گژدهم و گردآفريد
گژدهم (Gaždaham)، بنابر حماسهي ملي ايران، نام پهلوان ايراني دژ سپيد، قلعهاي در نزديكي مرز حايل ايران و توران، در طي دوران پادشاهي شاهان كياني، نوذر و كي كاووس، بود. گژدهم در زمان كي كاووس مردي سالخورده بود كه از نبرد با سهراب، آن گاه كه وي به ايران حمله آورد و به دژ ياد شده تازيد، درماند. پس از اين كه هژير، نگهبان وقت دژ سپيد، شكست خورد و به دست سهراب اسير شد و گردآفريد، دختر گژدهم نيز در نبردي تن به تن از سهراب شكست يافت، وي كي كاووس را از حملهي سهراب آگاه ساخت و سپس در طول شب، همراه با ساكنان دژ سپيد، آن جا را تخليه نمود.
…
گرد آفريد (Gordāfarid)، دختر گژدهم، نقش رزمي جسورانهاي را در اپيزود سوگوارانهي رستم و سهراب ايفا ميكند. به محض حملهي سهراب به دژ سپيد و شكست و اسارت پهلوان ايراني، هژير، گردآفريد زره به تن كرد و پهلوانان توراني را به نبرد تن به تن فراخواند (۱). با وجود اين، او از سهراب، كه فقط زماني دريافت كه حريفاش به جنس مقابل متعلق است كه موفق شد كلاهخود او را بردارد، شكست خورد (۲). از پس اين حادثه، سهراب شيفته و دلباخته گردآفريد شد. اما گردآفريد، كه خود را در نبرد همتراز سهراب نميديد، براي رهايي خويش، او را با دادن وعدههايي دروغين فريفت. پس سهراب را با خود تا به دروازهي دژ برد، اما خود وارد شد و دروازه را پشت سر وي بستند. به ياد ماندنيترين بخش اين اپيزود، گفتوگوي او با سهراب و پيشبينياش در مورد بدفرجامي وي است.
۱) چو آگاه شد دختر گژدهم / كه سالار آن انجمن گشت كم / زني بود بر سان گُردي سوار / هميشه به جنگ اندرون نامدار / كجا نام او بود گردآفريد / زمانه ز مادر چنين ناوريد / بپوشيد درع سواران جنگ / نبود اندر آن كار جاي درنگ / نهان كرد گيسو به زير زره / بزد بر سر ترگ رومي گره / فرود آمد از دژ به كردار شير / كمر بر ميان، بادپايي به زير / به پيش سپاه اندر آمد چو گرد / چو رعد خروشان يكي ويله كرد / كه گُردان كداماند و جنگآوران / دليران و كارآزموده سران؟
۲) چو آمد خروشان به تنگ اندرش / بجنبيد و برداشت خود از سرش / رها شد ز بند زره موي اوي / درفشان چو خورشيد شد روي اوي / بدانست سهراب كاو دختر است / سر و موي او از در افسر است / شگفت آمدش، گفت: از ايرانْ سپاه، / چنين دختر آيد به آوردگاه
نوشته از جناب داریوش احمدی (کیانی)