سواد ایرانیان باستان (حتی بیشتر از یونانیان)
ایران باستان یکی از گهوارههای تمدن جهان است که با فرهنگ غنی، تاریخ پربار و دستاوردهای بیشمار خود در زمینههای مختلف علمی، ادبی و هنری، تأثیر عمیقی بر توسعه دانش و تمدن بشری داشته است. این سرزمین پهناور، با مردمانی فرهیخته و دانا، همواره مورد توجه تاریخنگاران، پژوهشگران و فیلسوفان بوده و نقش بیبدیلی در پیشرفت علوم و انتقال دانش به سایر جوامع ایفا کرده است. افتخار به این میراث ارزشمند، وظیفه هر ایرانی است که به تاریخ و فرهنگ سرزمین خود میبالد.
سواد و آموزش در ایران باستان
آموزش و پرورش در ایران باستان جایگاه ویژهای داشت و سوادآموزی به عنوان یکی از ارکان اساسی جامعه تلقی میشد. در دوره هخامنشیان، آموزش نه تنها به نخبگان و اشراف، بلکه به طبقات مختلف جامعه اختصاص داشت. ایرانیان باور داشتند که برای زندگی بهتر و درک عمیقتر از جهان، یادگیری خواندن و نوشتن ضروری است. آموزشهای رسمی در مدارس و مراکز آموزشی صورت میگرفت و معلمان با تجربه به تدریس علوم مختلف میپرداختند. این رویکرد پیشرفته به آموزش، زمینهساز پیشرفتهای بزرگ علمی و فرهنگی در ایران باستان شد.
دیدگاه هرودوت درباره سواد سربازان ایرانی
هرودوت، تاریخنگار مشهور یونانی که به عنوان “پدر تاریخ” شناخته میشود، در کتاب خود «تاریخها» به تفصیل به بررسی فرهنگ، آداب و رسوم، و ساختار اجتماعی ایرانیان پرداخته است. او با تحسین از سطح بالای سواد در میان سربازان ایرانی یاد میکند و اشاره دارد که آنها توانایی خواندن و نوشتن داشتند. هرودوت معتقد بود که این ویژگی در آن زمان بینظیر بود، زیرا در بسیاری از جوامع دیگر، از جمله یونان، سوادآموزی تنها به نخبگان محدود میشد و در میان عموم مردم رواج نداشت. این توصیفات نشاندهنده پیشرفتگی و اهمیت آموزش در جامعه ایرانی است.
مقایسه سواد در یونان باستان و اسپارت
در مقابل، در یونان باستان، بهویژه در شهر-دولت اسپارت، تمرکز اصلی بر آموزش نظامی، تربیت بدنی و انضباط سخت بود. اسپارتیها از کودکی به آموزشهای نظامی پرداخته و کمتر به علوم و ادبیات توجه میکردند. بسیاری از افسران و سربازان اسپارتی از سواد کافی برخوردار نبودند و آموزشهای ادبی برای آنها اهمیت چندانی نداشت. حتی لئونیداس، پادشاه اسپارت و فرمانده مشهور نبرد ترموپیل در برابر خشایارشا، احتمالاً تنها با اصول اولیه خواندن و نوشتن آشنا بود و تسلط کافی بر آن نداشت. این تفاوتها نشاندهنده ارزش والایی است که ایرانیان برای آموزش و سواد قائل بودند و آن را به عنوان یک ضرورت برای همه اقشار جامعه میدانستند.
ساختار اجتماعی و اهمیت آموزش در دوره هخامنشی
در دوره هخامنشی، جامعه ایرانی به طبقات مختلف شغلی تقسیم میشد، اما این تقسیمات اجتماعی منجر به تبعیض در آموزش و پرورش نمیشد. ایرانیان معتقد بودند که هر فرد، صرفنظر از طبقه اجتماعی، باید برای بهبود زندگی خود و جامعه، به دانش و سواد دست یابد. آموزشهای عمومی در زمینههای مختلف از جمله خواندن، نوشتن، ریاضیات، نجوم و اخلاق به همه افراد ارائه میشد. این نگرش پیشرو باعث شد که ایران به یکی از مراکز علمی و فرهنگی زمان خود تبدیل شود و دانشمندان و فرهیختگان بسیاری از این سرزمین برخیزند.
نقش کتابها و متون مذهبی در جامعه ایرانی
وجود کتابها و متون مذهبی در خانههای ایرانیان نشان از اهمیت والای سواد و آموزش در میان مردم داشت. کتابها نه تنها منبعی برای یادگیری و آموزش بودند، بلکه به عنوان نمادی از فرهنگ و هویت ملی محسوب میشدند. ایرانیان با مطالعه متون مذهبی، فلسفی و علمی، به توسعه فکری و معنوی خود میپرداختند. خانوادهها فرزندان خود را تشویق به یادگیری و مطالعه میکردند و این امر به گسترش فرهنگ کتابخوانی در جامعه منجر شد. اگر سواد در جامعه ایرانی گسترده نبود، این میزان از کتابها و متون نمیتوانست در خانهها و مراکز آموزشی وجود داشته باشد.
تأثیر حمله اعراب بر فرهنگ و آموزش ایرانیان
با حمله اعراب به ایران در قرن هفتم میلادی، تغییرات گستردهای در ساختار سیاسی و اجتماعی کشور رخ داد. با این حال، ایرانیان توانستند بسیاری از عناصر فرهنگی، علمی و آموزشی خود را حفظ کرده و حتی آنها را به جهان اسلام منتقل کنند. زبان فارسی به عنوان یکی از زبانهای مهم علمی و ادبی در دوره اسلامی مطرح شد و بسیاری از متون علمی و فلسفی به این زبان نگاشته شدند. ایرانیان با مشارکت فعال در توسعه علوم، فلسفه، طب، نجوم و سایر دانشها، نقش بسزایی در شکوفایی تمدن اسلامی ایفا کردند.
مشارکت ایرانیان در شکوفایی تمدن اسلامی
در دوره اسلامی، دانشمندان و فرهیختگان ایرانی مانند ابنسینا، فارابی، خیام و رازی با آثار و اندیشههای خود، تأثیر عمیقی بر علوم و فلسفه جهانی گذاشتند. این بزرگان با ترجمه و تفسیر متون یونانی و توسعه نظریات جدید، زمینهساز پیشرفتهای بزرگی در علوم پزشکی، ریاضیات، فلسفه و نجوم شدند. آثار آنها به زبانهای مختلف ترجمه شد و در دانشگاهها و مراکز علمی اروپا مورد استفاده قرار گرفت. این مشارکت نشاندهنده استمرار ارزشهای فرهنگی و علمی ایران در دوران پس از حمله اعراب است و بیانگر تأثیر عمیق فرهنگ ایرانی بر تمدن اسلامی و جهانی است.
دیدگاه اندیشمندان غربی درباره فرهنگ و تمدن ایران
اندیشمندان و شرقشناسان غربی، همواره به تأثیر فرهنگ و تمدن ایرانی بر جهان اذعان داشتهاند. ارنست رنان، فیلسوف و شرقشناس فرانسوی، معتقد بود که فرهنگ و ادب اسلامی تا حد زیادی تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرار گرفته است. او به نقش ایرانیان در غنیسازی علوم، فلسفه و ادبیات اسلامی اشاره میکند و تأکید دارد که بدون مشارکت ایرانیان، تمدن اسلامی به شکوفایی کنونی نمیرسید. این دیدگاهها نشاندهنده ارزش و اهمیت فرهنگ ایرانی در تاریخ بشری است.
اهمیت کاوشهای باستانشناسی در ایران
پروفسور کامرون، باستانشناس برجسته، بر این باور است که کاوشهای باستانشناسی در ایران میتواند به کشف آثار و اسنادی منجر شود که جهان را شگفتزده کند. او معتقد است که ایران هنوز رازهای بسیاری در دل خاک خود پنهان دارد و با کشف آنها میتوان به درک بهتری از تاریخ و تمدن بشری دست یافت. این کشفیات میتواند نشان دهد که ایرانیان از نخستین آموزگاران خط و الفبا در جهان بودهاند و تأثیر بسزایی در توسعه دانش بشری داشتهاند. حفاظت و مطالعه این میراث ارزشمند، وظیفهای جهانی است که به شناخت عمیقتر از گذشته انسان کمک میکند.
نتیجهگیری: افتخار به میراث فرهنگی ایران
تاریخ و فرهنگ غنی ایران، سرمایهای بیبدیل است که نه تنها متعلق به ایرانیان، بلکه به تمام جهان تعلق دارد. این میراث ارزشمند، حاصل تلاشها، دانش و اندیشههای مردمانی است که در طول قرون، به توسعه و پیشرفت بشریت کمک کردهاند. افتخار به این تاریخ پرافتخار و تلاش برای حفظ و گسترش آن، وظیفهای است که بر عهده هر ایرانی قرار دارد. با شناخت و پاسداشت این میراث، میتوانیم راه را برای پیشرفتهای آینده هموار کنیم و نقش خود را در توسعه فرهنگ و تمدن جهانی ایفا نماییم. امید است که نسلهای آینده نیز به این گنجینه ارزشمند ارج نهند و آن را پاس بدارند.
هرودوت مورخ یونانی :
به چشم خودم دیدم که سربازان ایرانی ،
سواد خواندن و نوشتن دارند.
لطفا بگین کدوم جلد، کدوم صفحه و کدوم بند تواریخ هرودوت نوشته شده، لازم دارم بدونم.
در کتاب یکم، بند ۱۳۶، هرودوت به آداب و رسوم و نظام آموزشی پارسیان اشاره میکند و میگوید:
«پسران پارسی از پنج تا بیست سالگی آموزش میبینند و به آنها سه چیز میآموزند: سوارکاری، تیراندازی با کمان و راستگویی.»
سلام میشه ی کتاب به زبان انگلیسی در مورد تمدن ایران معرفی کنید ممنون
(برید یه فیلم از گذشته ی ایران بسازید نه مختار نامه که اونو برای عربا ساختیم .برید از کره یاد بگیرید که یک هزارم تاریخ مارو نداره میره جومونگ میسازه و مردم بدبخت ایران هنوز که هنوزه سالی دو بار از اول نگاش میکنن .خداوندا نمیرم و روزی ایران را ایران ببینم
بزرگوار اولا که سریال مختارنامه درباره ی اسلام نه اعراب دوما به خوبی دیده شد که ایرانیا چه نقش خوبی در کنار یاران امام حسین ایفا کردند سوما شما اگه مستند ساخت مختارنامه رو دیده باشی که همه ی عوامل سریال به چه بدبختی تمامی سریال رو ساختندشما متوجه میشید نباید انتظار داشته باشی که بخوان تاریخ باستان ایران رو مخصوصا هخامنشی رو بسازن چون یا یه مشت ادمای فاسد تو دولت پول و بودجه رو میکشن بالا یا اصلا نیروی اماده مثل بدلکارو و کاراموزای باتجربه کار با رایانه و خیلی چیزای دیگه اصلا در دست نیست که بخواد اونطور که باید شکوه تاریخ ایران رو به نمایش بذاره که دهن دشمنای چندین و چندساله ی ایران رو ببندهو بعدم اینکه شما اگر بری انیمیشن ایرانی رو ببنی اصلا زده میشی اینا نمیتونن انیمشن خوب بسازن چه برسه به تاریخ واقعا نمیفهمم دیگه تا کی میخوان صدتا نسخه از تاریخ ننگین قاجار و پهلوی برامون بسازن اگه لااقل بیان تاریخ افشاریه(درباره نابغه ی نظامی نادرشاه افشار) و زندیه (پادشاهی که مثل کورش بفکر مردم بور کریم خان زند)رو بسازن خدا میدونه شاید بیشتر از جمونگ مومونگ بیننده داشته باشه
زیبا بود
درود به برادران اریایی
اقاشمشاد این حرف هرودوت راست است ولی لطفا اسم هرودوت رانیارین چون با ایرانیان دشمن بود
بدرود
اگر کتابخانه های یونان را ما هم مثل اسکندر که کتاب خانه ی بزرگ تخت جمشید را اتش زد، اتش می زدیم.. نامی از آنها نمی ماند… ما جندین دورهی کتاب سوزی تو ایران داریم .. یونانی ها .. عرب ها ، مغول ها و…. واسه همینه که کمتر نام دانشمندامون به جا مونده !
پرسیده بودن چرا ما دانشمند مثل ارسطو و …. نداشتیم…. ؟ اگر کتابخانه های یونان را ما هم مثل اسکندر که کتاب خانه ی بزرگ تخت جمشید را اتش زد، اتش می زدیم.. نامی از آنها نمی ماند… ما جندین دورهی کتاب سوزی تو ایران داریم .. یونانی ها .. عرب ها ، مغول ها و…. واسه همینه که کمتر نام دانشمندامون به جا مونده !
اگر این طور است که شما می گویید پس چرا این همه دانشمند باستان مربوط به یونان هستند در حالی که در ایران یک دانشمند وجود نداشته مثل فیثاغورس که فرمولش در کتاب هندسه وجود دارد،یا دانشمندانی در رشته های مختلف؟
بهنام بنظرم بدنام:
چراکودکانه سخن می رانی ؟
دریک آن اندیشیدم کانایی بیش نیستی؟
آنان دانشمند داشتند ولی می دانی ماچه داشتیم؟
ماشاهنشاهانی داشتیم که دانشمندان رانده شده یونانی ورومی راپناه می دادند.
می دانی این یعنی چه؟
ای کودک نادان امیدوارم باخودت دودوتاچارتاکنی وپاسخ خویش رادریابی!
کوروش بزرگ آن هوشنگ شهر:
باران باش وببار ولی نگوکاسه های خالی ازآن کیست
آیااین سخن دانشمندانه نیست؟
بابای فیثاغورث وبابای بابای افلاطون هم تاحالا چنین جمله ای نگفتند.
ای کاش دولت به تاریخ ایران پیش از اسلام هم بها میداد و کاری میکرد که امثال یونانی ها و اعراب که برای خودشون هویت سازی تاریخی میکنن دستشون رو بشه و جهانیان حقیقت تاریخ رو بفهمند و امثال یونان و روم برای پاشاهان و خدایانی که از مادران نامشروع به وجود امده ان و به ان افتخار هم میکنند بفهمند پادشاهان ایران تماما مشروع و اکثرا یک همسر داشته و هوس باز نبودند و بسیار چیزهای دیگر.
برید یه فیلم از گذشته ی ایران بسازید نه مختار نامه که اونو برای عربا ساختیم .برید از کره یاد بگیرید که یک هزارم تاریخ مارو نداره میره جومونگ میسازه و مردم بدبخت ایران هنوز که هنوزه سالی دو بار از اول نگاش میکنن .خداوندا نمیرم و روزی ایران را ایران ببینم .
همنشین کوروش شوید
اگرآن دنیایی درکارباشد!
بزرگوار اولا که سریال مختارنامه درباره ی اسلام نه اعراب دوما به خوبی دیده شد که ایرانیا چه نقش خوبی در کنار یاران امام حسین ایفا کردند سوما شما اگه مستند ساخت مختارنامه رو دیده باشی میبینی که همه ی عوامل سریال به چه بدبختی تمامی سریال رو ساختند نباید انتظار داشته باشی که بخوان تاریخ باستان ایران رو مخصوصا هخامنشی رو بسازن چون یا یه مشت ادمای فاسد تو دولت پول و بودجه رو میکشن بالا یا اصلا نیروی اماده مثل بدلکارو و کاراموزای باتجربه کار با رایانه (اینکه شما اگر بری انیمیشن ایرانی رو ببنی اصلا زده میشی اینا نمیتونن انیمشن خوب بسازن چه برسه به تاریخ )و خیلی چیزای دیگه اصلا در دست نیست که بخواد اونطور که باید شکوه تاریخ ایران رو به نمایش بذاره که دهن دشمنای چندین و چندساله ی ایران رو ببنده
واقعا نمیفهمم دیگه تا کی میخوان صدتا نسخه از تاریخ ننگین قاجار و پهلوی برامون بسازن اگه لااقل بیان تاریخ افشاریه(درباره نابغه ی نظامی نادرشاه افشار) و زندیه (پادشاهی که مثل کورش بفکر مردم بود کریم خان زند)رو بسازن خدا میدونه شاید بیشتر از جمونگ مومونگ بیننده داشته باشه
چرندیات وطن پرستانه با استناد به هردوت. برید خوب کتابهای این آقا رو بخونید بدونید نظرشون در مورد ایرانیها چی بوده . (نمونهاش فیلم سیصد که از روی تاریخ ایشون نوشته شده) اگر هم ایرانی ها سوادی داشتن به مفت نمیارزیده. تونستی یکی شبیه افلاطون و سقراط و ارسطو و اشیل و سوفوکل و … تو ایران پیدا کنی ما رو هم خبر کن.
جواب شمارو به استاد دان عزیز واگزار می کنم ولی این چند کلام هم از جانب من داشته باشید:
این آقا یعنی هرودوت خبیث دروغ گو که مقالات دان عزیز رو می تونید تو این لینک ببینید(لینک)
ایشون (هرودوت) هر چه قدرم که سعی کرد دروغ بگه بعضی جاها در مقابل عظمت ایرانیان به زانو در آمده و در مورد داریوش بزرگ و کورش بزرگ سر سجده فرود می آورد
فیلم سیصد؟ همان شرکت هایی که این فیلم ۳۰۰ را ساخته اند ، فیلم استر را هم ساخته اند که خشایار شاه بزرگ را به حالت یک قدیس نشان می دهد. ولی باز هم هردوفیلم از لحاظ استناد تاریخی رد شده هستند.
اگرم داشتن مفت نمی ارزه؟ عجب!
شبیه افلاطون و …؟
زرتشت بزرگ که آیینش و راهش آنچنان در تمدن های اروپایی و جهان نفوذ کرده که نیچه آنچنان اورا میستاید که جهانیان را به شگفت آورده
همان منشور بزرگ مرد آریایی شده سرلوحه حقوق بشر برای یونان برهنه و هزارخداپرست کافیست.اگر خشایار بزرگ این یاغیان را سرجایشان نمیشاند معلوم نبود که در جهان چه فسادهایی نمی کردند.درود بر پادشاهان بزرگ هخامنشی که مجالی برای به فساد کشاندن جهان به دست یاغیان ندادند.
زمانی که یونانیان فاحشه خوانه هایشان داشت مرز های یونان هم فراتر می رفت اجداد ما آریایی ها برای هر مرد داشتن بیش از همسر را گناهی بس بزرگ میداستند. یونانیانی که بچه های نامشروعشان را نمیدانستند چه کنند.
فهرست یونانیان نامداری که به شهر شوش این میعادگاه تاریخ و سرنوشت پناه می بردند ، مقام و منزلت این دربار را آشکار می کند.
1.هیپیاس جبار آتن و دمارات شاه اسپارت راه پناهنده شدن یونانیان را به ایران گشودند. اینان به شوش پناه آوردند و مورد پذیرایی شاهانه قرار گرفتند.
2.میلتیاد حاکم خرسونس پیش از آنکه فرمانده سپاه آتن در ماراتون شود بعنوان سردار در خدمت ایرانیان بود.
3.تمیستوکل فرمانده یونانیان در جنگ سالامیس که آتنیان او را تبعید کردند و از سوی اسپارتیان تحت تعقیب بود به ایرانیان پناه برد و غرق در شکوه و جلال شد.
4.پائوزانیاس فرمانده یونانیان در نبرد پلاته چنان در برابر اطرافیان شاه بزرگ چاپلوسی کرد که هموطنانش از خشم او را در معبد آتنا زنده به گور کردند تا از گرسنگی مرد.
5.کالیاس ، رییس هیئتی که از آتن بعنوان سفیر به شوش آمده بود تا درخواست صلح کند در بازگشت از طرف یونانیان متهم می شود که خود را به ایرانیان فروخته است.
6.کتزیاس ، مورخ و پزشک یونانی به خدمت اردشیر منه مون (خوش حافظه) در می آید.
7.گزنفون ، شاگرد سقراط ، مولف کتاب آناباسیس و سایروپدیا (کوروشنامه) در سپاه کوروش کوچک خدمت می کند.
8.آلکیبیاد ، متعصب ترین آتنی ، شاگرد سقراط ، سپهسالار آتن در ساموس و فرمانده نبردهای آبیدوس و کوزیکوس از دست یونانیان می گریزد و به ایران پناه می آورد و تا پایان عمر در ایران زندگی می کند.
9.لوساندروس اسپارتی به کمک کوروش کوچک در جنگ پلوپونز آتنیان را شکست می دهد.
مورخان تاریخ ایران و یونان نکته ای را پیوسته فراموش می کنند و آن این است که بهترین روزهای تاریخ آتن ، روزهای پس از نبردهای ماراتون و سالامیس و پلاته نبود بلکه بهترین روزهای تاریخ آتن از روزی آغاز شد که کالیاس برای درخواست صلح به دربار شوش رفت و پیمان صلح را در سال ۴۹۹ پیش از میلاد امضاء کرد و این همان پیمانی است که با عادی سازی روابط بین شوش و آتن به آتن اجازه داد که از رقیب خود اسپارت صلح سی ساله به دست آورد و این کار جز با اجازه ایران انجام نمی شد.
آنچه را که گزنفون یونانی در باره شیوه رفتار ایرانیان در جامعه گفته است نقل می کنیم :
((ایرانی تربیت شده در برابر خوردنی و نوشیدنی می کوشد ، هوس و هیجانی از خود نشان ندهد یا با نگاهی حسرتبار و حاکی از ولع به آنها ننگرد. به نظر ایرانیان ، باید هنگام غذا خوردن معقول و معتدل بود و تحریک شدن با دیدن خوردنی و نوشیدنی را مخصوص خوکان و جانوران وحشی می دانند. در سر سفره غذا فقط درباره موضوع هایی پرسش می کنند که دیگران پرسش درباره آنها را دوست داشته باشند ، و فقط درباره مطالبی شوخی می کنند که خوشایند دیگران باشد. هنگام دست انداختن دیگران ، با دقت از هرگونه اهانت ، حرکت نابجا و هرگونه تلخ زبانی به یکدیگر می پرهیزند.))
گواهی افلاطون درباره ایرانیان ( بخشی از گفتگوی سقراط و آلکیبیاد) :
سقراط به آلیبیاد می گوید : در ایران وقتی نخستین فرزند وارث تاج و تخت متولد می شود در سرتاسر کشور جشن می گیرند و ما هنگامی که بدنیا می آییم حتی همسایه ها مان نیز خبردار نمی شوند.
افلاطون در رساله میهمانی می گوید : ((روزی تصادفا سقراط را دیدم که از گرمابه در آمده بود و کفش به پا داشت و چنین چیزی کم اتفاق می افتاد…))
هرودوت نوشته است : ((ایرانیان از پنج سالگی تا بیست سالگی به کودکان فقط سه چیز می آموزند : اسب سواری ، تیراندازی و راستگویی … هرچه در کردار برایشان ممنوع است به زبانشان نیز نباید جاری شود. در ایران عقیده عمومی دروغ گفتن را ننگین ترین کار می داند. من این رسم را نیز نزد ایرانیان می ستایم که هیچ ایرانی نمی تواند به خاطر فقط ارتکاب یک گناه خدمتگزار خود را چنان مجازات کند که جبران ناپذیر باشد. حتی شاه هم نمی تواند فقط به خاطر ارتکاب یک گناه کسی را به مرگ محکوم کند. خطاهایی که از کسی سرزده است را با خدمت هایی که کرده است می سنجند وزمانی مجازات می کنند که خطاهایش بر خدمت هایش فزونی داشته باشد.))
استرابون می گوید : ((چون سربازان ایرانی چیزی برای خرید یا فروش ندارند ، از میدان جنگ پا به فرار نمی گذارند.))
نوشته های گزنفون : ((برای یک ایرانی کمال بی ادبی است که تف کند یا آب بینی بگیرد یا اجازه دهد که صدای باد درون شکمش را بشنوند. اینکه دیگران ادرار کردن یا کار دیگر انسان را ببینند نیز بی ادبی است. این ها چیز هایی بودند که لازم بود درباره پارس ها به طور کلی بگویم ))
باید توجه داشت که اگر گزنفون و استرابون و هرودوت درباره این خصوصیات جامعه ایرانی تاکید می کنند از آن روست که حتی در یونان زمان خودشان چنین آدابی عمومیت نداشته است. این است فرهنگ و تمدن ایران باستان
تمیستوکل که به دربار اردشیر هخامنشی پناه آورده بود و مورد بخشش و بزرگواری شاه بزرگ قرار گرفته بود روزی بر سر سفره ای بسیار رنگین از گوشت های گوناگون نشسته رو به فرزندان خود گفت : (( فرزندان من ، اگر بیچاره نشده بودیم ، بیچاره مانده بودیم )). یعنی اگر آتنی ها ما را از یونان بیرون نمی کردند باید در یونان با همان بدبختی و بیچارگی زندگی می کردیم.
ستایش داریوش بزرگ هخامنشی در نمایشنامه ایرانیان آشیل:
– آیا داریوش ، آن شاه فقید ، شاهی که با خدایان برابر بود ، سخن مرا می شنود؟
– آیا زاری ها و شکوه های مرا که تمام درد و رنجم در آنها انباشته شده ، به زبان خاص خود ، که به گوشش روشن و آشناست می شنود؟
– من به بانگ بلند بدبختی ها و رنج های بی پایانی را که روحم را انباشته اند فریاد می زنم ، آیا او از ژرفای تاریکی ها فریاد مرا می شنود؟
– ای زمین ، ای ارواح جهان زیر زمینی ، بگذارید آن موجود الهی و با شکوه ، آن خدایی که در شوش زاده شد و ایرانیان او را می پرستند ، از درون شما بیرون آید،
– بگذارید آن کسی که سرزمین ایران هرگز همانند او را ندیده است ، به سرزمین روشنایی بازگردد ،
– زیرا که این مرد برای ما گرامی است و روح و کرانه هایی که او را در بر گرفته اند برایمان عزیز است.
– ای خدایان زیر زمینی ، ای آیدونئوس ، بگذارید داریوش به کاخ خود بازگردد.
– ایرانیان می گفتند او سرشار از خداست و کشتی خود را با الهام از ایزدان هدایت می کرد.
– شاه ، ای شاه پیر ، به میان ما بازگرد ، بر فراز زمینی که گور تو را پوشانده است نمایان شو.
– پا و پاپوش زرین خود را بر این سنگ بگذار و به ما بار دیگر اجازه بده تا به تاج شاهی ات بنگریم.
– بازگرد ، آه بازگرد ای داریوش ، ای پدر بی نقص…
– افسوس ! در آن هنگام که شاه پیر ، شاه توانا ، شاه شکست ناپذیر و بی نقص ، داریوش خداگونه ، بر این سرزمین فرمان می راند ، زندگی در شهر های آرام ما چقدر زیبا و با عظمت بود…
هرودوت زمانی که به پایان شرح نبرد پلاته می رسد می گوید : ((خشایارشا هنگام بازگشت به ایران خیمه گاه خود را به مردونیه( سپه سالار ایران) واگذار کرده بود. هنگامی که پائوزانیاس به خیمه گاه با یراق ها و ظروف سیمین و زرین و تختخواب های طلا کوب شده و جام ها و پیاله ها و بستر های فاخر رسید و آن را دید به آشپزخانه مردونیه دستور داد تا از همان خوراک هایی که برای سردار خود فراهم می کردند حاضر کنند. هنگامی که این مرد اسپارتی همه جاه و جلال یک مهمانی ایرانی و خوراک های لذیذ آن را در برابر خود دید به گماشتگان خود دستور داد تا خوراکی به روش یونانی برایش آماده کنند. تفاوت میان این دو سفره بسیار زیاد بود. آنگاه پائوزانیاس به خنده افتاد و سرداران یونانی را احضار کرد و به ایشان گفت : ((ای یونانیان ، شما را در اینجا جمع کرده ام تا به شما نشان دهم که شاه ایران با داشتن چنین سفره رنگینی آمده بود تا آش سیاه ما را از دستمان بگیرد …)) و آنچه هرودوت ، مورخ جنگ های ضد ایران و ستاینده فضایل یونانی حکایت نمی کند ، دنباله سرگذشت پائوزانیاس است که در ننگ و بدبختی جان سپرد.
(( حکایت می کنند که در روزگار پیشین زرتشت مقدس آیینی را که از اهورامزدا به او رسیده بود در جهان پراکند. مدت سیصد سال این آیین پاک ماند و مردم ایمان خود را حفظ کردند. سپس اهریمن ملعون برای از میان بردن ایمان و احترام مردم به کیش خود اسکندر گجسته (ملعون) یونانی را برانگیخت تا به کشور ایران بیاید و به ستمگری و جنگ و غارت بپردازد. او آمد و فرمانداران استان ها و شهرستان های ایران را کشت. درگاه شاهان یعنی پایتخت را ویران و غارت کرد. قانون و آیین زرتشت با حروف زرین بر پوست های گاو نوشته شده بود و در ((دژ نپشتک)) پایتخت نگهداری می شد ، ولی اهریمن شریر اسکندر بدکار را برانگیخت و او کتاب های آیین ما را بسوخت ، فرزانگان و موبدان و دانشمندان ایران زمین را بکشت تا آن که خود نابود شد و به دوزخ رفت…))
به راستی علت این همه جنایات و پستی و حیوان صفتی اسکندر چه بود؟
علت همه این ها تکبر فراوان و احساس تحقیر او نسبت به آدم ها و عشق شدیدش به خوشگذرانی و شهوات بود که از نژادش (نژاد وحشی مقدونی) ، از تولدش (او فرزندی نا مشروع بود) و از مادرش و پدرش به او به ارث رسیده بود.
مادرش اولمپیاس زنی سنگدل و تند خو و کینه جو و متکبر و حسود بود که از جادوگری به آیین های باکوسی (باده پرستی) روی آورد و در بسیار ی از آدم کشی ها (قتل شوهرش فیلیپ) دستش آلوده شد و نام خود را ننگین ساخت.
پدرش فیلیپ ، عاشق زن ها و شراب و انواع خوشگذرانی ها بود و از هیچ حیله گری و بی وجدانی ابایی نداشت. او پستی و خیانت را نیک می شمرد.
سند: تواریخ هرودوت-کتاب ششم-بند ۱۱۲
(…تا آن هنگام به محض شنیدن نام ماد ها ، یونانیان از ترس زهره ترک می شدند…)
: نمایشنامه ((ایرانیان )) آشیل – بیت ۶۹۵
خطاب به داریوش بزرگ هخامنشی:
(…من جرات نمی کنم به تو نگاه کنم ، من جرات نمی کنم رو در رو با تو سخن بگویم ، هراس کهن مرا در برابر تو نگاهداشته است…)
: نمایشنامه ((ایرانیان )) آشیل – بیت های ۶۳۰ تا ۶۷۰
(… آیا داریوش ، آن شاه فقید ، شاهی که با خدایان برابر بود ، سخن مرا می شنود؟
…ای زمین ، ای ارواح جهان زیر زمینی ، بگذارید آن موجود الهی و با شکوه ، آن خدایی که در شوش زاده شد و ایرانیان او را می پرستند ، از درون شما بیرون آید…
…افسوس ! در آن هنگام که شاه کهنسال ، شاه نیرومند ، شاه شکست ناپذیر و نیکوکار ، یعنی داریوش، همتای خدایان ، بر این سرزمین فرمان می راند ، چه زندگی بزرگ و زیبایی شهرهای ما ( شهرهای یونان ) را فرا گرفته بود…)
: تواریخ هرودوت – کتاب نهم –بند ۵۶
…زمانی که سپاه نیرومند پارس به خاک یونان رسید ، بانگ ستایش و حیرت یک یونانی را برانگیخت که فریاد زد :
…خدایا (ای زئوس ) ، تو که اراده کرده ای فرمانروای افرادی از همه ملت ها باشی و با آنها به تسخیر یونان بیایی ، چرا خود را به صورت یک نفر پارسی درآورده ای و بر خود نام خشایارشا گذاشته ای؟ خدایا برای نابودی یونان چه نیازی به این همه دردسر بود؟
تاریخ هرودوت: فیلیپ پدر اسکندر مردی بی بندو بار و عیاش بود و مادر اسکندر زنی تند خو و سنگدل بود به همین دلیل فیلیپ ازدواجهای مکرر داشت. در آخرین ازدواج فیلیپ با کلئوپاترا عموی عروس در میان میهمانان فریاد زد : از خدایان بخواهیم که از ازدواج فیلیپ با کلئوپاترا فرزند مشروعی زاده شود. اسکندر از شنیدن این سخن برآشفت و جام شرابش را به طرف او پرتاب کرد. بر اساس نوشته های هرودوت اسکندر حرامزاده بود یعنی نطفه اسکندر مقدونی در زمانی بسته شده بود که پدر و مادر اسکندر رابطه نامشروع داشتند و بعدا با هم ازدواج کردند.
برادر من هخامنشیان دانشمند داشتن حتی بهتر از یونانی ها ولی همشون بدلیل جنگ نابود و به فراموشی سپرده شدن. فقط هم این نیست. نمی دونم رشتۀ تو ریاضی فیزیک هست یا نه ولی اگر هست حتما با علم هندسه کمی آشنایی داری، میگن مصری ها برای ساخت هرم که یکی از عجایب جهان هم هست با استفاده از فرمول فیثاغورس که قبل از اینکه خود این دانشمند همچین فرمولی رو طرح کنه استفاده کرده بودند. حتی خودمم نمی دونم کدوم دانشمند مصری فرمول فیثاغورس رو طرح کرده. اما چرا دانشمندان به فراموشی سپرده شدن؟ بدلیل جنگ و نابودی. اگر دوران باستان رو با دنیای امروز مقایسه کنی برادر من ممکنه چین ابر قدرت بشه و آمریکا رو نابود کنه و تمام زحمات دانشمندان آمریکایی که آمریکای الاصل هم نیستن به باد ببره حتی سفر به ماه یا طرح سفر به مریخ که دارن انجام میدن به فراموشی سپرده بشه. فیلم سیصد هم به طور کلی غلط و اشتباه تاریخی هستش. از نظر من تاریخ بیشتر برای یادگیری، پند و اندرز هستش ولی این فیلم و بقیۀ فیلم های شبیه به این بیشتر جنبۀ سیاسی داشتن تا اخلاقی و رفتاری. چرا بخشی از قرآن مربوط به تاریخ میشه (برای مثال زندگی نامه حضرت یوسف، موسی و…) بدلیل درس و عبرت. دربارۀ دانشمندی که تو می خواستی هم میگم. هوشتانه کیمیاگر ایرانی. میگن برخی از دانشمندان یونانی اونقدر تحت تاثیر کشف فوق العاده هوشتانه قرار گرفتن که برای یادگیری اون به ایران سفر کرده بودن. البته می دونم نظر این دوست عزیز مربوط به هفت سال پیش میشه! ولی گفتم که دوستان اشتباه نکنن.