رخشاي ، المساعد الأول للذكاء الاصطناعي الإيراني رخشاي ، المساعد الأول للذكاء الاصطناعي الإيراني
الآثار والقيم التاريخيةبلاد فارس القديمة

الإيرانيون أمة واحدة ومتكاملة

ایران-باستان۱

على الرغم من أن أرض إيران كانت مهد الشعوب المتحضرة والبارزة مثل العيلاميين في الجنوب الغربي والكاسيان في الشمال الغربي في الألفية الأولى قبل الميلاد ، إلا أنهم لم يكن لديهم أبدًا فكرة أو رغبة أو خطة لوحدة وسلامة هذا النطاق الواسع. منطقة.. لكن مع صعود الحكومة الأخمينية وبسبب أيديولوجيتهم السياسية والدينية – که وحدت‌بخشی به مردم را مأموریت الاهی خود می‌دانستو نیز با سرآمدی کاملِ فرهنگِ ایرانی بر سراسر این سرزمین، برای نخستین بار، اندیشه‌ی وحدت ملی و یگانگی فرهنگی ایرانیان پدید آمد. از این زمان به بعد، دیگر، اهالی ایرانی این سرزمین خود را «ایرانی» و از تبار ایرانی می‌دانستند و از این روست که داریوش بزرگ در کتیبه‌ی «نقش رستم» خود را «یک ایرانی از تبار ایرانی» می‌خواند و استرابوجغرافی‌نگار یونانیگواهی می‌دهد که در آن دوران از بلخ (در شرق) تا ماد (در غرب) را «ایران» می‌خواندند و اهالی این قلمرو به زبان‌های کمابیش یکسانی سخن می‌گفتند (جغرافیا، کتاب پانزدهم/۲/۸).
[quote arrow=yes”]باور به یگانگی و یکپارچگی مردم ایران در متون بازمانده از دورانِ ساسانیان نیز آشکار است و برجای مانده است؛ چنان‌که شاپوردومین شهریار ساسانیدر کتیبه‌ی خود در نقشِ رستم فارس تصریح می‌کند که فرمانروای «ایرانشهر» است و این قلمرو سرزمین‌هایی چون: پارس و پارت و خوزستان و آذربایجان تا خراسان و سُغد را دربرمی‌گیرد.[/يقتبس]
خودآگاهی ایرانیان به هویت ایرانی خود و باور اصیل آنان به یگانگی و یکپارچگی ایرانیان، در دوران اسلام و در پرتو رهنمودهایی گوهرین چون «حب الوطن من الایمان» نیز تداوم یافت؛ چنان‌که این حقیقت در شماری از متون بازمانده از آن دوران به‌خوبی انعکاس یافته است:

گویند معتدل‌ترین و باصفاترین و بهترین بخش‌های زمین «ایرانشهر» است: درازای آن میانِ رود بلخ تا رودخانه‌ی فرات و پهنای آن میانِ دریای آبسکون (مازندران) تا دریای فارس و یمن و سپس به طرف مکران و کابل و طخارستان و تا منتهای آذربایجان است و آنجا برگزیده‌ی بخش‌های زمین و ناف زمین است؛ به علت اعتدال رنگ مردم آن و استوای پیکرهایشان و سلامت خردهایشان. ایرانشهر سرزمین فرزانگان و دانشوران است و ایشان بخشنده و بخشاینده و باتمیز و هوشمندند و هر خوی نیکی را که دیگر مردمان جهان از دست داده‌اند، اینان دارا هستند (مطهر بن طاهر مقدسی؛ آفرینش و تاریخ؛ ترجمه‌ی دکتر شفیعی کدکنی؛ تهران: نشر آگه، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۶۱۵)
باوجود این آگاهی و باور ریشه‌دار ایرانیان به هویت ایرانی تاریخی خود و تعلق داشتن به ملت و ملیتی یکپارچه و یگانه، برخی از دولت‌های استعمارگر پیر و استکباری جدید از دویست سال پیش تاکنون به قصد فروپاشی و تضعیف قدرت و وحدت ایرانیانکه در روزگار صفویان به اوج خود رسیده بودو تبدیل ایران به کشوری وابسته و پاره‌پاره، این اندیشه‌ی شوم و پلید خود را به یاری و واسطه‌گری عُمال خائن و وطن‌فروش خود در کشور ترویج و تبلیغ کرده و می‌کنند کهبرخلاف همه‌ی حقایق و شواهد موجودمردم ایران به ملت و ملیتی واحد متعلق نیستند و هیچ‌گونه وجه‌اشتراکی بین آنان وجود ندارد؛ چنان‌که می‌گویند – فمثلا – ایرانیانِ شمال غرب نه هم‌تبار و هم‌ریشه با دیگر ایرانیان، بلکه از تبار و سلاله‌ی اُغوزها هستند! حال آنکه اُغوزها بیابان‌گردانِ زردپوستِ درنده‌ای بودند که در سده‌ی پنجم هجری از ماوراءالنهر به ایران سرازیر شدند و پس از ارتکابِ قتل و غارت‌‌های شنیع و وسیع، به ویژه در خودِ آذربایجان، به‌تدریج پراکنده و رانده شدند. مروّجان این توطئه‌ی «ازهم‌بیگانگی ایرانیان» با انتساب ایرانیانِ آذری به اُغوزها می‌خواهند آنان را بیگانه با دیگر ایرانیان و بی‌ارتباط با فرهنگ و هویت ایرانی جلوه دهند و در نهایت ایشان را وادار به جدایی از خاک وطن و رفتن به زیر پرچم رژیم باکو کنند. هرچند که انتساب به اُغوزهاکه یکی درنده‌ترین و خون‌خوارترین موجوداتِ دوپای عالم بودندبه خودی خود، تحقیر و توهینی است وقیح به ایرانیان اصیل و فرهیخته‌ و وطن‌خواه آذری.
باوجود دویست سال دسیسه‌چینی و توطئه‌گری بیگانگان و عُمال داخلی آنان برای نفاق‌افکنی و نفرت‌پراکنی و ترویج نژادپرستی و قومیت‌سازی و تجزیه‌طلبی در ایران، ایرانیانِ آذری و دیگر هم‌وطنانشان همچنان و باقدرت و صلابت به میهن و نظام خویش وفادار و دلبسته‌اند و در برابر هجمه‌ی بی‌امانِ دشمنان ایستادگی می‌کنند و همیشه خود را متعلق به ملّیت و ملّتی یگانه و یکپارچه می‌دانند.

[box type=info”]

الكاتب: داريوش كياني

تاربرگ: prana.persianblog.ir

[/علبة]

رخشاي ، المساعد الأول للذكاء الاصطناعي الإيراني رخشاي ، المساعد الأول للذكاء الاصطناعي الإيراني

شمشاد أميري خراساني

إن معرفة تاريخ وثقافة إيران يشبه الدخول إلى عالم لا ينتظرنا فيه شيء سوى الحب والشرف وأحيانًا الحزن ، ربما يتم تخزين تاريخنا في ذاكرة جيناتنا حتى نتمكن من استخدامه لتوسيع الوعي الذاتي والوعي الذاتي . .

مقالات ذات صلة

نبّهني عن
زائر

2 تعليقات
الأحدث
الأقدم الأكثر تصويتًا
التقيمات المضمنة
عرض كل التعليقات
أريو برزان

اولا که این متن صداقت درش بکار نرفته به این دلیل که صفویان بودند که فرقه شیعه رو پدید اوردند و خیلی از خرافات دینی رو آفریدند و همیشه نقطه مقابلی در برابر عثمانی ها بودند دوما اتحاد ایرانی رو خود اسلام خدشه دار کرد همچنان هم ادامه داره تقصیمات کشوری و ایجاد تضاد شدید طبقاتی و انزوا زایی اسلام گواه عینی و قطعی همین مسئله بوده و هست

عرفان

من یه ایرانی آذری هستم

جدایی یعنی “الموت”

زر الذهاب إلى الأعلى