تربیت فرزند در ایران باستان
هرودوت : ايرانيان بعد از دلاوري در جنگها و نبرد با دشمنان بالاترين اصل مردانگي را در توليد فرزند و پرورش نيكوي آن مي دانند . در بين آنهايي كه فرزند پسر بيشتري داشته باشند پادشاه هدايايي را براي آنها مي فرستد . زيرا پسر را از اين جهت گرامي ميدارند كه در نبردها همراه پدران براي حفظ كشور استفاده ميكنند .
پسران آنها از پنج سالگي تا بيست سالگي در اسب سواري , تير اندازي , راستگويي تعليم داده مي شوند . اسب در نزد ايرانيان حيواني مفيد و نيكو است و بسيار از مردمان آنان پسوند نام خود را از اسب ميگيرند(جاماسب ,لهراسب , گشتاسب و . . ) تير اندازي نيز از هنرهاي برجسته ايرانيان است و دوره هاي مختلفي در اين باره در
همه جا برقرار است .
…
زيرا اين امر را براي دفاع از خود و كشور لازم مي دانند . راستگويي نيز در نزد ايرانيان يكي از مهمترين صفتهايي است كه هميشه پابرجا بوده است . آنان فرزند خردسال خود را به اين سه امر مهم تربيت مي كردند تا در آينده فردي مفيد و برازنده گردد .
ايرانيان يكي از بزرگترين گناهان را پدر يا مادر كشي مي دانند . آنان اعتقاد دارند يك فرزند سالم و نيكو هرگز دست به چنين كاري نمي زند . در صورتيكه شخصي چنين كاري كرد يا آن فرزند بد ذات و اهريمني است و يا اينكه از نطفه ديگري است و آن فرزند حرامزاده است .استرابون جغرافي دان معروف درباره شيوه آموزش جوانان ايراني ميگويد : جوانان ايراني از ۵ سالگي تا ۲۴سالگي آموزشهاي تير اندازي – نيزه افكني – اسب دواني و راست گويي ميديدند .
مربيان آنان را در جايگاهي ويژه گرد مي آوردند و پيش از طلوع خورشيد با شيپوري آنان را گرد مي آوردند . فرمانده يك گروه جوان ۵۰نفري به عهده يك شاهزاده يا يك فرمانده مدبر بوده است . آنان در دشت ها و كوهها در برابر خورشيد -سرما – گرما دوره ميديدند و خوراك روزانه آنان نان گندم و نان جو و گوشت كباب – تره تيزك و آب بود .گزنفون در سال ۴۴۵ پيش از ميلاد ميگويد : كليه ايرانيان مجاز بودند اطفال خود را به مدارس عمومي اعزام
كنند . اينكار براي كساني است كه نياز به كمك فرزند در امور چرخش زندگي ندارند . نتيجه اين كار پارسيان ايناست كه آنان از تن پروري دوري ميگزينند و ادب اجتماعي را حفظ ميكنند .
فردوسي بزرگ درباره دادن آموزش و فرهنگ به فرزندان خرد و كم سن و سال چنين مي فرمايد :
به فرهنگ سپردن فرزند خرد
كه گيتي به نادان نتوان سپرد