یکی از روایات مرگ بزرگمهر:
یاسمین آتشی یکی از نویسندگان توانای معاصر کشورمان است او در نوشته کوتاهی در مورد بزرگمهر می نویسد :
بزرگمهر (بختگان) یا همان بوذرجمهر در سالهای پایانی عمر خود خواست دیدار دوباره ایی از زادگاه خویش مرو داشته باشد . شامگاه به نزدیکی رودخانه خروشان اترک رسیدند . از اسب پیاده شده و چادر زده و آرمیدند بزرگمهر در خواب دید رودخانه اترک خشکیده و سله بسته است سطح کف رودخانه را ترک های عمیق پوشانیده چون چند گامی برداشت صدای آشنایی از زیر پایش شنید خم شد و تکه سله ایی از روی زمین برداشت در زیر آن عکس خویش را در آبی زلال دید ، کمی که دقت نمود ماهی سرخ کوچکی در آب چشمه بازی می کرد نسیمی وزید و بزرگمهر احساس کرد تمام ذرات وجودش در آسمان پراکنده می شود و در همان حال دید آب چشمه فواره کنان به ناگاه دریایی آبی گشت . فردای آن روز هنگام گذشتن از عرض رودخانه اترک به ملازمینش گفت در نوجوانی وقتی از این رودخانه می گذشتم به فکر تعبیر خواب پادشاه ایران انوشیروان بودم و امروز در اندیشه تعبیر خواب خود . ملازمین پرسیدند کدام خواب ؟ و بزرگمهر خوابش را گفت ملازمین نگاهی به هم کردند و پرسیدند تعبیرش چیست حکیم ؟ و بزرگمهر پاسخ داد قرنها بعد هنگامی که وجودم همچون گردی در این جهان است از بستر همین رودخانه کسی خواهد جوشید که سیمایش شبیه من است ، صدایش آشناست و اندیشه اش ناب ، بزرگمهری دیگر خواهد بود ...