ادامه متن ، لطفا تو صفحه اول جواب ندین به خاطر محدودیت کاراکتری دو قسمت کردم متنو ، با تشکر
- ایراد سوم:
پلینی مینویسد که رودخانه سیتیگاگوس به پاسارگاد میرسد. جورج ناتانیل کرزن اقرار میکند که این رود، همان رودی است که اریان آن را سیتاکوس نامیده و امروزه قرهآقاج نامیده میشود و از جنوب دارابگرد سرچشمه میگیرد. (نویسنده مقاله میگویم: همین امر نشان میدهد کهپاسارگاد واقعی باید در حوالی داربگرد -یا بین دارابگرد (جنوب نیریز) و خلیج فارس- باشد، نه در مکانی که امروزه به دروغ پاسارگاد نامیده شده است). جالب است که کرزن در توجیهی تکراری، مضحک و عجیب، اعلام میکند: «شاید پاسارگاد دیگرى هم بوده و یا شهرى دیگر که لفظا شباهت به این نام داشت». [۸]
- دلیل دیگر:
واژه پیسیاشادا است که در کتیبه بیستون آمده است، همچنین واژهای دیگر که در متون تاریخی آمده، واژه پازاراخا. بر اساس نقشه باستانی پرفسور اوپر، پیسیاشادا همان داراب (دارابگرد) وپازاراخا همان فسا (پسا / پاسا) است. [۹] هر دو منطقه در جنوب شرقی تخت جمشید قرار دارند و کیلومترها (حداقل ۲۰۰ کیلومتر) از پاسارگاد امروزی فاصله دارند. و در واقع،پیسیاشادا همان پاسارگاد است که طبق منابع تاریخی، شهر، کاخ سلطنتی و مقبره کوروش در آن قرار داشت (که نزدیک شهر فسا است). [۱۰] کرزن در نقد این گفتار، سخنانی ضعیف بیان میکند. وی میگوید که جلگه فسا، به گونهای نیست که بتواند محل جنگ کوروش و آستیاگ بوده باشد! در پاسخ به کرزن میگوییم: چه بسا در گذر ۲۵۰۰ سال، سطح زمین فسا دچار تغییراتی شد، چه بسا در گذر این مدت طولانی، ارتفاع تپهای کم یا زیاد شود و چه بسا سطحی هموار، ناهموار شود و بالعکس. گذشته از اینکه منطقه فسا نیز زمینهای هموار و جلگهای بسیاری داشته و هنوز هم دارد. کرزن میگوید که فاصله فسا تا تخت جمشید بسیار زیاد است، او میافزاید که پاسارگاد در فسا (پسا) نیست! چون نام پاسارگاد و پارسه (تخت جمشید) پیوسته در کنار هم میآید پس باید نزدیک هم باشند. اما فسا نزدیک تخت جمشید نیست! در پاسخ به کرزنمیگوییم، که نیازی نیست که دو شهر بسیار به هم نزدیک باشند تا نامشان در کنار هم بیاید. مسلمانان نام مکه و مدینه را در کنار هم میآورند، در حالیکه فاصلهشان بسیار بیشتر از فاصلهفسا و تخت جمشید است! کرزن در ادامهی بهانهتراشیهایش میگوید که در فسا و دارابگرد، اثری از کاخهای کوروش نمانده و نمونهای از خط میخی هخامنشی وجود ندارد! در پاسخ باید به ایشان بگوییم که اولاً خط میخی پارسی پس از کوروش اختراع شد! در ثانی چه بسیار آثاری که در گذر زمان از بین رفتند یا زیر خاک مدفون شدند.
کرزن در خاتمه بحث، باز هم اصرار میکند که مقبره کوروش، همان بنایی است که امروزه به نام پاسارگاد خوانده میشود. ولی میافزاید که دانشمندان اخیر، نسبت به این قضیه (انتساب مقبره به کوروش) اعتراض کرده اند. [۱۱] از جمله دیالافوا (Dieulafoy) معتقد بود که این مقبره در بهترین حالت، مربوط به همسر کوروش است! [۱۲] (هرچند او هم دلیلی بر این امر نداشت).
راجع به این که میگن کوروش کبیر همون کیخسرو تو شاهنماه هست هم مدارکی دارم که ردش میکنن
بازم خواهش میکنم با مدرک جوابمو بدین
سپاس
پینوشتها:
[۱] بنگرید به «تناقض ذاتی پاسارگاد با زیارتگاه اختصاصی بانوان»
[۲] جرج ناتانیل کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلام على وحید مازندرانى، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۸۰، ج ۲، ص ۹۷
[۳] بنگرید به «عدم تطبیق تاریخی کوروش و کیخسرو»، «کوروش در نگاه طبری و بلعمی» و «سخن اوستا و ناکامی باستانگرایان در تطبیق اسطورهها با کوروش»
[۴] بنگرید به «پیرامون مرگ کوروش کبیر»
[۵] جرج ناتانیل کرزن، همان، ج ۲، ص ۱۰۱
[۶] جرج ناتانیل کرزن، همان، ج ۲، ص ۱۰۱ و ۱۰۷
[۷] جرج ناتانیل کرزن، همان، ج ۲، ص ۱۰۸
[۸] جرج ناتانیل کرزن، همان، ج ۲، ص ۱۰۷
[۹] جرج ناتانیل کرزن، همان، ج ۲، ص ۱۰۸
[۱۰] جرج ناتانیل کرزن، همان، ج ۲، ص ۱۰۸
[۱۱] جرج ناتانیل کرزن، همان، ج ۲، ص ۱۱۰
[۱۲] حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، تهران: انتشارات دنیاى کتاب، ۱۳۷۵، ج ۲، ص ۱۵۶۳.
منبع: پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب
پیام مدیریت :در بخش اول این سوال پاسخ داده شده است.