اخوان اسطوره در شعر
وان گاه عناصر اسطورهای را به همان شکل که در اساطیر کهن آمدهاند, به کار میگیرد؛ و گاه اسطورهها را بازآفرینی و بازسرایی میکند, و از عناصر اسطورهای چنانکه دلخواه اوست – و به گونهای متفاوت – برای رساندن مفاهیم مورد نظر خود بهره میگیرد.
در چنین مواردی عناصر اسطورهای کارکردی نو و متفاوت با جایگاهی که در بستر اسطورهای خود دارند, مییابند. نمونه چنین شیوهای را در شعرهای « قصه شهر سنگستان » ( در مجموعه از این اوستا ) و « خوان هشتم » ( از مجموعه در حیاط کوچک پاییز, در زندان ) میتوان دید.
قصه ی شهر سنگستان اینگونه شروع می شود …
دو تا کفتر
نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی
که روییده غریب از همگنان در ردامن کوه قوی پیکر
دو دلجو مهربان با هم
دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم
خوشا دیگر خوشا عهد دو جان همزبان با هم
دو تنها رهگذر کفتر
نوازشهای این آن را تسلی بخش
تسلیهای آن این نوازشگر
خطاب ار هست : خواهر جان
جوابش : جان خواهر جان
بگو با مهربان خویش درد و داستان خویش
نگفتی ، جان خواهر ! اینکه خوابیده ست اینجا کیست
ستان خفته ست و با دستان فروپوشانده چشمان را
تو پنداری نمی خواهد ببیند روی ما را نیز کورا دوست می داریم
مجموعه مطالعات اسطوره شناسی بهاره کریمی
روی عنوان زیر برای دانلود مقالع کلیک کنید (بفشارید)
نقد کهن الگویی شعر (قصه ی شهر سنگستان) اخوان ثالث