ایران باستانایران در دوران معاصر
بابک خرمدین سردار بزرگ ایرانی
تولد و جوانی
بابک در روستای بلالآباد در حومه اردبیل به دنیا آمد. بنابر گفتهٔ واقد بن عمروالتّمیمی (اولین کسی که زندگی بابک را به تحریر آورده است)، پدر بابک مِرداس(در کتب مختلف نام های دیگری نیز ذکر شده) از اهالی تیسفون ، پایتخت ساسانیان ، بود که به آذربایجان مهاجرت کرده بود.
مادر او ماهرو نام داشت که اهل آذربایجان بود.نام کتاب واقدبن عمروالتّمیمی اخبار بابک نام دارد که اکنون در دست نیست.
ادامه در ادامه مطلب
در کتاب البدء والتاریخ که مأخوذ از کتاب اخبار بابک است آمده است که جاویدان بن سُهْرَک (در تاریخ طبری و بعضی از کتاب های دیگر جاویدان بن سهل ثبت شده است) یا شَهْرک (در التنبیه والاشراف) رئیس جاویدانیّه (از خرّمیان) در مسیر بازگشت از زنجان در دهِ بلال آباد در منزل مادر بابک توقف میکند. به سبب کاردانی بابک جاویدان از بابک خوشش میآید و با اجازه مادرش او را همراه خود میبرد و او را سرپرست اموال و املاک خود سازد.
مدتی پس از آنکه بابک در خدمت جاویدان بسر میبرد، جاویدان بر اثر زخمی از دنیا میرود. در این کتاب نقل شده است که همسر جاویدان به سبب علاقهای که به بابک داشت به پیروان جاویدان اعلام میکند که روح جاویدان در بابک حلول یافته است و او میبایست جانشین جاویدان باشد. با کمک زن جاویدان، بابک طیّ تشریفاتی جانشین جاویدان و پیشوای خرّمیان میشود و بابک نیز آن زن را به همسری خود درمی آورد. این بخش از کتاب اخبار بابک را میتوان درست دانست. زیرا چنانکه منابع دیگر مانند مقدسی بیان مینمایند خرّمیان به تناسخ اعتقاد داشتند و به «تغییر اسم و تبدیل جسم» قائل بودند.
جنبش خرمدینان
بابک مدتی پس از آنکه به جانشینی جاویدان درآمد، یعنی در سال ۱۹۵ هجری خورشیدی، همزمان با خلافت مأمون خلیفه عباسی در شمال آرتاویل (اردبیل کنونی) علیه عباسیون قیام کرد. او با همسایگان ارمنی خود متحد گردید و توانست حمایت امپراتور بیزانس تئوفیلوس را بدست آورد.
هدف نهایی بابک اتحاد مجدد ایران و رهایی ایران از قید خلفای عباسی بود.
بابک پیرو آیینی بود که آمیختهای از آیین زرتشتی و مزدکی بود.
او و پیروان او معتقد بودند که ابومسلم نمرده است و او منجی است که روزی دوباره بازخواهد گشت و عدالت را در جهان برقرار خواهد کرد. قیام بابک نزدیک به بیست سال طول کشید. بابک زمانی شکست خورد که متحد پیشین او افشین به او خیانت کرد. با شکست بابک و دستگیری او بسیاری از خرمدینان به امپراتوری بیزانس پناهنده شدند و پیروان او بعدها در سایر مذاهب اسلامی حل گردیدند و میتوان گفت که قیام خرمدینان عملاً آخرین جنبش بزرگ و سازمان یافته احیای دینی ایران پیش از اسلام بود.
مرگ
او در هفتم ژانویه سال۸۳۸ میلادی برابر با ۶ صفر ۲۲۳ هجری قمری (۱۷ دی ۲۱۶ هجری خورشیدی)، بهدستور معتصم بالله کشتهشد.
ابتدا دست و پای وی را بهتدریج قطع کردند. سپس جنازه مثله شده اش را در شهر سامرا بر سر دار کشیدند. بر طبق بعضی منابع سر او را بعداً برای نمایش در شهرهای دیگر و خراسان گرداندند.
بابک در همان محلی به دار آویخته شد که دیگر قیام کننده ضد عباسی، مازیار، شاهزاده طبری بعدها به بدستور خلیفه عباسی به دار آویخته شد. بعضی منابع مانند خواجه نظام الملک طوسی در کتاب سیاستنامه نقل میکنند که
در هنگامی که دست اول بابک را میبریدند. بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده میکرد. وقتی معتصم علت آنرا پرسید. بابک پاسخ داد که چون خونریزی باعث رنگ پریدگی صورت میشود من صورتم را خونین میکنم که کسی گمان نکند که بابک ترسی به دل راه داده است.
امروزه برخی از مردم آذربایجان به اشتباه ایشان را به عنوان نماد بزرگ ترک های آذربایجانی می دانند و نماد بزرگ گروهک پانتورکیسم در آذربایجان هست.
واپسین تاریخنویس (کپی نویس) ارمنی گزارش داد که: «بابک، سربازاناش را گارد جاویدان مینامید؛ نامی که هخامنشیان بر سپاه زبده خود گذاشته بودند و ساسانیان نیز از آنها پیروی کردند.»
↑ Crone، The Nativist Prophets of Early Islamic Iran،
بابک خرمدین | |
---|---|
مقام: | رهبر انقلابی جنبش سرخ جامگان |
تبار: | ایرانی |
پدر او: | |
جنسیت: | مرد |
کار مهم: | مبارزه برضد اشغالگری اعرابپس از حمله اعراب به ایران |
تولد: | ۱۷۴ هجری خورشیدی |
درود بر بابک خرمدین
ظر شهید مطهری در کتاب نهضت حسینی – ص ۱۹۵: ” اگر ما اسم فردی را که در طول تاریخ از او جز دشمنی و کینه نسبت به اسلام چیز دیگری سراغ نداریم و هیچ فضیلتی در او نمی بینیم جز اینکه با مسلمین می جنگیده، روی بچه مان بگذاریم، مثلاً اسم او را بابک بگذاریم، بچه مان فردا بزرگ می شود، با خود می گوید اسم دوستانم را حسن، حسین، عباس، علی و مرتضی گذاشته اند، اسم من هم بابک است؛ من هم بروم سراغ هم اسم خودم ببینم او کیست. وقتی می رود سراغ او، می بیند در زندگی آن آدم از نظر انسانی چیزی نیست و جز جنایت و مبارزه با اسلام چیز دیگری وجود ندارد.
به دروغ از او تعریف می کنند، میگویند بابک با اعراب می جنگید. کجا بابک با اعراب می جنگید؟!
بابک با ایرانی ها می جنگید نه با اعراب. بابک را ایرانی ها کشتند و دویست و پنجاه هزار کشته دادند. عرب که اصلاً یک نژاد کوچکی بود و افراد زیادی نداشت. سردارشان یک ایرانی به نام افشین بود که با بابک می جنگید، نفراتش هم همه ایرانی بودند. تاریخ را شما بخوانید می بینید شعارها ایرانی است، اسمها همه ایرانی است. ایرانیهایی که با بابک می جنگیدند گرزی داشتند اسمش را گذاشته بودند کافرکوب. بابک با اسلام و مسلمین می جنگید، با عرب نمیجنگید، عربی در کار نبود. معتصم خلیفه بود ولی او که با معتصم نمیجنگید. اگر ایرانیهای مسلمان بابک را یک عنصر ضد اسلامی تشخیص نمیدادند که با او به نفع معتصم نمیجنگیدند. ایرانیها از معتصم نهایت تنفر را داشتند ولی حاضر نبودند به قیمت جنگیدن با معتصم بیایند بابک ها را تائید کنند. می دیدند اگر امر دائر بشود میان بابک و معتصم، باز معتصم از بابک بهتر است. بچه ای بزرگ می شود در حالی که می بیند اسمش بابک است. طبعاً در او یک احساسی علاقه ای نسبت به هم اسمش پیدا می شود و بسا هست که بعد، همین اسم گذاری، این بچه را منحرف کند. یا می بیند اسمش اسم یک گبر آتش پرستی است که در چهار هزار سال پیش وجود داشته است.” مطهری، پانزده گفتار، ۱۶۶-۱۶۷٫
عالی بود درود بر شما که تاریخ پرشکوه سرزمینمان ایران را بازگو میکنید
موفق باشید
سپاس از شما بانوی بزرگوار
خوشنودیم که مورد رضایت شما قرار گرفته است.