ایران در دوران معاصر

سردار ملی (ستار خان) و عشق به ایران – خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم

ستار خان
ستار خان

ستارخان سردار مقاومت آذربايجان و جنبش مشروطیت نوشته بود:من هیچ وقت گریه نمی کنم چون اگه اشک می ریختم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست بخورد ایران زمین می خورد…اما تو مشروطه دو بار اون هم تو یه روز اشك ريختم.

حدود ۹ ماه بود تحت فشار بودیم..بدون غذا.. بدون لباس.. از قرار گاه اومدم بیرون…چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش.. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست پا رفت به طرف بوته علف…علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن… با خودم گفتم آلان مادر اون بچه به من فحش میده و میگه لعنت به ستارخان که مارو به این روز انداخته…

اما… مادر کودک اومد طرفش و بچش رو بغل کرد و گفت : عیبی نداره فرزندم…

خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم…

اونجا بود که اشکم در اومد…

منبع : کتاب گلچین خاطرات ستارخان

شمشاد امیری خراسانی

شناخت تاریخ و فرهنگ ایران به نمونه ورود به دنیایی است که جز عشق و افتخار و گاهی اندوه چیزی انتظار ما را نمی کشد ، شاید تاریخ ما در حافظه ژن های ما ذخیره شده است تا بتوانیم با آن آگاهی به خود و فرا خود را گسترش دهیم .

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ش-پناهی

روز جانبازی است ای بیچاره آذربایجان / سر تو باشی در میان آنجا که آید پای جان
ای بلاگردان ایران سینه زخمی به پیش / تیر باران بلا باز از تو می جوید نشان (استاد شهریار)

ش-پناهی

درود به روح پاک ستارخان قهرمان بزرگ مشروطیت و سردار ملی.

یکی ازبچه های زاکرس

وقتی یه مرد گریه کنه دلیلش باید خیلی سنگین باشه، چون مرد نباید گریه کنه…………
گریه حقیقی ، وخنده حقیقی را باید از دیوانه که روحیه اش بی غل وغش است دید . وقتی بخندد ،،،صدایش در تمام کهکشان ها می پیچد ووبلرزه در می آورد.
اما وقتی بگرید اشکش چون گلوله سربی صورتش ودل انسان را می خراشد.
اما من ، یه لهظه اشکم در اومد، چون عاطفه ام و آرمانهام ببازی گرفته شده اند ….خداوند دشمن عاطفه ها مونو از میان بردارد.
تشکر از شما عزیزانم

mm

بسیار خوب و عالی

سعید

با سلام
خداوند رحمت کند گذشتگان ما را که برای ایران اسلامی زحمت زیاد کشیدند ما با امدن در انتخابات ودادن هر یک رای یک مشت یر دهان آمریکا می زنیم تا چشم حسودان کور شود

آتورپاتکان

درود بر روح بزرگ ستارخان ،به خدا این نوشته روکه خوندم اشکم جاری شد ،ما نسل درنسل از آذریای اصیل آذربایجان هستیم و و هردو پدبزرگم ازقدیمی ترین مسگران بازار مس یا به قول خودمون مسگر (مسجر)بازار است هر وقت یکی از پدربزرگام که در قید حیات هست نقل قوی از خاک و وطن می زنه اول نام ایران رو می گه خودمم چند بار سعی کردم از سر شیطنت طوری بگم ببینم ایران ترجیح مده یا آذربایجان مستقل رو ولی یه بار با لبخند برگشت گفت ایران و آذربایجان از هم جدا شدنی نیست این است تفکر بزرگان ما

ش-پناهی

درود به شما و احسنت به پدربزرگ نازنین تان، ایشان افتخار ایرانند.

دکمه بازگشت به بالا