گالری تصاویر و ویدیوها

شعری از استاد شهریار پس از فرار فرقه دموکرات آذربایجان

ﻫﺎﻥ ﺑﻪ ﯾﻐﻤﺎ ﺑﺮﺩﻩ ﺁﻥ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ
ﺁﻥ ﻧﻤﮏ ﻧﺸﻨﺎﺱ ، ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﻧﻤﮑﺪﺍﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ

ﮔﺮﭼﻪ ﺑﺎﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﺻﺎﺣﺐ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ
ﺧﺎﻧﻪ ﺁﺑﺎﺩﺍﻥ ﮐﻪ ﺟﻐﺪ ﺍﺯ ﺑﻮﻡ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ

ﺍﺯ ﺣﺮﯾﻢ ﺑﻮﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﺩ ﺧﺰﺍﻧﯽ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺩ
ﺑﺎ ﺳﭙﺎﻩ ﺍﺟﻨﺒﯽ ﺍﺯ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ

ﺧﺎﺗﻢ ﺟﻢ ﮔﻮ ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺁﺻﻒ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻗﻮﺍﻡ
ﺍﻫﺮﻣﻦ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻣﻠﮏ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ

ﺑﺎﺭ ﻗﺤﻂ ﻭ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﮔﻮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺩﺭﺩ ﺭﺍ، ﮐﺰ ﺳﯿﻨﻪ ﭘﯿﮑﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ

ﺩﯾﺰﯼ ﺳﻔﺖ ﻭ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﭘﺸﺖ ﭘﺎﯾﺶ ﺑﺸﮑﻨﯿﺪ
ﺗﺮﺳﻢ ﺁﺧﺮ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ ﭼﻮﻥ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ

ﺷﺮّ ﺁﻥ ﮐﻮﺑﻨﺪﻩ ﭼﮑﺶ ﺍﺯ ﺳﺮ ﻣﺎ ﮐﻨﺪﻩ ﺷﺪ
ﻟﯿﮏ ﺍﺯ ﺭﻭ ﻣﺸﮑﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻮﺑﻨﺪﻩ ﺳﻨﺪﺍﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ

استاد شهریار

شمشاد امیری خراسانی

شناخت تاریخ و فرهنگ ایران به نمونه ورود به دنیایی است که جز عشق و افتخار و گاهی اندوه چیزی انتظار ما را نمی کشد ، شاید تاریخ ما در حافظه ژن های ما ذخیره شده است تا بتوانیم با آن آگاهی به خود و فرا خود را گسترش دهیم .

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دکمه بازگشت به بالا