آثار باستانی و ارزش های تاریخیایران باستانایران در دوران معاصرحکومت هخامنشیانخشایار شا بزرگ

سندی تازه کشف شده بر بزرگی، خشایار شا بزرگ

خشابارشا بزرگ
خشابارشا بزرگ

همانطور که میدانید پارسیان دژ به طور معمول به کشف آثار باستانی نمی پردازد ولی از این خبر نمی توان به راحتی گذشت!

و این بار سندی ارزشمند، کتیبه خشایارشا بزرگ در تبریز رونمایی شده است که بسیاری را شگفت زده کرده.

این کتیبه پیرور دستگیری سارقان آثار باستانی کشف شده.

بعضی این منشور را دومین نمونه از منشور حقوق بشر ایرانیان نام نهادن وبعضی ها هم جواب غیر مستقیم خشایارشا بزرگ به سازندگان فیلم ۳۰۰!

 این کتیبه با پرداختن به مسائل اجتماعی و حقوق بشر ،پیام‌آور صلح و نوع دوستی ایرانیان است که سندی دیگر بر عظمت تمدن پیشرفته ایرانان وبه خصوص هخامنشیان است.

برای دیدن ترجمه و منشور خشایارشا بزرگ به ادامه نوشتار مراجعه کنید

کتیبه نویافته خشایارشای بزرگ، بار دیگر بر سیاست آبادگری و مردم دوستی هخامنشیان تأکید می کند. پیش از این منابع و شواهد زیادی حاکی از آبادگری و احترام به مردمان در این دوره بوده اند، اما در این سند خیلی آشکار این موضوع از زبان شاهنشاه گفته می شود.

کتیبه خشایارشا بزرگ
کتیبه خشایارشا بزرگ

ترجمه کتیبه:

۱- {خدای بزرگ است} اهورامزدا که بزرگترین

۲- خدایان {است} که این بوم را آفرید

۳- که آن آسمان را آفرید که مردم را

۴- ،۵- آفرید، که شادی را برای مردم آفرید

۵-،۶- که خشایارشا را شاه کرد

۶-، ۷- یک شاه از بسیاری

۷-،۸- یک فرمانروا از بسیاری

۸-،۹- گوید خشایارشا شاه

۹-،۱۰- هنگامی که شادی مردم سرزمین من را ببینی

۱۰-،۱۱- بر تو آشکار خواهد شد

۱۱-،۱۲- که من آنان را خوشنود کردم

۱۲- پیش از من داریوش

۱۳- شاه که پدر من بود او به خواست

۱۴- اهورامزدا مردم بسیاری را

۱۵- خشنود کرد اهورامزدا

۱۶- ….. با {دیگر} خدایان شهریاری مرا

۱۷- و آنچه را کردم/

ترجمه روانتر:

{خداي بزرگ است} اهورامزدا كه بزرگ‌ترين خدايان {است} كه اين بوم را آفريد كه آن آسمان را آفريد كه مردم را آفريد كه شادي را براي مردم آفريد كه خشايارشا را شاه كرد يك شاه از بسياري يك فرمانروا از بسياري گويد خشايارشا شاه هنگامي كه شادي مردم سرزمين من را ببيني بر تو آشكار خواهد شد كه من آنان را خشنود كردم پيش از من داريوش شاه كه پدر من بود او به خواست اهورامزدا مردم بسياري را خشنود كرد اهورامزدا…… با {ديگر} خدايان شهرياري مرا و آنچه را كردم.

بخش نخست این کتیبه در دیگر کتیبه های هخامنشی، از جمله در کتیبه های داریوش بزرگ هم دیده می شود؛ نکته ای که از این بخش می توان دریافت کرد این است که «شاه شاهان» نام خود را پس از نام خدای بزرگ و مردم می آورد.

در این سند نویافته توجه ویژه به مردم آشکار تر می شود چرا که شادی مردم و خشنودی آنها، بسیار با اهمیت ترسیم شده است، به طوری که موضوع اصلی این کتیبه شادی و خشنودی مردمان است.

و اینست عظمت ایران و ایرانی

با سپاس بسیار از آقای مجید خالقیان

شمشاد امیری خراسانی

شناخت تاریخ و فرهنگ ایران به نمونه ورود به دنیایی است که جز عشق و افتخار و گاهی اندوه چیزی انتظار ما را نمی کشد ، شاید تاریخ ما در حافظه ژن های ما ذخیره شده است تا بتوانیم با آن آگاهی به خود و فرا خود را گسترش دهیم .

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

26 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا

حس فوق العاده و احساس شکوهی که این متن به من داد تا هفته ها میمونه ممنون و خسته نباشید

ناشناس

ببخشید این درسته که خشایار شاه مهندسانی رو کشت

آراد لطیفی

سلام ببخشید یک سوال داشتم این درسته که خشایارشاه مهندسینی رو که اون پل معلق رو درست کرده بودند کشت؟؟اونهم به دلیل اینکه طوفان پل رو خراب کرد؟؟؟

مسعود

سلام دوستان عزیز در اول سخن به این موضوع اشاره کنم که من خیای اطلاع دقیق از داستان بودن یا واقعیت ایتر و مردخای ندارم و فقط برای ااطلاعات بیشتر در این مورد کنجکاوی کردم. و تاکید میکنم که منابع کمی رو مطالعه کردم ولی میخوام برداشتم رو با شما به اشتراک کنم تا از همفکری دوستان استفاده کنم.
برداشت من داستان استر این بود که هامان اجاج که از قوم عمالیق بوده دشمنی تاریخی با یهودیان داشته و وقتی به وزارت میرسه در صدد انتقام از قوم یهود میاد. جوری که من متوجه شدم عمالیق مربوط به سرزمین فلسطین و نزدیک قوم بنی اسراییل بودن که دشمنی دیرینه داشتن. و بعد اون موضوع که فرمان کشتن یهودیان داده میشه و سپس ورق بر میگرده و هامان کشته میشه دلیلی نداشته که یهودیان از ایرانیان انتقام بگیرن که برعکس باید ممنون ایرانیان هم بوده باشند. پس انتقامی که گرفته شده از خود قوم هامان که همان عمالیق بودن گرفته شده نه از ایرانیان! در جایی میخوندم عمالیق قوم مسیحی بودن که اصلا ایرانی نبودن و فقط به عنوان اسیر به ایران ورود کرده بودند

TTTT

دوست عزیز جناب آقای شمشاد امیری خراسانی خداوند وجود مقدس و عزیز شما را حفظ کند که یکی از انسان هایی هستید که تاریخ را زنده نگه میدارد.
شما انسانی کوچک در این کره ی خاکی هستید ولی وجود گوهربارتان بسیار بزرگ است.

بابک

سلام به نظرم دوست عزیز پاسخ تجزیه طلب ها رو ندی بهتر هست،تجزیه طلب در آخر یک چیز رو می خواهد دنبال کند که تازیخ ایران بد ،و بعد نتیجخ گیری بر اساس ذهن کوچک و خودفروخته اش حالا که تاریخ ایران بد،پس‌باید بچسبیم به علی اف و اردوغوان،کسی که تمام فکرش و ذهنش خواندن کتابی مثل ناصر پورپیرار هست جه انتظاری داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سخن رو با این بیت مولانا خلاصه کنم در نیابد حال پخته هیچ خام/پس سخن کوتاه باید وسلام
یک پرسش هم دارم این هست که این کتیبه جایگاه اصلیش کجا بوده؟؟؟مشخص نشده از کجا کنده شده؟؟؟؟ سپاسگزارم از شما ای آزاد مرد ایرانی

هامان

این تصویرکارتونی که ابتدای صفحه قبل است اصلن برازنده ی خشایارشا بزرگ نیست چون چهره ای غیرایرونی داره
خواهشن عوضش کنیدوازنقوش سنگی که ازخشایارشامونده استفاده کنید

علی

سلام
پیشنهاد می کنم جلد دوم رمان داریوش شاه شاهان را که در مورد حکومت خشایارشا (خشایار شاه نه ) نوشته شده مطالعه کنید این رمان کاملا مستند قابل قبول وبیطرفانه نوشته شده و شخصیت رئوف خشایار شا را نشان میدهد.درضمن ۸۰ درضد مطالب این رمان بر اساس مستندات تاریخی میباشد و ۲۰ درصد تخیل نویسنده. جلد اول کتاب هم در مورد اواخر حکومت داریوش و لشکرکشی او به سرزمین سکاها و نبرد مارتون نوشته شده و کاملا موجه توضیح داده شده که داریوش در ماراتون شکست نخورده بلکه عقب نشینی کرده..
فایل PDF این کتاب هم در اینترنت موجوده….
باسپاس از سایت خوب شما…..

اریوبرزن

درود بر شما لطفا کاری کنید که بشه متن کتیبه خشایار شاه بزرگ رو دانلود کرد

javad

این موضوع دو سه روزی اعتقاد یکتا پرستی زرتشتیان را در ذهن من شک انداخته بود که الان توجیه شدم ممنوم که این مطلب رو نوشتیت
سپاس بر فرزند پارس

ایرانی

با سپاس از نگارنده محترم متن و تبریک به مناسب یافته شدن این اثر بزرگ

بعضی وقت ها تعصب آنقدر چشم بعضی ها را کور می کند که حتی چنین سند بزرگی هم کشف شود باز هم به نوشته های پر از دروغ درباره استر تکیه می کنند.

داستان استر یک افسانه است و اصلا مشخص نیست پادشاهی که در آن حضور دارد که اخشوروش معرفی می شود همان خشایارشا باشد. در طومارهای دریای مرده نام همه کتب عهد عتیق وجود دارد، به جز کتاب استر!!! (البته اگر این دوستان اصلا بدانند طومارهای دریای مرده چیست!!!)

در ضمن تورات فقط به بحش های اولیه عهد عتیق اطلاق می شود و نه به همه آن و کتاب استر در آن نیست

در فضای اینترنت مطلب خوبی هم در این باره دیدم. رجوع کنید به: http://7poa.com/post/87.htm

موعود

سلام
با دیدن سایت شما برای اولین بار فکر می کردم با یک محقق بی طرف تاریخ طرف هستم.امید وار بودم که واقعیت پذیر باشید و سنداتتان بر اساس توهم نزاد پرستانه نباشد اما الان به این یقین رسیدم که هم وطن شما بودن شرط ان شرکت در جنگ ۸ ساله /داشتن شناسنامه ایرانی /وغیره نیست بلکه باور دروغهای تاریخی ودوچار توهم تاریخی شدن تقدیس وباور نژاد پرستی از منظر شماست .
باشد که با همیهن خشایار وکوروش وغیره محشور شوید و در همین توهم و جهل خود باقی بمانید.
و من الله التوفیق

موعود

سلام دوست من
باید بگویم انان که کشته شده اند هم وطن ما بوده اند من ایرانی هستم وسختی کشیده جنوب کشور .معنی کشتار وجنگ را می دانم حال این کشتار توسط یک پادشاه به قول شما قانون نویس.حاکمی که در زمان او ۷۵۰۰۰ نفر بی گناه با هر قومییتی کشته شوند شایسته تقدیر نیست.
خوش باشید

موعود

با سلام
این هم فصل استر کتاب تورات

استر
آتاب استر گویای این حقیقت است آه خدا بر آنچ ه در جهان می گذرد تسلط دارد. استر طالب رضای
خداست ، لذا خداوند نیز او را در جهت رهایی قوم اسرائیل از یک قتل عام حتمی بکار می گیرد و توسط
او آنان را نجا ت می دهد. خشایارشا، پادشا ه پارس ، از همسر خود ملک ه وشتی بسیار عصبانی می شود
زیرا او از آمدن به ضیافت ملوآانه سر باز زده بود. بنابراین ، پادشا ه ملکه را خل ع می آند و بجای او استر
را آه یک دختر یتیم یهودی بود به همسری بر می گزیند.
مردخای، پسر عموی استر، آه در ضمن قیم استر نیز بود، ب ه استر نصیحت می آند آه یهودی بودنش را
از مرد م پنهان سازد.
خشایارشا رئیس الوزرایی داشت به نام هامان . هامان مردی متکبر بود و از همه انتظار داشت در مقابلش
تعظیم آنند. هنگامی آه مردخای از تعظیم آردن او امتناع می ورزد، هامان سخت خشمگین می شود و
درصدد تلافی بر می آید. او پادشاه را برآن می دارد تا دستور قتل عام یهودیان را صادر آند. پادشاه ، غافل
از موضو ع یهودی بودن استر، دستور را صادر می آند. هامان فوری دست بکار می شود و یک دار
برای اعدام مردخای تهیه می بیند.
مردخای برای استر پیغا م می فرستد و او را از موضوع آگاه می سازد. استر جان را بر آف می نهد و به
پادشاه اعلام می دارد آه یهودیست و جزو آسانی است آه مطابق فرما ن شاه باید قتل عام شوند. پادشاه
چنان عصبانی می شود آه دستور می دهد هامان را روی چوبه ء داری آه برای مردخای تهیه آرده بود
اعدام آنند. سپس مردخای را بجای هامان به مقام رئیس وزرا منصوب می آند.
امروزه یهودیان به یادگار آن روز آه به همت استر از قتل عام رهایی یافتند، جش ن پوریم را همه ساله
برگزار می آنند.
ملکه وشتی برآنار می شود
خشایارشا، پادشاه پارس ، بر سرزمی ن
پهناوری سلطنت می آرد آه از هند تا حبشه
را در بر می گرفت و شامل ۱۲۷ استان بود.
او در سال سوم سلطنت خود، در آاخ سلطنتی شوش
جشن بزرگی برپا نمود و تمام بزرگان و مقامات
مملکتی را دعوت آرد. فرماندهان لشکر پارس و ماد
همراه با امیران و استانداران در این جشن حضور
داشتند. ۴در طی این جشن آه شش ماه طول آشید،
خشایارشا تمام ثروت و شکوه و عظم ت سلطنت خود
را به نمایش گذاشت .
5پس از پایان جشن ، خشایارشا برای تمام آسانی آه
در شوش زندگی می آردند، فقیر و غنی، میهمانی
هفت روزه ای در با غ آاخ سلطنتی ترتیب داد. ۶محل
میهمانی با پرد ههایی از آتان سفید و آبی تزیین شده
بود. این پرد هها با ریسمانهای سفید و ارغوانی آه
داخل حلقه های نقره ای قرار داشتند از ستونهای
مرمر آویزان بود. تختهای طلا و نقره روی
سنگفرشهایی از سنگ سماک ، مرمر، صد ف
مروارید و فیروزه قرار داش ت. ۷از آرم پادشاه ،
شراب شاهانه فراوان بود و در جامهای طلایی آه
شکل های گوناگون داشت ، صر ف می شد. ۸پادشاه به
پیشخدمت های دربار دستور داده بود میهمانان را در
نوشیدن آزاد بگذارند، پ س ایشان به دلخواه خود،
هرقدر آه می خواستند شراب می نوشیدند.
9در همان هنگا م، ملکه وشتی هم برای زنان دربار
ضیافتی ترتیب داده بود.
10 در آخرین روز میهمانی، پادشا ه آه از باده نوشی
سرمست شده بود، هفت خواجه ء حرمسرا یعنی مهوما ن،
بزتا، حربونا، بغتا، ابغتا، زاتر و آرآس را آ ه خادمان
1استر ۲
مخصوص او بودند احضار آرد. ۱۱ او به آنان دستور
داد ملکه وشتی را آه بسیار زیبا بود با تا ج ملوآانه به
حضورش بیاورند تا زیبایی او را به مقامات و
مهمانانش نشان دهد. ۱۲ اما وقتی خواجه سراها فرمان
پادشاه را به ملکه وشتی رساندند، او از آمد ن سرباز زد.
پادشاه از این موضوع بسیار خشمناک شد؛ ۱۳ و ۱۴ اما
پیش از آنکه اقدامی آند، او ل از مشاوران خود نظر
خواست ، چون بدون مشورت با آنها آاری انجا م
نمی داد. مشاوران او مردانی دانا و آشنا ب ه قوانین و
نظام دادگستری پارس بودند و پادشا ه به قضاوت آنها
اعتماد داشت . نام این دانشمندان آرشنا، شیتار، ادماتا،
ترشیش ، مر س، مرسنا و مموآا ن بود. این هفت نفر
جزو مقامات عالیرتبه ء پارس و ماد و از امیران ارشد
در مورد » : مملکتی بودند. ۱۵ خشایارشا از ایشان پرسید
ملکه وشتی چه باید آرد؟ زیرا از فرما ن پادشاه آه به او
ابلاغ شده ، سر باز زده است . قانون چه مجازاتی برای
«؟ چنین شخصی تعیی ن آرده است
16 مموآان خطاب به پادشاه و امیران دربار گفت :
ملکه وشتی نه فقط به پادشاه بلکه به امیران دربار و »
تمام مردم مملکت اهانت آرده است . ۱۷ هر زنی آه
بشنود ملکه وشتی چه آرده است ، او نیز از دستور
شوهرش سرپیچی خواهد آرد. ۱۸ وقتی زنانِ امیرانِ
دربارِ پارس و ماد بشنوند آه ملکه چه آرده ، آنان نیز
با شوهرانشان چنین خواهند آرد و این بی احترامی و
سرآشی به همه جا گسترش خواهد یافت . ۱۹ بنابراین ،
اگر پادشاه صلاح بدانند، فرمانی صادر آنند تا در
قوانین ماد و پارس آه هرگز تغییر نمی آند ثبت گردد
و بر طبق آن فرمان ، ملکه وشتی دیگر ب ه حضور
پادشاه شرفیاب نشود. آنگاه زن دیگری آه بهتر از او
باشد بجای وی به عنوان ملکه انتخاب شود. ۲۰ وقتی
این فرمان در سراسر این سرزمین پهناور اعلام شود
آنگاه در همه جا شوهران ، هر مقامی آ ه داشته باشند،
«. مورد احترام زنانشان قرار خواهند گرفت
21 پیشنهاد مموآان مورد پسند پادشاه و امیران دربار
واقع شد و خشایارشا مطابق صلاحدید او عمل آرد
22 و به تمام استانها، هر یک به خط و زبان محلی،
نامه فرستاده ، اعلام داشت آه هر مرد باید رئیس
خانهء خود باشد.
استر ملکه می شود
چندی بعد، وقتی خشم خشایارشا فرونشست ،
یاد وشتی و آاری آه او آرده بود و فرمانی
آه درمورد او صادر شده بود، او را در فکر فرو برد.
اجازه بدهید برویم و » : ۲پس مشاوران نزدیک او گفتند
زیباترین دختران را پیدا آنیم و آنها را به قصر پادشاه
بیاوریم . ۳برای انجام این آار، مأمورانی ب ه تمام
استانها می فرستیم تا دختران زیبا را به حرمسرای
خواجه ، رئیس حرمسرا « هیجای » پادشاه بیاورند و
لوازم آرایش در اختیارشان بگذارد. ۴آنگاه دختری آ ه
مورد پسند پادشاه واقع شود بجای وشتی ب ه عنوان
«. ملکه انتخاب گردد
پادشاه این پیشنهاد را پسندید و مطاب ق آن عمل آرد.
5در شوش یک یهودی به نام مُردخای (پسر یائیر و
نوه شمعی، از نوادگا ن قیس بنیامینی) زندگی
می آرد. ۶وقتی نبوآدنصر، پادشا ه بابل ، عده ای از
یهودیان را همرا ه یکنیا، پادشاه یهودا از اورشلیم به
اسارت برد، مردخای نیز جزو اسرا بود. ۷مردخای
دختر عموی زیبایی داشت به نام هدسه (دختر
ابیحایل ) آه به او استر هم می گفتند. پدر و مادر
استر مرده بودند و مردخای او را به فرزندی
پذیرفته و مثل دختر خود بزرگ آرده بود.
8و ۹وقتی فرمان خشایارشا صادر شد، استر نیز همراه
دختران زیبای بی شمار دیگر به حرمسرای قصر
شوش آورده شد. استر مورد لط ف و توج ه هیجای آه
مسؤول حرمسرا بود قرار گرفت . او برای استر
برنامه ء مخصوص غذایی ترتیب داد و لوازم آرایش در
اختیارش گذاشت ، سپس هفت نفر از ندیمه های درباری
را به خدمت او گماش ت و بهترین مکان را به او
اختصاص داد. ۱۰ به توصیه ء مردخای، استر به هیچکس
نگفته بود آه یهودی است . ۱۱ مردخای هر روز در
محوطه ء حرمسرا رفت و آمد می آرد تا از احوال استر
با خبر شود و بداند بر او چه می گذرد.
23 استر
12 و ۱۳ و ۱۴ در مورد دخترانی آه به حرمسرا آورده
می شدند، دستور ای ن بود آه پیش از رفتن به نزد
پادشاه ، به مدت شش ماه با روغ ن مر و ش ش ماه با
عطریات و لوازم آرایش به زیباسازی آنان بپردازند.
سپس هر دختری آه نوبتش می رسید تا از حرمسرا
به نزد پادشاه برود، هر نوع لباس و جواهری آه
می خواست به او داد ه می شد. غروب ، آ ن دختر به
خوابگاه پادشاه می رفت و صب ح روز بعد ب ه قسمت
دیگر حرمسرا نزد سایر زنا ن پادشاه باز می گشت .
در آنجا تحت مراقبت خواجه شعشغاز، رئی س
حرمسرا، قرار می گرفت . او دیگر نمی توانست نزد
پادشاه بازگردد، مگر اینکه پادشاه وی را می پسندید
و به نام احضار می آرد.
15 وقتی نوبت به استر رسید آه نزد پادشا ه برود، او
مطابق توصیه ء خواجه هیجای خود را آراس ت. هر
آه استر را می دید او را می ستود.
باشد در « طبت » ۱۶ به این ترتیب در ماه دهم آه ماه
سال هفتم سلطنت خشایارشا استر را ب ه آاخ سلطنتی
بردند. ۱۷ پادشاه ، استر را بیشتر از سایر زنان دوست
داشت و استر بیش از دختران دیگر مورد توجه و
علاقه ء او قرار گرف ت؛ بطوری آه پادشاه تاج بر سر
استر گذاشت و او را بجای وشتی ملکه ساخت .
18 پادشاه بخاطر استر جشن بزرگی برای تمام
بزرگان و مقامات مملکتی بر پا آرد و از آر م
ملوآانه به ایشان هدایا بخشید و مالیات استانها را
آاهش داد.
مردخای توطئه ای را آش ف می آند
19 در ای ن میان مردخای نیز از طر ف پادشاه به مقام
مهمی در دربار منصو ب شد. ۲۰ اما استر هنوز ب ه آسی
نگفته بود آه یهودی است ، چون هنوز هم مثل زمان
آودآی، دستورا ت مردخای را اطاعت می آرد.
21 یک روز در حالی آ ه مردخای در دربار پادشاه
مشغول خدمت بود، دو نفر از خواجه سرایان پادشاه به
اسامی بغتان و تارش آه از نگهبانان دربار بودند، از
پادشاه آینه به دل گرفته ، توطئه چیدند تا او را بکشند.
22 مردخای از این سوء قصد با خبر شد و استر را در
جریان گذاشت . استر نیز به پادشاه اطلاع داد آه
مردخای چه گفته است . ۲۳ بدستور پادشا ه، این
موضوع مورد بررسی قرار گرفت و پس از اینکه
ثابت شد آ ه حقیقت دارد، پادشاه آن دو را به دار
آویخت . به دستور خشایارشا این واقعه در آتاب
ثبت گردید. « تاریخ پادشاهان »
نقشهء هامان برای نابودی یهودیان
چندی بعد، خشایارشا به یکی از وزیران
خود به نام هامان ، پسر همداتای اجاجی*،
ارتقاء مقام داده او را رئیس وزرای خود ساخت . ۲به
دستور پادشاه همه ء مقامات دربار در حضور هامان
سر تعظیم فرود می آوردند؛ ولی مردخای به او
تعظیم نمی آرد.
چرا تو از فرمان » : ۳درباریان به مردخای گفتند
من » : او در جوا ب گفت «؟ پادشاه سرپیچی می آنی
«. یک یهودی هست م و نمی توانم به هامان تعظیم آنم
4هر چند آنها هر روز از او می خواستند این آار را
بکند، ولی او قبول نمی آرد. پس ایشان موضوع را ب ه
هامان اطلاع دادند تا ببینند چه تصمیمی خواهد
گرفت . ۵وقتی هامان فهمید آه مردخای از تعظیم
نمودن او امتناع می ورزد، خشمگین شد؛ ۶و چون
دریافت آه مردخای یهودی است تصمیم گرفت نه فقط
او را بکشد، بلک ه تمام یهودیانی را نیز آه در قلمرو
سلطنت خشایارشا بودند، نابود آند.
7در سال دوازدهم سلطنت خشایارشا در ماه نیسان
آه ماه اول سال است ، هاما ن دستور داد قرعه (آه
می گفتند) بیاندازند تا تاریخ قتل عام « پور » به آن
یهودیان معلوم شود. قرعه روز سیزدهم ماه ادار
یعنی ماه دوازده م را نشان داد.
قومی در » : ۸سپس هامان نزد پادشاه رفت و گفت
تمام قلمرو سلطنتی تان پراآنده اند آه قوانین شان با
قوانین سایر قو مها فرق دارد. آنها از قوانین پادشاه
سرپیچی می آنند. بنابراین ، زنده ماندنشان به نفع
* اجاج: یکی از پادشاهان عمالیقی بود. عمالیقی ها دشمن
دیرینه قوم اسرائیل بودند.
3استر ۴
پادشاه نیست . ۹اگر پادشاه را پسند آید فرمانی صادر
آنند تا همه ء آنها آشته شوند و من ده هزار وزنه ء
نقره * بابت هزینه ء این آار به خزانه ء سلطنتی خواهم
«. پرداخت
10 پادشاه انگشترش را بیرون آورده به هامان آه
این قوم و » دشمن یهود بود، داد و گفت : ۱۱
دارایی شان در اختیار تو هستند، هر طور صلاح
«. می دانی با آنها عمل آن
12 پس در روز سیزدهم ماه اول ، هامان منشی های
دربار را احضار نمود. آنها به دستور هاما ن
نامه هایی به خط ها و زبانهای رایج مملکت برای
حاآمان ، استانداران و مقاما ت سراسر مملکت
نوشتند. این نامه ها به اسم پادشاه نوشته و با انگشتر
مخصوص او مهر شد ۱۳ و بوسیل هء قاصدان به تمام
استانها فرستاده شد، با این دستور آه باید تمام
یهودیان ، زن و مرد، پیر و جوان در روز سیزدهم
ماه ادار قتل عام شوند و دارایی آنها به غنیمت گرفته
شود. ۱۴ محتوای این نامه ها می بایست در هر استان
به اطلاع تمام مردم می رسید تا همه در روز تعیین
شده آماده شوند.
15 این دستور در شو ش اعلام شد و قاصدان به
فرمان پادشاه آن را بسرعت به سراسر مملک ت
رساندند. آنگاه پادشاه و هامان مشغول عیش و نوش
شدند ولی شهر شوش در پریشانی فرو رفت .
مردخای از استر آمک می خواهد
وقتی مردخای از این توطئه با خبر شد، از
شدت غم ، لباس خود را پاره آرد و پلا س
پوشیده خاآستر بر سر خود ریخت و با صدای بلند گریه ء
تلخی سر داده از میان شهر گذشت ۲تا به دروازه ء آاخ
سلطنتی رسید. اما نتوانست داخل شود، زیرا هیچکس
اجازه نداشت با پلاس وارد آاخ بشود. ۳وقتی فرمان
پادشاه به استانها رسید، یهودیان عزا گرفتند. آنها گریه و
زاری آردند و لب به غذا نزدند و اآثر ایشان پلاس در
برآرده ، روی خاآستر دراز آشیدند.
* معادل سیصد و چهل هزار کیلو.
4وقتی ندیم ههای استر و خواجه سرایان دربار از
وضع مردخای خبر آوردند، استر بسیار محزو ن شد و
برای مردخای لباس فرستاد تا بجای پلاس بپوشد،
ولی مردخای قبول نکرد. ۵آنگاه استر، هتاک را آه
یکی از خواجه سرایان دربار بود و برای خدمتگزاری
استر تعیین شده بود احضار آرد و او را فرستاد تا
برود و از مردخای بپرسد آه چه اتفاقی افتاد ه است و
چرا پلاس پوشیده است . ۶هتاک ب ه میدان شهر آه
روبروی دروازه ء آاخ سلطنتی بود نزد مردخای رفت .
7مردخای همه چیز را برای او تعریف آرد و از
مبلغی آه هامان در ازای آشتار یهودیان وعده داده
بود به خزانهء سلطنتی بپردازد، خبر داد. ۸مردخای
یک نسخه از فرما ن پادشاه مبنی بر آشتار یهودیان را
آه در شوش صادر شده بود به هتاک داد تا به استر
نشان دهد و از او بخواهد نزد پادشاه برود و برای قوم
خود شفاعت آند. ۹هتاک برگشت و پیغام مردخای را
به استر رسانید. ۱۰ استر به هتاک دستور داد پیش
تمام مردم » مردخای برگردد و ب ه او چنین بگوید: ۱۱
این مملکت می دانند آ ه هر آس چه زن و چه مرد اگر
بدون احضار از جانب پادشاه ، وارد تالار مخصوص
او بشود، طبق قانون آشته خواهد شد، مگر اینکه
پادشاه عصای سلطنتی خود را بطرف او دراز آند.
حال بیش از یک ما ه است آه پادشاه مرا احضار
«. نکرده است تا شرفیاب شوم
12 وقتی هتاک پیغام استر را ب ه مردخای رساند،
13 مردخای در جوا ب گفت آه به استر چنین بگوید:
خیال نکن وقتی تمام یهودیان آشته شوند، تو در »
آاخ سلطنتی جان سالم بدر خواهی برد! ۱۴ اگر در
این موقعیت ، تو ساآ ت بمانی رهایی برای یهود از
جایی دیگر پدید خواهد آمد، اما تو و خاندان ت آشته
خواهید شد. از این گذشته آسی چه می داند، شاید
«. برای همین زمان ملکه شده ای
15 پس استر ای ن پیغام را برای مردخای فرستاد:
برو و تمام یهودیان شوش را جمع آن تا برای »۱۶
من سه شبانه روز روز ه بگیرند. من و ندیمه هایم نیز
همین آار را می آنیم . سپس ، من به حضور پادشاه
45 استر
خواهم رفت ، هر چند این بر خلاف قانون است . اگر
«! آشته شدم ، بگذار آشته شوم
17 پس مردخای رفت و هر چه استر گفت ه بود انجا م داد.
استر، پادشاه و هاما ن را به ضیافت دعوت می آند
سه روز بعد، استر لباس سلطنتی خود را
پوشید و وارد تالار مخصوص پادشاه شد.
روبروی تالار، اتاقی قرار داشت آه در آنجا پادشاه
روی تخت سلطنتی نشسته بود. وقتی پادشاه استر را
در تالار ایستاده دید، او را مورد لطف خود قرار
داده ، عصای طلایی خود را بسوی او دراز آرد.
استر جلو رفت و نوک عصای او را لم س آرد.
ملکه استر، درخواست تو » : ۳آنگاه پادشاه پرسید
چیست ؟ هر چه بخواهی به تو می دهم ، حتی اگر
«! نصف مملکتم باشد
پادشاها، تمنا دارم امشب به اتفاق » : ۴استر جواب داد
هامان به ضیافتی آه برای شما ترتیب داده ام تشریف
«. بیاورید
5پادشاه برای هامان پیغام فرستاد آ ه هر چ ه زودتر
بیاید تا در ضیاف ت استر شرآ ت آنند. پس پادشاه و
هامان به مجلس ضیافت رفتند.
حال » : ۶موقع صرف شراب ، پادشاه به استر گفت
بگو در خواس ت تو چیست . هر چ ه بخواهی به تو
«! می دهم ، حتی اگر نصف مملکتم باشد
خواهش و درخواست من این » : ۷و ۸استر جواب داد
است : اگر مورد لطف پادشاه قرار گرفته ام و پادشاه
مایلند آه درخواست مرا اجابت نمایند، فردا نیز به
اتفاق هامان در ای ن ضیافت شرآت آنند. آنگاه
«. درخواست خود را به عرض خواهم رسانید
هامان نقشه ء قتل مردخای را می آشد
9هامان شاد و خوشحال ، از ضیافت ملکه برگشت .
ولی همینک ه در آاخ چشمش به مردخای افتاد آه نه
پیش پای او بلند شد و نه به او تعظیم آرد، بشدت
خشمگین شد؛ ۱۰ و ۱۱ اما خودداری آرد ه، چیزی نگفت
و به خانه رفت . سپس تمام دوستانش را به خانه خود
« زرش » دعوت آرده در حضور ایشان و زن خود
به خودستایی پرداخت و از ثروت بی حساب و پسران
زیاد خود و از عزت و احترامی آه پادشاه به او
بخشیده و اینکه چگونه والاترین مقام مملکتی را به او
داده است ، تعریف آرد.
از این گذشته ، ملکه استر نیز فقط مرا » : ۱۲ سپس گفت
همراه پادشاه به ضیافت خصوصی خود دعوت آرد.
فردا هم قرار است همراه پادشاه به ضیافت او بروم .
13 اما وقتی در دربار، این مردخای یهودی را می بینم
«. همه ء اینها در نظرم بی ارزش می شود
14 دوستان و همسر هامان به او پیشنهاد آردند آ ه
چوبهء داری به بلندی بیست و پنج متر درست آند و
فردا صبح از پادشاه اجازه بگیرد و مردخای را روی
آن به دار بیاویزد. سپس با خیال راحت همراه پادشاه
به ضیافت برود. هامان این پیشنهاد را بسیار پسندید و
دستور داد چوبهء دار را آماده آنند.
پادشاه به مردخای عزت می بخشد
آن شب پادشاه خوابش نبرد، پس فرمود آتاب
را بیاورند و وقایع « تاریخ پادشاهان »
سلطنت او را برایش بخوانند. ۲در آن آتاب ،
گزارشی را به این مضمون یافت آه بغتان و تارش
آه دو نفر از خواجه سرایان پادشاه بودند و جلو در
آاخ سلطنتی نگهبانی می دادند، قصد آشت ن پادشاه را
داشتند؛ ولی مردخای از سوء قصد آنها آگاه شد و ب ه
پادشاه خبر داد.
در ازای این خدمت چه پاداشی به » : ۳پادشاه پرسید
«؟ مردخای داده شد
«. پاداشی به او داده نشد » : خدمتگزاران پادشاه گفتند
آیا آسی از درباریان در آاخ » : ۴پادشاه گف ت
اتفاقاً هامان تازه وارد آاخ شده بود تا از «؟ هست
پادشاه اجازه بگیرد آه مردخای را دار بزند.
«. بلی، هامان اینجاست » : ۵پس خدمتگزارا ن جواب دادند
«. بگویید بیاید » : پادشاه دستور داد
شخصی هست » : ۶وقتی هامان آمد، پادشاه به او گف ت
آه مایلم به او عزت ببخشم . به نظر تو برای او چه
«؟ باید آرد
5
6استر ۶
غیر از من چه آسی مورد » : هامان با خود فکر آرد
7و ۸پس جواب داد: «. عزت و احترام پادشاه است
برای چنین شخصی باید ردای پادشاه و اسب »
سلطنتی او را آ ه با زیورآلات تزیین شده است
بیاورند. ۹آنگاه یکی از امیران عالی رتب هء پادشاه آن
ردا را به او بپوشاند و او را بر اسب پادشاه سوار آند
و در شهر بگرداند و جار بزند: به شخص مورد
«. عزت پادشاه این چنین پاداش داده می شود
ردا و اسب را هر چه » : ۱۰ پادشاه به هامان فرمود
زودتر آماده آن و هر چه گفتی با تمام جزئیاتش
برای مردخای یهودی آه در دربار خدم ت می آند
«. انجام بده
11 پس هامان ردای پادشاه را به مردخای پوشانید و
او را بر اسب مخصوص پادشاه سوار آرد و در
به شخص مورد عزت » : شهر گرداند و جار زد
«. پادشاه این چنین پاداش داده می شود
12 سپس مردخای به دربار بازگشت ، ولی هامان با
سرافکندگی زیاد به خانه اش شتافت ۱۳ و موضوع را
برای زن خود و همه ء دوستانش تعریف آرد. زنش و
مردخای یک یهودی است » : دوستان خردمند او گفتند
و تو نم یتوانی در مقابلش بایستی. اگر وضع به این
«. منوال ادامه یابد شکس ت تو حتمی است
14 در این گفتگو بودند آ ه خواجه سرایان دربار
بدنبال هامان آمدند تا او را فوری به ضیافت استر
ببرند.
هامان آشته می شود
به این ترتیب پادشاه و هامان در مجلس
ضیافت ملکه استر حاضر شدند. ۲موقع
استر، » : صرف شراب ، باز پادشاه از استر پرسید
درخواست تو چیست ؟ هر چ ه بخواهی به تو می دهم ،
«! حتی اگر نصف مملکتم باشد
تقاضای من این است : اگر مورد » : ۳استر جواب داد
لطف پادشاه قرار گرفته ام و اگر پادشاه صلاح
بدانند، جان من و جان قوم مرا نجات دهند. ۴چون
من و قو م من فروخته شده ایم تا قت ل عام شویم . اگر
فقط مثل برده فروخته می شدیم ، م ن سکوت می آردم
و مزاحمتی برای پادشاه ایجاد نمی نمودم ؛ ولی اآنون
«. در خطر نابودی هستیم
این شخص آیست آه » : ۵خشایارشا از استر پرسید
«؟ جرأت آرده چنین آاری آند؟ او آجاست
«! دشمن ما این هامان شرور اس ت » : ۶استر جوا ب داد
آنگاه هامان از تر س پادشاه و ملکه به لرزه افتاد.
7پادشاه خشمگین شد و برخاست ه به باغ قصر رف ت.
اما هامان آه می دانست پادشاه او را مجازات خواهد
آرد، بطرف استر رفت تا التماس آند آه جانش را
نجات دهد. ۸ولی درست در لحظ های آه هامان به
دست و پای استر افتاده بود پادشاه وارد اتا ق شد و
با دیدن هامان در آنار تختی آه استر بر آ ن لمیده
این مرد حتی در خانه ء من ، » : بود، فریاد بر آورد
تا این سخن از دهان «؟ ملکه را بی عصمت می آند
پادشاه بیرون آمد، جلاد بالای سر هامان حاضر شد!
9در این وقت حربونا، یکی از خواجه سرایان دربار
قربان ، چوبه دار بیست و پنج » : به پادشاه گفت
متری در حیاط خانه ء هامان آماده است ! او این دار
را برای مردخای آه جان پادشاه را از سوء قصد
«. نجات داد، ساخته است
«! هامان را روی آن به دار آویزید » : پادشاه دستور داد
10 پس هامان را روی همان داری آه برای مردخای
بر پا آرده بود، به دار آویختند، و خشم پادشاه فرو
نشست .
فرمانی به نفع یهودیان صادر می شود
در همان روز خشایارشا تمام املاک هامان ،
دشمن یهود را به ملکه استر بخشید. سپس
وقتی استر به پادشاه گفت آه چه نسبتی با مُردخای
دارد، پادشاه مردخای را به حضور پذیرفت ۲و
انگشتر خود را آ ه از هامان پس گرفته بود، در آورد
و به مردخای داد. استر نیز املاک هامان را به دست
مردخای سپرد.
3استر بار دیگر نزد پادشا ه رفت و خود را ب ه پای او
انداخته ، با گریه درخواست نمود حکمی آه هامان
در مورد آشتار یهودیان داده بود، لغو شود. ۴پادشاه
باز عصای سلطنتی خود را بسوی او دراز آرد. پس
7
87 استر
استر بلند شد و در حضور پادشا ه ایستاد ۵و گف ت:
پادشاها، تمنا دار م اگر صلاح می دانید و اگر مورد »
لطف شما قرار گرفت هام ، فرمانی صادر آنید تا حک م
هامان دربارهء قتل عام یهودیان سراسر مملکت ، لغو
شود. ۶من چگونه می توانم قتل عام و نابودی قومم را
«؟ ببینم
7آنگاه خشایارشا به ملکه استر و مردخای یهودی
من دستور دادم هامان را آ ه می خواست شما » : گفت
یهودیان را نابود آند، به دار بیاویزند. همچنین املاک
او را به ملکه استر بخشیدم . ۸اما حکمی را آه به نام
پادشاه صادر شده و با انگشتر او مهر شده باشد
نمی توان لغو آرد. ولی شما می توانید حکم دیگری
مطابق میل خود، به نام پادشاه برای یهودیان صادر
«. آنید و آن را با انگشتر پادشاه مهر آنید
9آن روز، بیست و سوم ماه سوم یعنی ماه سیوان بود.
منشی های دربار فوری احضار شدند و فرمانی را آ ه
مردخای صادر آرد، نوشتند. این فرمان خطاب به
یهودیان ، حاآما ن، مقاما ت مملکتی و استانداران
127 استان ، از هند تا حبش ه، بود و به خطها و زبانهای
رایج مملکت و نیز به خط و زبان یهودیان نوشته شد.
10 مردخای فرمان را به نام خشایارشا نوشت و با
انگشتر مخصوص پادشاه مهر آرد و به دست
قاصدانی آ ه بر اسبا ن تندرو پادشاه سوار بودند به همه
جا فرستاد. ۱۱ این فرمان پادشاه به یهودیان تمام شهرها
اجازه می داد آه برای دفاع از خود و خانواده هایشان
متحد شوند و تمام بدخواهان خود را از هر قومی آه
باشند، بکشند و دارایی آنها را به غنیمت بگیرند.
12 روزی آ ه برای ای ن آار تعیین شد، هما ن روزی بود
آه برای قتل عام یهودیان در نظر گرفته شده بود،
یعنی سیزدهم ماه دوازدهم آه ماه ادار باشد. ۱۳ در
ضمن ، قرار شد این فرمان در همه جا اعلام شود تا
یهودیان ، خود را برای گرفتن انتقام از دشمنان خود
آماده آنند. ۱۴ پس این فرمان در شوش اعلام شد و
قاصدان به فرمان پادشاه سوار بر اسبان تندرو آن را
بسرعت به سراسر مملک ت رساندند.
15 و ۱۶ سپس مردخای لباس شاهانه ای را آه به
رنگهای آبی و سفید بود پوشید و تاجی بزرگ از
طلا بر سر گذاشت و ردایی ارغوانی از جنس آتان
لطیف به دوش انداخت و از حضور پادشاه بیرون
رفت . یهودیان بخاطر ای ن موفقیت و احترامی آه
نصیب ایشان شده بود در تمام شوش به جشن و
سرور پرداختند. ۱۷ فرمان پادشاه به هر شهر و
استانی آه می رسید، یهودیان آنجا غرق شادی
می شدند و جشن می گرفتند. در ضمن بسیاری از
قوم های دیگر به دین یهود گرویدند، زیرا از ایشان
می ترسیدند.
یهودیان دشمنان خود را نابود می آنند
روز سیزدهم ادار، یعنی روزی آ ه قرار بود
فرمان پادشاه به مرحله ء اجرا درآید، فرا رسید.
در این روز، دشمنان یهود امیدوار بودند بر یهودیان
غلبه یابند، اما قضی ه برعکس شد و یهودیان بر
دشمنان خود پیروز شدند. ۲در سراسر مملک ت،
یهودیان در شهرهای خود جمع شدند تا ب ه آسانی آه
قصد آزارشان را داشتند، حمله آنند. همه مردم از
یهودیان می ترسیدند و جرأت نمی آردند در برابرشان
بایستند. ۳تمام حاآمان و استانداران ، مقامات مملکتی و
درباریان از ترس مردخای، به یهودیان آمک
می آردند؛ ۴زیرا مردخای از شخصیت های برجسته ء
دربار شده بود و در سراسر مملکت ، شهرت فراوان
داشت و روز بروز بر قدرتش افزوده می شد. ۵به این
ترتیب یهودیان به دشمنان خود حمله آردند و آنها را
از دم شمشیر گذراند ه، آشتند. ۶آنها در شهر شوش آه
10 ده پسر هامان ، – پایتخت بود، ۵۰۰ نفر را آشتند. ۷
دشمن یهودیا ن، نیز جزو این آشته شدگان بودند.
اسامی آنها عبارت بود از: فرشنداتا، دلفون ، اسفاتا،
فوراتا، ادلیا، اریداتا، فرمشتا، اریسای، اریدای و
ویزاتا. اما یهودیان اموال دشمنان را غار ت نکردند.
11 در آن روز، آمار آشته شدگان پایتخت بعرض
پادشاه رسید. ۱۲ سپس او ملکه استر را خواست و
یهودیان تنها در پایتخت ۵۰۰ نفر را آه ده » : گفت
پسر هامان نیز جزو آنها بودند، آشت هاند، پس در
سایر شهرهای مملکت چه آرده اند! آیا درخواست
9استر ۸
دیگری نیز داری؟ هر چه بخواهی به تو می دهم .
«. بگو درخواست تو چیست
پادشاها، اگر صلا ح بدانید به یهودیان » : ۱۳ استر گفت
پایتخت اجازه دهید آاری را آه امروز آرده اند،
فردا هم ادامه دهند، و اجساد د ه پسر هاما ن را نیز
«. به دار بیاویزند
14 پادشاه با این درخواست استر هم موافقت آرد و
فرمان او در شوش اعلام شد. اجساد پسران هامان
نیز به دار آویخت ه شد. ۱۵ پس روز بعد، باز یهودیا ن
پایتخت جمع شدند و ۳۰۰ نفر دیگر را آشتند، ولی
به مال آسی دست درازی نکردند.
16 بقیه ء یهودیان در سایر استانها نیز جم ع شدند و از
خود دفاع آردند. آنها ۰۰۰ ر ۷۵ نفر از دشمنان خود
را آشتند و از شر آنها رهایی یافتند، ولی اموالشان
را غارت نکردند. ۱۷ این آار در روز سیزده م ماه
ادار انجا م گرفت و آنها روز بعد، یعنی چهاردهم
ادار پیروزی خود را با شادی فراوان جشن گرفتند.
18 اما یهودیان شوش ، روز پانزدهم ادار را جش ن
گرفتند، زیرا در روزهای سیزدهم و چهاردهم ،
دشمنان خود را می آشتند.
19 یهودیانِ روستاها به این مناسبت روز چهارده م ادار
را با شادی جشن می گیرند و به هم هدیه می دهند.
عید پوری م
20 مردخای تمام این وقایع را نوشت و برای یهودیان
سراسر مملکت پارس چه دور و چه نزدیک فرستاد
21 و ۲۲ و از آنها خواس ت تا هم ه ساله روزهای
چهاردهم و پانزدهم ادار را ب ه مناسبت نجات یهود
از چنگ دشمنانشان ، جشن بگیرند و شادی نمایند،
به یکدیگر هدی ه بدهند و ب ه فقیران آمک آنند، زیرا
در چنین روزی بود آه غمشان به شادی، و ماتمشان
به شادآامی تبدیل شد.
23 قوم یهود پیشنهاد مردخای را پذیرفتند و از آن پس ،
همه ساله این روز را جشن گرفتند. ۲۴ این روز به
یهودیان یادآوری می آرد آه هامان پسر همداتای
اجاجی و دشمن یهود برای نابودی آنان قرعه (آه به
می گفتند) انداخته بود تا روز آشتارشان را « پور » آن
تعیین آند؛ ۲۵ اما وقتی این خبر به گوش پادشاه رسید او
فرمانی صادر آرد تا همان بلا بر سر هامان بیاید، پس
هامان و پسرانش به دار آشیده شدند. ۲۶ (این ایام
به معنی « پور » نامیده می شود آه از آلمه « پوریم »
قرعه ، گرفته شده است .) با توج ه به نامه ء مردخای و
آنچه آه اتفاق افتاده بود، ۲۷ یهودیان این را بصورت
رسم در آوردند آه خود و فرزندانشان و تمام آسانی
آه به دین یهود م یگروند این دو روز را هر ساله طبق
دستور مردخای جشن بگیرند. ۲۸ بنابراین ، قرار بر این
« پوریم » شد آه یهودیان سراسر استانها و شهرها ایام
را نسل اندرنسل همیش ه به یاد آورند و آن را جشن
بگیرند.
29 در ضمن ، ملکه استر با تما م اقتداری آه داشت
نامه ء مردخای را درباره ء برگزاری دایمی مراسم
پوریم تأیید آرد. ۳۰ و ۳۱ علاوه بر این ، نام ههای
تشویق آمیز دیگری به تمام یهودیان ۱۲۷ استان
مملکت پارس نوشته شد تا به موجب فرمان مردخای
یهودی و ملکه استر، یهودیان و نسلهای آینده شان ایام
را همه ساله نگه دارند. یهودیان روزه و « پوریم »
سوگواری این ایام را نیز ب ه جا می آوردند. ۳۲ به این
به فرمان استر تأیید شد « پوریم » ترتیب ، مراسم ایام
و در تاریخ یهود ثب ت گردید.
عظمت مردخای
خشایارشا برای تمام مردم قلمرو پادشاهی
خود آه وسعتش تا سواحل دور دست
می رسید، جزی ه مقرر آرد. ۲قدرت و عظمت
آارهای خشایارشا و نیز شرح آامل به قدرت
رسیدن مردخای و مقامی آه پادشاه به او بخشید، در
نوشته شده « تاریخ پادشاهان ماد و پارس » آتاب
است . ۳پس از خشایارشا، مردخای یهودی
قدرتمندترین شخص مملکت بود. او برای تأمین رفاه
و امنیت قوم خود هر چه از دستش بر می آمد، انجام
می داد و یهودیا ن نیز او را دوست می داشتند و
احترام زیادی برایش قایل بودند.
10

ali

مخاطب من شما دو دوست و دیگرانی هستند که فکر می کنند هر چیزی که در کتب مذهبی یهود هست واقعی است . دوستان در تارخ واقعی اصل اشخصی به نام استر در دوران خشایارشا وجود خارجی ندارد.جون تمام مورخان یونانی نام همسر وی را آمستریس ذکر کردهاند و تغیر ملکه رخ نداده است.در کتاب استر نام ملکه قبلی وشتی ذکر شده واین کتاب پر از اشتباهات تاریخی و جغرافیایی است .در واقع تمام کتب یهود در دوران داریوش دوم و به دستور بزرگان مذهبی برای ایجاد قوانین نوشته شده اند و به خاطر حضور طولانی در بین النهرین تمامی متاثر از افسانه های این منطقه بوده و با واقعیت همخوانی ندارد. .

موعود

سلام دوستان
خشایار + واقعه پوریم(فصل استر کتاب تورات) = نسل کشی
این بشر نمی تواند قانون حقوق بشر وضع کند

hossein

این چند وقت بهترین خبری بود که شنیدم سد سیوند بدجور ناراحتم کرده بود اما این خبر حسابی شادم کرد و ضربه ای محکم بود بر سازندگان فیلهایی نظیر ۳۰۰ و clash of titan و همینطور بازیهایی مثMetro:Last light (که وقتی توی بازیش دیدم اون جنراله خونخواری خودش رو مث خشایارشا میدونه از حرس سی دی بازی رو شکوندم) .
خیلی هم جالبه هر چی کتیبه حقوقه بشره برای ایرانه کلا ما چندهزار سال از مردمان دنیا جلو بودیم ولی حیف الان یه نیم قرنی عقب هستیم.
نمیدونم چرا یه حسی بهم میگه امثال دموکریت و ارسطو و تالس دزدان علمی بیشتر نیستن و تمام یافته های دانشمندای ایرانی رو بعد از حمله اسکندر خونخوار به نام خودشون ثبت کردن درست مثل حمله اعراب به ایران و پیدایش دانشمندان عرب(چه مسخره دانشمند عرب!!!!) این میتونه درست باشه؟

درود …………………………. فرهنگ ایرانی فرهنگ شادی است ، فرهنگ سوگواری فرهنگی غیر ایرانی است ….. !!!!!!!!! !! !

دکمه بازگشت به بالا