هروی،مردوخ و ابن بطوطه مورخینی که بر این باورند که قوم لر ریشه در قوم مماسن دارد و مماسن ها تشکیل دهنده اتحادیه سکایی پارتی فلات ایران بودند و وارثین پیشدادیان سغد(سرزمین شول) و تخارستان و همچنین کیانیان سیستان(سکستان=سکاها) و پارس هستند.خاندان های اسپندیار،مهران،کارن و سورن همه به همین اتحادیه تعلق داشتند و از پارس برخاستند و از بلوک سیستان تا پارس تا نهاوند و ری به قدرت نشستند...سیستان یکی از بنمایه های اصلی ممسنی هاست و امروزه بیش از ۴۸ طایفه مماسنی(مامسین=ماده عقابان) به صورت هلالی در فلات ایران از شمال شرقی تا جنوب شرقی تا جنوب و جنوب غربی و تا لرستان تا به کردستان سوریه پراکنده هستند که از آنها به عنوان شاخه ۳ قوم لر یاد می شود و آن گروه که لری صحبت می کنند جزو لر بزرگ هم تقسیم بندی می شوند...ساسانیان هم از تبار بهمن اسپندیاران(گووبره هخامنشی) و از خاندان داریوش۳(دارای ۳ شاهنامه) بودند و تبار خود را به خوبی نوشته اند و نیازی نیست شما برای ساسانیان پارسی تبار خوزی تعیین کنید که خوزی نامیدند ساسانیان مضحک ترین نظریه تاریخیست که هم ساسانیان و هم هخامنشیان از جغرافیای ممسنی برخاستند و از ۲۷ شهر و منزلگاه نام برده در لوحه های گلی ۱۳ منطقه در ممسنی قرار دارد که یکی از آنها کاخ هخامنشی لیدوما که به پژوهشهای ایران باستان مرکز فرماندهی بهمن اسپندیار(گووبره نیزه انداز) پدر زن داریوش بزرگ و زادگاه هخامنشیان بوده است و از طایفه ای به نام پاتیش هووَریش(برآفتابی) و ساسانیان هم از همین تبار و در داراسپید سورن آباد همایگان اسپیدان و پارسیگان جاوید ممسنی بودند که آخرین گروه آنها گیلویه،مهرگان و رادمان پورماهک(یعقوب لیث) بوده است و بسیار محتمل هست که دودمان خوانین جاوید که قلعه های آبا اجدادی آنها در همین مناطق تا دشت شاهان جاوید و اسپید دژ ممسنی(دژ سپید شاهنامه) بوده است بازماندگان تبار ساسانیان یا کیانیان باشند که خوانین جاوید به هیچ تیره ای از جاوید تعلق ندارند بلکه یک دودمان هستند.ممسنی تا همین زمان قاجار از بیضا تا باشت گسترده بود و ایل بسیار بزرگ و نیرومندی بوده است و بلوک های قدرتمندی در سیستان خراسان گرگان ری نهاوند و کهگیلویه به آنها تعلق داشته است و تا فارسان و سمیرم خاک مامسین ها بوده و به نام سرزمین ماسین و حکومت خودمختار مه سن در زمان اشکانیان مشهور بوده است.مماسن ها در گولان(جولان) هم بسیار نیرومند بودند و با مهتر ایل خود صلاح الدین محمود که از شبانکارگان ممسنی بود اختلاف پیدا کردند و خاندان شبانکاره فضولیه که از بنیانگذاران آل بویه ساسانی تبار فارس بود مماسن ها را از جولان به پارس بازگرداند.خود بختیاری ریشه در طایفه مردها(تیرمردان ممسنی) دارد.ممسنی در گذشته از گویم(جویم) شیراز آغاز می شد که هنوز هم این مناطق تا به سپیدان برسیم جاوید نشین هستند و در گذشته هم جزو جاوید بودند.ساسانیان هم یک زبان بیشتر نداشتند و آنهم پارسی پهلوی بود که امروزه لرهای ممسنی کهگیلویه و بختیاری به آن صحبت می کنند و این زبان ریشه از پارسی هخامنشی دارد و آن هم ریشه در آریایی سکایی دارد و زبان پارسی ساسانی با پارتی خراسانی تلفیق شد که به پارسی دری(درباری) معروف هست و از خوزستان تا تیسپون صحبت می شد و زبان خوزی هیچگونه رسمیتی در زمان ساسانیان نداشت در ضمن خاندان ساسانی ۱۰۰ سال در بلخ بودند و از بلخ به پارس بازگشتند و همه اینها از مماسن ها تا هخامنشیان تا به ساسانیان همه اصالت پارتی دارند و سرزمین اصلی آنها تخارستان و سرزمین آریا و سغد و خوارزم می باشد.تاریخ کورش را هم بسیار دستخوش تغییر کردند وگرنه کسی که ما به عنوان کورش می شناسیم کسی جز گووبره(بهمن کیانی) پدر زن داریوش بزرگ نیست و آرامگاه اجداد آن یعنی چیش پیش و کورش اول تحت نام آرامگاه دا و دوور در نزدیکی لیدوما در رستم ممسنی قرار دارد و لوحه های گلی نشان داده که فاتح و حاکم بابل گووبره بوده است.عیلامیان هم به نوشته استرابو مردمانی در شمال سوزیانا بودند(ایلام امروزی) و به زبان محلی شوشی صحبت می کردند و زبان آنها تا زمان سپنتارمه(داریوش اول) زبان نوشتاری تمدن چند ملیتی عیلام بوده که امروزه هم ثابت شده اصل این تمدن از ممسنی(انشان) برخاسته و بعدها شوش را ضمیمه خاک خود کردند و چه بسا این همان تمدن مشهور کیانیان بوده که از زمان کیخسرو از سغد به استخر منتقل شده و چون به عیلامی می نوشتند مورخینی چون گیرشمن به عمد یا غیر عمد آنرا عیلامی می نامند در حالیکه تمدن کیانیان ارتباطی به عیلامیان ندارد و در لوحه های گلی پارس در شرق بهبهان به پایان می رسد و از بهبهان به آنسو هوزی(هوجا) نام دارد که بابلیان به آن عیلام می گفتند و اصولا بزرگنمایی خاصی در مورد عیلام در لوحه های گلی وجود ندارد بلکه سرزمین امروزی خوزستان بوده همین و بس.عیلامیان کاسی ها و لولوبیان هم که به مردمان قفقازی معروف هستند از غرب ایران به شرق عراق رانده شده و بعدها بنده آریایی ها شده و به همراه دیگر طوایف دولت ماد را تشکیل دادند و بسیاری کارها از جمله اسب سواری یا الهه های آریایی و...را از سکاها یاد گرفتند...رسوم لرها از کوچ کردن تا مرده را با وسایل شخصی چون ساز خاک کردن تا زبان لری همه و همه رسم آریاییها چون سکاها و پارت ها می باشد و اصولا لرها به قوم مماسن تعلق دارند(هلال ممسن ها)...ساسانیان هم چون تبار خود هخامنشیان بارها بر سر خوزیان کوبیدند و آنها را بر سر نیزه می نشاندند تا جایی که شاپور اول شوش را با فیل ویران کرد و ساکنین آن را از دم تیغ گذراند...فعلا که اروپایی هرچه دروغ توانسته در باره تاریخ ما نوشته شما هم خود را مضحکه کن و ما لرها و ساسانیان بلخی آریایی را به خوزی بچسپان.چه مضحک!! ساسانیان تبار نامه دارند و در تبار نامه نوشته اند که هستند به تبار نویسی شما ها نیازی نیست....
ممسنی ها:
۱- براهوی ممسنی که به زبان بلوچی هم صحبت می کنند و بزرگترین ایل بلوچ در کشور پاکستان است که بیشتر به نام محمدحسنی مشهورند. بعضی از آنها هم در جنوب افغانستان زندگی می کنند.
۲ -سیستانی ممسنی شامل طوایف سربندی،شهرکی،جر،بزی،جهان تیغ،بامدی،نوری،قزاق ، پیری و نخعی
۳ – بلوچ ممسنی:شه بخش (اسماعیل زهی)،هاشم زهی و نوشیروانی
۴ – کرد ممسنی :شامل ایل سنجابی ممسنی تبار در ایران و ممسنی کرد در عراق و سوریه
۵ – لر ممسنی در استان فارس ، کهگیلویه و بویراحمد و بختیاری و خوزستان
لر های ممسنی:
لر ممسنی در فارس...شرق فارس در داراب و فسا...فسا(پسا) را بهمن اسپندیار پادشاه کیانی بنا نهاد که مقر فرماندهی او در فهلیان=پهلیان(پهله شاهنامه) در ممسنی بود همان مکانی که کاخ هخامنشی لیدوما کشف شده است و در واقع لیدوما در شاهنامه که از روی خوداینامگ ساسانی سروده شده است همان پهلو(فهلیان) است و داراب را هم فرزند بهمن،داراب شاه بنا نهاد...بهمن شاهنامه همان گووبره از طایفه پاتیش هووَریش در لوحه های گلی می باشد و مقر ایلخانی بزرگ او در لیدوما بوده است.گووبره پدر زن داریوش و پاتیش هووَریش طایفه هخامنشیان بوده است.اسنادی نشان می دهد که شخصیتی که به نام کورش در تاریخ مطرح شده کسی جز گووبره(بهمن) نبوده است و لوحه های گلی نشان داده که فاتح بابل گووبره بوده است.
ممسنی های غرب فارس:شیراز،بیضا،کاکان،کامفیروز،کمهر،کوهمره،سیاخ دارنگون،شول،سنگر،دشت ارژن،اسپیدان،ممسنی امروزی(بهکیش،جاوید،دشمن زیاری و رستم)،حومه کازرون،تنگستان،دشتستان و اهرم.
ممسنی های استان کهگیلویه و بویر:دلاوری،بادلانی،کرایی،ژیلایی،بویر اردشیری،بویر عباسی،قلندر بویری ودشمن زیاری.
ممسنی های بختیاری و خوزستان:مکوندی،ممبینی،ممصالح،جاوند،برخی تیره های جاوید،کاید،شیخ،پهونده،کیانرسی،بامدی و...
ممسنی های لرستان:ایل زند،ایل سکوند،ایل باجولوند،ایل بیرانوند و طوایف مربوطه چون قاید رحمت،لشنی و...
بهرام و باجول از تیرمردان ممسنی بودند...ابو نصر پدر باجول تیرمردان مشهور.حکومت ممسن ها تحت نام شول بر لرستان در زمان ماکان روزبهان بوده است و شول ها جزو بلوک تیرمردان ممسنی بودند(ممسنی دارای بلوک های متعددی بوده...تیرمردان،انبوران،نوبندگان و...).
به همین دلایل هروی می گوید ریشه قوم لر را باید در ممسن ها جست و ابن بطوطه و مردوخ می گویند ریشه ایلات جنوب ایران ممسنی ها هستند.
مماسِن...مامسِن...مه سن...ماسین(ناحیه و رودی بین اصفهان و کهگیلویه به نوشته هانس گاویه)...ممسن...به اشکال متفاوت در تاریخ نوشته شده است نام قوم باستانی می باشد که از آنها به عنوان منتخبین سواره نظام تیر انداز یاد شده که به اتحادیه سکایی پارتی(پارسی) فلات ایران تعلق داشتند و از زمان مادها و شهر سوخته تا سربرافراشتن هخامنشیان از خاندان کیانی بهمن تا به روزگار ساسانیان هسته اصلی قدرت سیاسی نظامی شاهنشاهی های ایران بوده اند و از آنها به عنوان وارثان پیشدادیان و کیانان در سرزمین سغد(شول)...سیستان و پارس یاد می شود و پراکندگی هلال وار در فلات ایران داشته هلال خاندان سورن را تشکیل می دادند و امروزه هم در همان هلال باستانی طوایف آنها از سغد تا سیستان،پارس تا به سوریه پراکنده هستند و سرزمین آنها در پارس ناحیه ۴ راه شاهی به مرکزیت لیدوما از بیضا تا باشت(ممسنی بزرگ=مه سن) مقر اتحادیه نیرومند پاتیش هووَریش زادگاه هخامنشیان و ساسانیان بوده است...دشت شاهان جاوید در پشت اسپید دژ همچنین مقر فرماندهی آماردها(مردها) مشهور به سرزمین تیرمردان به زیر فرمان گووبره پاتیش هووَری یا همان بهمن اسپندیاران پدر زن داریوش بوده است.اسپید دژ در ممسنی همچنان به یاد خاندان اسفندیار قلعه اسفندیار نامیده می شود.
سئِن در سانسکریت به معنای ماده عقاب و آنچه کریستین آرتور ساسانی شناس بزرگ در مورد سکه های به دست آمده در پارس با طرح عقاب می گوید و معنای مامسِن(ماده عقاب) و عقاب پرچم هخامنشی همه در یک راستا و دارای یک ریشه هستند.