آثار باستانی و ارزش های تاریخی

ناسیونالیسم (ملی گرایی) ایرانی : تبارگرا یا دموکراتیک

 ناسیونالیسم ایرانی: تبارگرا یا دموکراتیک

بخشی از سرمقاله فصلنامه پویه، شماره ۳ و ۴، بهار و تابستان ۱۳۹۷:

بی‌تردید پرداختن به ناسیونالیسم ایرانی کاری بس دشوار است. مهم‌ترین دشواری ناشی از رد پایی است که ایران در دنیای باستان دارد. ایران از معدود کشورهای جهان است که از دوران باستان برجای مانده و مردم این کشور سرگذشتی طولانی از خویشتن ایرانی خود روایت می‌کنند؛ آنها، هویت ملی دیرپایی را از گذشته‌ای دور حمل می‌کنند. تاریخ ثبت شده حاکی از آن است که از بیش از دو هزار سال پیش تا انقلاب ۱۳۵۷ ایران در اغلب مواقع از طریق سلسله‌های پادشاهی اداره می‌شده است. ایران جامعه‌ای است که سابقه‌ی دینی طولانی در دوران باستان و در دوره‌های پس از اسلام داشته است و قرن‌هاست که در تصور جمعی افراد ایرانی از روابط و نهادها و رویه‌های جامعه، دین، نقشی کلیدی ایفا می‌کند و در حال حاضر این کشور تحت یک دولت دینی اداره می‌شود.
از دیگر دشواری‌های پژوهش در مورد ملت و ملی‌گرایی در ایران فقدان ادبیاتی انباشته و طراز دانشگاهی و سنت‌های نظری رقیب در مورد ناسیونالیسم ایرانی است. گرچه چنین ادبیات انباشته‌ای در خصوص و پیرامون ناسیونالیسم ایرانی وجود ندارد، اما نظریاتی هم مطرح شده است. شاهرخ مسکوب زبان فارسی دری را یکی از عناصر مهم هویت ملی ایرانی و عاملی برای استمرار ناسیونالیسم ایرانی می‌داند. داریوش آشوری در تحلیل ناسیونالیسم در ایران بر مدرن بودن ملت‌سازی و ملی‌گرایی تاکید می‌کند. اما سید‌جواد طباطبایی با تکیه بر مفهوم ایرانشهری، ناسیونالیسم را در ایران امری پیشامدرن می‌انگارد. نظریات پرداخته شده از سوی این اندیشمندان ایرانی جایگاهی در سطح نظریات معتبر جهانی پیدا نکرده است و حتی در ایران نیز به صورت علمی مورد نقد و بررسی کافی قرار نگرفته است. هنوز مشخص نشده است که نظریات این اندیشمندان با نظریات معتبر ناسیونالیسم در سطح جهانی چه نسبتی دارد و به بیانی دقیق‌تر، چه نقاط مشترک و افتراقی با آن نظریات دارد. به ویژه باید با نگاهی به نظریات مرجع مشخص شود که عنصر بومی در نظریاتی که اندیشمندان ایرانی در مورد ناسیونالیسم ابراز می‌کنند چیست؟
برای این که ادبیات انباشته‌ای در مورد ملیت و ملی‌گرایی ایرانی به وجود آید، در وهله‌ی اول باید به پرسش‌هایی از این دست پاسخ گفت:
ریشه‌های ملی‌گرایی ایرانی مدرن است یا پیشامدرن؟
واقعیت قومی در آن چه نقشی دارد؟
ماهیت این ملی‌گرایی ذهنی است یا عینی؟
نقش زبان، تاریخ، نمادها، اسطوره‌ها، و خاطرات در ملی‌گرایی ایرانی چیست؟
جایگاه فرهنگ در ملی‌گرایی ایرانی از جنبه‌های توصیفی و تجویزی چگونه است؟

شمشاد امیری خراسانی

شناخت تاریخ و فرهنگ ایران به نمونه ورود به دنیایی است که جز عشق و افتخار و گاهی اندوه چیزی انتظار ما را نمی کشد ، شاید تاریخ ما در حافظه ژن های ما ذخیره شده است تا بتوانیم با آن آگاهی به خود و فرا خود را گسترش دهیم .

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

19 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهمن آریا

بادرودبه همه ی دوستان.لطفا”اشتباه نشود.حساب حکومت هادرایران راباحساب ناسیونالیسم واقعی ایران وپارس بایدجدادانست ورفتارهای حکومت هارابه معنای ایرانیت ندانیم وچنانچه موضع بگیریم بایستی به حکومتها مربوط شودوایرانیت رابه حکومت گره نزنیم.ناسیونالیسم واقعی ایرانی ازوروداعراب به بعدسرکوب شده وحتی یک حکومت هم باویژگیهای پارسی_آریایی نداشته ایم.حتی آنهایی که تعصب ایرانی رانشان میداده اندهم درواقع مخلوط ومعجونی ازایران واسلام راعرضه میکردندکه هیچ ربطی به ناسیونالیسم نداشته(مانندسامانیان وپهلوی).درطول دوره ی اسلامی،چنانچه شورش حکومتی هم درمقابل خلیفه رخ داده،آن هم جنبه ی ناسیونالیستی نداشته ودرمسیرهمان اسلامیت بوده ونه ایرانیت(مانندیعقوب لیث وسلطان محمدخوارزمشاه وآل بویه ومازیارواتابکان فارس).
هرآنکس که ازناسیونالیسم ایرانی میخواهددفاع کندنبایستی رفتارهای حکومت های پس ازاسلام راشاخص بگیردوهمینطورمخالفان نیزاشکالات حکومتهای پس ازوروداسلام رانبایستی به ایرانیت مربوط بدانند.جایی که دین رسمی اسلام است،حتی اگرخودآن حکومت ادعای ناسیونالیسم داشته باشدهم نمیتواندصحت داشته باشد.
شیعه بودن ایرانی نیزهیچ ارتباطی باناسیونالیسم ایرانی نداردوتشیع صرفا”یک گرایش است دردرون اسلام.
پهلوی را ناسیونالیست دانستن هم کاملا” اشتباه است.اسلامیت پهلوی پدروپسرهمواره برایرانیتشان چربیده منتها باگرایش شیعه.دراین باره گذشته ازقانون اساسی پهلوی که دین رسمی رااسلام دانسته،شواهد ودلایل آنقدرزیاداست که نیازی به ذکرنیست.
جمهوری اسلامی هم همینطور.شخص بنیان گذارآن ازهمان ابتدااعلام کردکه ملیت راقبول نداردوهمه چیزاین حکومت اسلام است.
ناسیونالیسم اصیل ایرانی وپارسی همانست که به کورش بزرگ وداریوش بزرگ وانوشیروان ساسانی وخسروپرویز مربوط میشودکه درقلمروشان تحقیراقوام واجباردینی ومحدودیت آداب ورسوم قومی ومذهبی نبود.مردم راماننداسلامی هابه گفتار ونوشتن پارسی اجبارنکردند.مانندعرب های اسلام کسی رابه بردگی وکنیزی مجبورنکردند،وغیره.
پس آن پاکانی که قصددفاع ازناسیونالیس پارسی وایرانیت رادارندلطفا”رفتارهای حکومتی رابا ابزارناسیونالیسم توجیه گرنباشند که کاربسیارنادرست ونامربوطی است.آنانی هم که مطالبات قومی وقبیله ای دارند،لطفا”یقه ی حکومتها رابچسبندوازناسیونالیسم ایرانی فاصله بگیرند که هیچ ارتباطی بین این دونیست وهیچ نتیجه ای هم نخواهدداشت.اتفاقا”حکومت هاخیلی هم خوششان خواهد آمد که ناراضیها آدرس اشتباهی ناسبونالیسم را بروند ویقه ی اسلامیتشان همچنان رهاباشد وکاسبی شان به جا.پیروزباشید

بهمن آریا

ریشه ی ناسیونالیسم ایرانی،ناسیونالیسم بسیارقدرتمند پارسی باستان است.البته درسایرملل نیزناسیونالیسم وجودداشته است.مثلا”ناسیونالیسم عرب،مغول،ترک درآسیاوبلغارومجار وگل وساکسون دراروپا..اماآنچه به عنوان ناسیونالیسم پایه توسط بخشهای علمی وسیاسی جهانی رسمیت دارد دو ناسیونالیسم یونان وروم درغرب وناسیونالیسم پارس درشرق هستند.اماچرا چنین است. علت اصلی این تفاوت عبارت ازپیشگامی این دو ناسیونالیسم درتمدن سازی است.بنای دانشگاه درپارس وآکادمی دریونان وسابقه ی دین رسمی درپارس وفلسفه دریونان وایجادمجلس نمایندگان وسنادرهردوسرزمین وداشتن نیروهای مسلح منظم وآثاربرجسته ی معماری وفرهنگی ودانشمندان تراز جهانی وسیستم منظم وتعریف شده ی دربار ودولت وتقسیمات سازمانی درجامعه ودریافت مالیات براساس محاسبه ونه براساس غارت وعدم وجودتوحش دردرگیریهای قبیله ای مانندربودن محصولات کشاورری وزنان ورمه هاوداشتن خط ونظام آموزش مدنی ونظام تولیدمبتنی بردستمزد وضرب سکه ی طلاوتدوین قانون مدنی ازآن جمله اند.
اما چرااین دوناسیونالیسم قدرتمندنامیده میشوند؟
دودلیل عمده دارد:
۱_استحکام .بدین معنی که باگذشت زمان وحتی هجوم واشغال اقوام دیگر ،هرچنددستخوش تغییرات ناشی ازتسلط اقوام کمترمتمدن شوداماازبین نرفته باشد.
۲_درارکان فرهنگی ومذهبی ودانش ومعماری وادبی جهانی تاثیردائمی و قابل مشاهده وقابل عرضه داشته باشد.مثلا”تاثیرشدیدمعماری یونانی ورومی وپارسی دربناهای سیاسی واداری درغرب وبناهای اسلامی.یانحوه ی ایجاددانشگاه وآموزش مطبق بادانشگاه گندی شاپورو آکادمی یونان.یاایجادقانون های متنوع ومحاکم رسمی ونه قبیله ای.یاتاسیس بانک وپست وضرب سکه برمبنای پارسی وتاثیر آموزه های زرتشت درفلسفه ی یونان وغرب.
البته نمی توان همه ی کنش های باستانی درروم ویونان وپارس راازخطا مبرادانست وجنگها وتعارضهای دامنه دارازاین دست هستندواین حالت درهمه ی جوامع بشری وجودداشته.امااین جنگهاهم برخلاف سایراقوام،به دنبال غارت وچپاول وحذف اعتقادات دینی وفرهنگی وکشتار دیگران نبوده وبیشترجنبه ی رقابتی داشته وحفظ تمدن خود دربرابر تمدن رقیب یااقوام فاقد فهم تمدنی.متاسفانه این وضعیت به وفوربرای سرزمین پارس وایران پیش آمده.
البته نمیتوان نقش جدایی اجباری پاره هایی ازسرزمین اصیل پارس مانند آذربایجان وگرجستان وبخش های غربی چون کردستان درعراق وآرارات وهرات وبحرین رادرفروپاشی روحیه ملی ایران بی تاثیردانست اما آنچه برای جامعه ی ملل مهم است میراث تمدنی پارسی است که امروزه درمیان همه ی اقوام این سرزمین به نام فرهنگ ایرانی وجوددارد.
بنابراین،روی اصلی ناسیونالیسم ایرانی عبارت ازخودباوری وشکوفایی وحفظ دستاوردهای علمی وفرهنگی است ونه تحقیردیگران.همانگونه که درتمامی گستره ی شاهنشاهی پارسی واشکانی،هیچ قومیتی تحقیرنمیشد، بردگی و بیگاری واجباردینی وجودنداشت، وحقوق ملل برابربود.
امابه عنوان مثال میبینیم عرب باهمه ی ادعایی که داشت، پس ازغلبه برسرزمین های آزاد وآباد،تمام آن حقوق را زیرپاگذاشت آن هم بادستوردین.آنچه راهم بعدا”کسب کرد همانندسایرمهاجمان،اقتباسی ازدستاوردهای تمدنی
وبه کمک خودایرانیان بود .چراکه عرب فاقد ریشه ی تمدنی بود.
ایران عزیز درحال حاضرآنقدرکوچک شده وازلحاظ سرزمینی وفرهنگی آنچنان تضعیف شده که برای یک شهرونددوهزارسال پیشِ این سرزمین غیرقابل باور وغیر قابل پذیرش بوده.بااین حال توجیهی برای شوخی هایی چون تجزیه نیست واینگونه حرفهاهمواره توسط روسهاواز طریق بعضی عوامل سرسپرده ی روس در دانشگاه با ایده های آشکاروپنهان کمونیستی بیان میشودونزد تمامی اقوام ایران ،بی اعتباربوده وهست وخواهد بود.روسها هدفشان تشویش درحوزه ی سیاسی حکومت های ایران است که دست پیش رابگیرند وایران را ازپاره های تنش یعنی آذربایجان ونخجوان وارمنستان دورنگه دارند.
درپایان لازم است بدانیم که ناهمواری ها وضعف هایی که پس ازتسلط اسلام توسط حکومت های سریالی اسلامی درجامعه ی ایرانی رخ داده ،هیچ ارتباطی باناسیونالیسم ایرانی ندارد.ناسیونالیسم اصیل پارسی آنچنان مترقی بوده که فاتحینی چون اسکندر ونوادگان چنگیز مغول به آن تن داده ومعتبردانستندوترکهای سلجوقی وغزنوی وصفوی وقاجار،خودرادردامنه ی آن ومتکی برایرانیت میدانستند وکسانی چون نادرشاه بزرگ وآغامحمدخان تعصب زیادی برآن داشتند.این ناسیونالیسم اصیل موردتمجیدافرادی چون ناپلئون وچرچیل وروزولت وبوش پدروپسروژاپنیها بوده.
پس ناخالصی های رفتاری حکومت ها رابه ناسیونالیسم پارسی وناسیونالیسم فراگیر ایرانی نسبت ندهیم واگر روزی توانستیم این ناسیونالیسم رابه درستی بشناسیم وبه درستی پیاده کنیم،آن روزمیتوانیم به آینده ی خودو سرزمین مان امیدببخشیم ومتوجه خواهیم بودکه بااتلاف زمان درپی اعراب وروس ها چه میزان دچارانحراف وزیان بوده ایم.
ایرانی وسربلندباشید

شاهرخ

درهیچ کشوری اینهمه اختلاف عقیده وجود نداره ! عده ای از پان ایرانیسم دفاع میکنند عده بیشماری هم سنگ فرهنگ بیگانه عرب را ب سینه میزنند و براش یقه پاره میکنن عده ای هم بدنبال راهی برای مخلوط کردن این دو هستند ! زمانی متوجه میشوند ک قطار تمدن جهانی دور شده و اینها همگی جا مانده اند . منابع و زمان ب هدر رفته دیگران پیشرفت کردند و این بیچارها هنوز بر سره چگونگی صحیح وضو گیری یکدیگر را پاره میکنند

یاس

انسانهای بزرگ همیشه دشمنان زیادی داشتند ولی انسانهای بزرگی که حتی دشمنان هم در مقابل عدالت وکاردانی وبزرگواریش سرتعظیم فرودآوردن کم هستند کوروش بزرگ مصداق بارز یک رهبر مترقی و عاقل وعادل بود که خدمات ورفتارش رو تاریخ ستایش میکند…انسانهای بزرگ همیشه دوستداران زیادی هم داشته که در حد پرستش دوستش دارند…فرهنگ پارسی مادی پارتی که از یک ریشه اندهمیشه در ایران بزرگ در طول تاریخ حاکم بوده ودرمقابل تجاوزات دشمنان استوار مانده.حالا یک عده کم فهم تجزیه طلب زور بزنن و هی تلاش کنن ولی فرهنگ این کشور همیشه غالب خواهد بود ودیگران را در خود حل کرده وخواهد کرد

سپیده

ناسیونالیسم مدنی تعریف داره که باستانگرایی و شیعه گری رو شامل نمیشه
در ناسیونالیسم مدنی همونقدری که شما حق داری کورش رو دوست داشته باشی من حق دارم از کورش متنفر باشم و حلقه اتصال ما به عنوان ملت قانون اساسی هست که تضمین کننده حق من و حق تو هست…من بخاطر تنفرم از کورش خاپن قلمداد نمیشم
در ناسیونالیسم مدنی همونقدری که شما حق داری **** رو دوست داشته باشی من حق دارم از **** متنفر باشم و حلقه اتصال ما به عنوان ملت قانون اساسی پیشرو و مترقی هست که این حق من و حق تو رو تضمین کرده…من بخاطر تنفرم از ***** خاپن قلمداد نمیشم
یک نگاه به آمریکا بکنید
صد در صد یک آمریکایی بیشتر از یک ایرانی به پرچم کشورش علاقه داره
پرچم در زندگی آمریکایی واقعا جریان داره
درسته خودشون پرچمشون رو آتیش هم میزنن (قانون اساسی آمریکا این اجازه رو به شهروند آمریکا داده) اما به اینکه پرچم کشورشون توسط غیر مورد بی احترامی قرار بگیره ناراحتن
در خالی که سابقه اون پرچم به شکل امروزی (۵۰ ستاره) … اصلا کشوری به نام آمریکا تحت فرماندهی واحد داخلی ۲۴۱ سال هست
ما چی؟
کدام پرچم برای ما واقعا حکم یه ریسمان ملی که باید بهش چنگ بزنیم و فراتر از اختلافاتمون باشه رو داره؟
دوره ی قبل از انقلاب شیر خورشید تبدیل شد به نماد طاغوتی و حالا پرچم فعلی شده نماد حکومتی
یک کشور رو قدمتش نمیسازه
یک کشور رو قانون اساسی پیشرو و مترقی میسازه که باعث میشه آحاد ملت از اینکه شهروند اون کشور هستن و قانون اساسی اون کشور در رابطه با اونها اجرا میشه احساس افتخار کنن و در مواقع لزوم حاضر به دفاع از بقای اون قانون اساسی و در نتیجه کشور و پرچم باشن
ناسیونالیسم فعلی ایران به هیچ وجه دموکرات نیست و میشه گفت ایران مبتنی بر دیکتاتوری اکثریت هست
این جمع شدن دور مقبره کورش هم عملی از همان جنس جمع شدن دور مقبره علی (ع) و حتی بدتر هست
چون حداقل وقتی مردم میرن سر مقبره حضرت علی بقیه رو فحش نمیدن
به قول تورج اتابکی با کورش فوتبال بازی نکنید
ناسیونالیسم دموکرات تنها مبتنی بر حقوق مصرح در قانون اساسی برای آحاد ملت هست نه باستان بازی
قانون اساسی مترقی باید میثاق ملی باشه… نه کورش و ….

علیزاد

کسی که بخاطر تعصبات دینی (مثل داعش و نمونه‌های هموطن) معنی وطن رو نمیفهمه بخاطر کم عقلیش قابل ترحمه.
کسی هم که بخاطر تعصبات نژادی و بومگرایی معنی دین را نمی‌فهمه هم به همون اندازه قابل ترحمه.
ولی کسی که نه دین داره و نه وطن دیگه در حد ترحم هم نیست. بلکه در جایگاه یک میکروب در اجتماعه که جز زیان رساندن هیچ کارکردی نداره.

کسی که نسبت به صاحب خانه‌ای که در اون پناه گرفته و زیر منت و تحقیر دیگران نیست تنفر داشته باشه نهایت پستی رو داره. حالا این وسط چه توجیه مسخره‌ایه که به یک قانون که کار دست خودش و چند کم عقل دیگه برای آزمون و خطا کردن با سرنوشت یک ملته باید احترام گذاشت یا افتخار کرد!!

خیلی از انگل‌های ساکن ایران هنوز معنی افتخار کردن رو هم نمیدونن. افتخار به چیزی میکنن که دیگران توان انجام اون رو نداشته باشند. مثلا یه گدا نمیتونه افتخار به بدبختیش کنه چون همه میتونن بدبخت باشند. افتخار رو یک میلیاردر میکنه چون هرکسی نمیتونه به اونجا برسه.

اگر کشوری شخصیتی داشته باشه پیامبرگونه که رقیبها مدح اون رو بگن میتونه افتخار کنه هرچند کسانی که امروز در ایران به پیشگاه این بزرگمرد خود را میدرند در حد و اندازه‌ی رقیب بودن نیستند و حتی سعادت گوسفندان کورش کبیر در زمان چوپانی وی رو هم نداشته‌اند.

اشکان ،

سلام ، در عکس گذاشته شده توجه کنید که سیگار به دهنان و لات های بی سر و پا دور این اثر جمع شده اند. بجای نگاه به آینده و بحث و ریشه یابی مشکلات دور یک تکه سنگ جمع شده‌اند. حالا بگو بیایید سرمایه گذاری برای کار جوانان ، نیستند ، ولی برای هو هو هو چی چی هستند. شماها این مملکت به گند کشیدید ، در گذشته ماندن دردی دوا نمی کند. نگاه به گذشته خوبه ، ولی نه پرستش گذشته.

علیزاد

هرکس به اندازه‌ی عقلی که داره قضاوت میکنه. مثلا یه بچه به عکس باباش میگه عکس، به عکس یک گاو هم میگه عکس و اینها رو یکی میپنداره. حالا امثال تو یا وهابیون فرق آرامگاه موسس یک کشور و بزرگترین افتخار اون کشور رو با یک تکه سنگ نمیدونی برمیگرده به همان میزان هوشت.
اینکه هنوز بعد از این همه سفارشی که حضرت علی (ع) در خواندن تاریخ به امام حسن کرد و اینکه گفتند گذشته چراغ آینده است، باز حق و باطل رو نفهمیدی دیگه مشکل کسی نیست.

اشکان

ایران به هیچ روی ظرفیت دموکراسی را ندارد، نمی شود از یک طرف بر شیپور نژادپرستی و آریاگرایی دمید، ریشه های تاریخی حداقل پنجاه درصد مردمان دیگر را که به اندازه ما باستانی و اصیل هستند را انکار کرد و حقوق ایشان را نادیده گرفت، و هرگونه تلاش برای برابری و احقاق حقوق از دست رفته شان را تجزیه طلبی نامید و و از طرف دیگر ژست دموکراسی را بگیریم، در حالیکه ساطور به دست مدام در حال هرس دموکراسی و بومی سازی آن مطابق ویژگی های سرزمینی ایران هستیم. با ظلم و ستم بی نهایت وقیحانه و شرم آوری را که بر دیگر اقوام به نام ناسیونالیسم ایرانی وارد کرده ایم، آن را به خاکستر تبدیل نموده ایم. هیچ قومی شعارهای ما درمورد دموکراسی، برابری و فدرالیسم بر پایه حفظ تمامیت ارضی ایران را جدی نمی گیرد. چون ثابت کرده ایم که خودمان هیچ باوری به آنها نداریم و فریب و خدعه ای بیش نیست. بهترین حالت برای ما همان است که جداگانه مسیر خود را انتخاب و طی کنیم.

کوروش

خوب خودتو نشون دادی و زیر آب رفتی تا بتونی غیر میستقیم حرف بگی. اما با این حرفات نه تو به نتیجه میرسی و نه تجربه طلب ها و فدارالیست طلب های خائن. یک متر از ایران هم جدا نخواهد شد. این که مردمی مقابل تجریه طلبی مثل شما می ایستن به این معنی نیست که در “ایران به هیچ روی ظرفیت دموکراسی وجود ندارد”. فکر فدارالیست رو هم از کله کوچیکت بیرون کن تا که به فکر انتخاب مسیر جدا نیاشی.

در آخر باید بگم با کلمات هم بازی نکن.

بدرود.

علیزاد

اول اینکه من هیچ اعتقادی به دمکراسی ندارم. بلکه اول خدا و دوم عقل را معیار تشخیص خوشبختی یک فرد یا ملت میدانم.
دوم برابری یعنی چه؟ خادم و خائن یکی هستند؟ شیطان و فرشته برابرند؟ دوست و دشمن باهم فرقی ندارند؟ دولت ایران خیلی هم به خائن‌ها رو داده. کسانی که در بدترین شرایط با دشمنان کشور همکاری کردند. کسانی که توطئه نابودی کشور رو میکنن، کمترین حقشان سلب تابعیت است نه تبعیض. عدالت حکم میکرد خیلی‌ها در ایران زندگی نمیکردند.

سوم این جمله «ریشه های تاریخی حداقل پنجاه درصد مردمان دیگر را که به اندازه ما باستانی و اصیل هستند را انکار کرد و حقوق ایشان را نادیده گرفت، و هرگونه تلاش برای برابری و احقاق حقوق از دست رفته شان را تجزیه طلبی نامید» رو از کجا اوردی؟!
کدوم ۵۰ درصد؟ باستانی و اصیل بودن چه معیاری داره؟ کدوم حقوق نادیده گرفته شده؟ معنی تجزیه طلبی رو نفهمی یا نمیخواهی بفهمی؟
اگه منظورت از حق و حقوق، اینه که هرکسی برای خودش توی کشور دیوار بکشه. این اسمش حق نیست، اسمش وقاحت و پررویه.
تجزیه طلبی رو در هر جایی دیگه میشناسند. هم بهانه‌جویی ها و هم زمینه‌سازی‌ها. خیلی کشورها از این تجربه‌ها دارند. مردم ایران هر جوری باشند، خنگ نیستند که منظور چهارتا خائن رو درک نکنند.
همین الآن زرنگبازی اقلیم کردستان در عراق و بلافاصله همه‌پرسی از خودشون برای استقلال رو دیدیم. یوگوسلاوی و شوروی و جنگ داخلی آمریکا همه برای ما عبرت هستند.

تجزیه خواه

تجزیه راه خوشبختی این کشور است. سرزمینی به نام ایران کوچک میتواند که در آینده به خوشبختی برسد. با اینهمه نابهمگونی و ناکارایی هر دولت و حاکمیت این قصه رنج تا به پایان تاریخ ادامه داره و تئوری سیاسی ناسونالیزم ایرانی هم همین است. خاک بر سر اون احمقی که تاجیکستان و افغانستان هم م میخواد ضمیمه این بدنهٔ ناکارآمد کنه.

کوروش

خواب تجریه ایران رو هم نمی تونی ببینی. در مسیر ایرانشهر (ایران بزرگ) تلاش میکنم و این امر روزی به تحقق خواهد پیوست.

تجربه طلب هایی مثل تو این آرزو رو به گور می برن که ایران کوچیک تر شه.

و همگونی های فرهنگی و تاریخی مردمان ایران هم خاری شده در چشمان شما تجزیه طلب های بی وطن و بی هوبت خود فروش.

ایران بزرگم آرزوست

دوست غزیز کردستان را فراموش کردی! ما از نسل شاهان هخامنشی هستیم حدومرز برایمان معنایی ندارد

علیزاد

اگه به همچین چیزی واقعا اعتقاد داری باید نصف خونتون رو بخشش کنی به همسایه‌ها تا احساس خوشبختی بیشتر بکنی. حالا من درباره‌ی ناموس حرف نمیزنم.
ضمنا خاک رو بر سر خود احمقت باید بکنی با این طرز فکرت که چون مثلا پدر خانوادت نتونه خانواده رو مدیریت کنه باید بچه‌ها رو از خانواده بیرون کنی تا خوشبخت بشی. اسم این کار علاوه بر حماقت، دیاثت هم هست.

لیلا

ترکا برن ترکیه یا مغولستان عربام عربستان ایران یکدست میشه? تا چیزی به ترکیه یا عربستان میگی اینا بهشون برمیخوره! این دوتا کشور تو ایران نماینده دارن!

دموکراسی بدون کاپیتالیسم

من فکر میکنم راه حل اصلی تجزیه نیست بلکه تمرکز زدایی از مرکز و فدرالیسم راه حل نجات کشور هست

حسین اسدی

فدرالیسم به طبع ایران نمی خورد و هر کشوری طبع و ساختار متناسب با خودش را دارد چون سالها عادت به متمرکز کردیم و اگر بازگردیم که ایران برخلاف تصور درگیری و تجزیه طلبی شروع می شود.

محمد امیرسیفی

تجزیه رو مگه دوست نداری؟خانه ات رو با همسایه نصف کن تا خوشبخت بشی و خانه کوچکتر برای تو به معنای خوشبختی میباشد

دکمه بازگشت به بالا