نامه پیامبر به خسرو پرویز

سلام آقا کوروش پس به لینک زیر مراجعه فرمایید.. فقط تشابه اسمی است…

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa22187
من درست فکر میکنم.. زمان میبره تا درباره بعضی از چیزها بغضی را نبینم..
صاحب کتاب «تاریخ الامم و الملوک» محمد بن جریر بن یزید بن کثیر، ابوجعفر طبری آملی (متوفای ۳۱۰ هجری قمری) است، وی از نویسندگان، مفسران و فقیهان بزرگ اهل سنت است. او دارای آثاری در تفسیر،[۱] تاریخ،[۲] و… است.[۳]

در کنار وی؛ یکی از شخصیت های مشهور شیعی نیز معروف به طبری است و در نام و نام پدر و کنیه، با او مشترک است. این شخصیت، ابو جعفر؛ محمد بن جریر بن رستم طبری است.[۴] او از عالمان قرن چهارم هجری است که نجاشی -صاحب کتاب رجال نجاشی- با دو واسطه کتاب المسترشد و دیگر کتاب های او را نقل می کند.

پیامبر مجوس
مادّی(دانشمندی مادی گرا و منکر ماوراءطبیعت) : آیا خداوند برای مجوسی ها پیامبر فرستاده است؟ من کتاب هایی از آنها دیده ام که دارای مطالب ارزنده و پندهای مفید و
مثال های آموزنده بود. آنها نیز به پاداش و کیفر پس از مرگ ، اعتراف دارند و از نظر مذهبی، دارای قوانین خاصی هستند که به
آن عمل می کنند
امام صادق علیه السلام :هیچ امّتی نبوده ، مگر این که پیامبر داشته است. خداوند برای مجوسی ها هم پیامبر فرستاد؛ ولی او را نپذیرفتند و
کتابش را تکذیب کردند .
مادّی : پیامبر آنها کیست؟ بعضی خیال می کنند که پیامبر آنها خالد بن سنان بوده است .
امام علیه السلام :خالد، عربی صحرانشین بود و پیامبر نبود. این ، چیزی است که در بین مردم ، شایع است.
مادّی : آیا پیامبرشان، زردشت بوده است؟
امام علیه السلام :زردشت ، زمزمه ۱ را برای آنها آورد و ادّعای نبوّت نمود. عدّه ای از آنها به او ایمان آوردند، و عدّه ای او را
تکذیب نمودند و از جامعه خود بیرونش کردند و طعمه درندگان صحرا شد.
مادّی : آیا مجوس به حق نزدیک تر بودند ، یا عرب زمان جاهلیت؟
امام علیه السلام :عرب زمان جاهلیت؛ چون مجوس ، تمام پیامبران را تکذیب کردند و هیچ یک از سنن آنها را در جامعه خود پیاده
ننمودند . کیخسرو ، پادشاه مجوس ، سیصد پیامبر را کشته است . مجوس ، غسل جنابت نمی نمود؛ ولی عرب جاهلی ، این فریضه
را انجام می داد، در حالی که غسل جنابت ، یکی از کارهای خاصّ دین حنیف است . مجوس ختنه نمی کرد، در صورتی که ختنه
از سنّت های انبیاءست… ؛ ولی عرب، به این سنّت عمل می نمود .
———-
.( ۱٫زمزمه ، آواز خاصی است که مجوسی ها موقع غذا خوردن می خواندند (ر. ک : بحارالأنوار ، ج ۱۰ ، ص ۱۷۹
——–
امام علیه السلام :مجوسی ها مرده های خود را غسل نمی دادند و کفن نمی کردند، و آنها را در بیابان ها و میان سنگ ها می
انداختند؛ ولی عرب بر اساس سنّت پیامبران مرده های خود را غسل می داد و کفن می کرد و دفن می نمود . مجوس ازدواج با مادر
. و دختر و خواهر را تجویز می کرد؛ ولی عرب آن را تحریم نموده بود … ۱
الحمدللّه أوّلًا وآخرا
———
. ۱٫بحارالأنوار ، ج ۱۰ ، ص ۱۶۴ ۱۸۰
——–

خسروپرویز انسان خوبی بوده و اختلافات طبقاتی هم فقط تقصیر کسایی بوده که از این محیط اختلاف استفاده به نفع خودشون میکردند ، مثل شاهزاده ها
خسرو پرویز که حال و احوال خوشی نداشت.
پیامبر اسلام هم قصد بدی نداشته
مشکل کار اینجاست که اعراب به جای حضرت علی اشخاص دیگری را خلیفه کردند.
.
این داستانها مربوط به قدیم و زمانی که اسلام کامل نشده بود هست ، و وقتی که خلافت حضرت علی اعلام میشه اسلام کامل میشه و الآن اسلام کاملترین دین است.
افسوس در این هست که فرهنگ پارس که زیباترین فرهنگ بوده بین ما از بین رفته .

ذکر سخنی از خسرو پرویز شاه ساسانی:«اعراب را نه در کار دین هیچ خصلت نیکو یافتم و نه در کار دنیا. آنها را نه صاحب عزم و تدبیر دیدم و نه اهل قوت و قدرت. آنگاه گواه فرومایگی و پستی همت آنها همین بس که آنها با جانوران گزنده و مرغان آواره در جای و مقام برابرند .فرزندان خود را از راه بینوایی و نیازمندی می کشند و یکدیگر را بر اثر گرسنگی و درماندگی می خورند.از خوردنیها و پوشیدنیها و لذتها و کامروانیهای این جهان یکسره بی بهره اند….»

فاطمه عزیز. من فکر میکنم که شما از روی تورم رگ گردن نظر دادی. در غیر این صورت خیلی منطقی و بدور از دخالت دادن احساسات و نظرات صرفا شخصی و غ ق ق و نیز بدون تهمت زدن به غزاله و نویسنده متن ، توجیه خودت رو در این باره با البته ذکر منبع و سند البته و البته قابل استناد ارایه می دادی.
اینم عرض کنم که روزنامه همشهری حدود ده سال پیش این مطلب رو بررسی کرده و منابع رو هم ارایه داده بود. ولی متاسفانه من اثری از آثار اون مطلب پیدا نکردم. ضمنا من هیچ دلبستگی نسبت به خسرو پرویز ندارم و باید بگم که از لحاظ اصالت بعید میدونم که جز آبا و اجدادم بوده باشه.
در آخر هم باید اشاره کنم که آیه لا اکراه فی الدین با منظور شما همخونی نداره. متاسفانه درست یا غلط اینآیه دستمایه ای برای ایجاد رعب و وحشت و نشان دادن چنگ و دندان شده تا مثلا ارشاد!

جالبه بعد از اینهمه مدت هنوز به نتیجه قطعی در مورد نامه نرسیدم.لطفا اصل بحث را ادامه بدهید.مسلما اگر نامه ای در کار بوده پاسخی منطقی از خسرو پرویز بعید است چراکه اشتباهات سیاسی بسیار زیادی مرتکب شده است و حتی میتوان گفت زمینه های شکست ایران از اعراب در زمان او شکل گرفته است.غرور بسیار زیاد او و عدم ارزیابی صحیحش از اوضاع آنروز که میخواست ایران را به حدود کشور هخامنشیان برساند (در حالیکه نه قدرت کوروش و نه درایت وی را داشت)باعث شد هم در جنگ با رومیان و هم در جنگ با اعراب (جنگ ذوقار)خسارتهای مادی و معنوی زیادی به ایران تحمیل شود.بنابراین پاره کردن نامه ابدا از وی بعید نیست ولی اینکه آیا اصلا نامه ای بوده یا نه نمیدانم به قول زرینکوب می گویند به سران کشور ها نامه نوشت لفظ می گویند یعنی اینکه نقل قول (بیشتر شفاهی )است.

رخ شاهنشاه درسته این زمینی که ماهستیم قبلش نیاکانمون میزیستن اما این زمین زمین خداست و خدا خواسته ما اینجا باشیم و مقدسات هم برگزیدگان همون خدا هستند

با درودواحترام خدمت تمام عزیزان ایران زمین
دوستان محبت داشتند وتمام وکمال گفتند
من هم فقط این نکته را بگویم که چنگیز مغول
ایران را تاراج کرد مردم را کشت خانه ها را آتش زد
اما هیچ اشکالی ندارد چون باکمی همت دوباره
همه آنها برگشت شرم بر آنهایی که هویتمان را از ما
گرفتند دین ۱۱۰۰ ساله خودمان را با هویتی بیگانه
به خودمان فروختند زبانمان را تغیر دادند وواژه هایی
وارد زبانمان کردند که خودمان نمیدانیم ونمیفهمیم با به کار بردن آنها به خودمان توهین میکنیم
بعضی وقتها میگم ای کاش اصلا نمیدانستم
العان میدانم میخواهم کاری کنم ولی نمیشه
گفتار نیک کردار نیک. پندار نیک سر لوحه کارتان
تا درودی دیگر بدرود

یا خدا ….فقط فقط تو میدونی…..

من در این باره در ویکی پدیا تحقیق کردم عکس نامه های پیامبر به سران سرزمین های بزرگ مثل روم ،مصر وبحرین موجود هست پس حتما در موزه یافت می شود.پس چه طور ممکن است پیامبر به خسرو پرویز که پادشاه کشور پهناور ایران بوده ودر نزدیکی سرزمین پیامبر بوده نامه نداده باشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تاریخ بر اساس اسناد پیش می رود نه منطق . گاهی انسان در شرایط مختلف رفتار غیر منطقی از خود نشان می دهند.این که منابع هم به قول شما اندکی با هم اختلاف دارند طبیعی است چون به استناد منابعی که ذکر کردید نامه پاره شده است و متن آن که برای حضار خوانده شده است نقل شده است.پوست هم با چاقو پاره می شود .این ها دلیل بر نادیده گرفتن ایناد تاریخی نیست.

سلام هموطنان ، اعراب نجد و مدینه و مکه با ما جفا کردن. بسیاری از اعراب جاهای دیگر با ایرانیان رابطه خوبی داشتن وحتی واسه ایران جنگیدن . مشکل ما با تفکراعراب بدوی که هنوزم از اون منطقه پراکنده میشه ستم همه جا وبه هر آئینی نارواست جز آئین عرب تند روی نجد وحجاز که آبروی چهار تا آدم خوب رو هم تو خودشون بردن .

ابهام در هر سه مورد وجود دارد:
1- واقعیت نوشتن نامه
2- متن نامه
3- نحوه عکس العمل خسرو به نامه
این نامه با این طرز بیان آدم رو یاد ابو بکر بغدادی داعش میندازه نه پیامبر بزرگ اسلام.
واقعیت ورای افسانه است و حقیقت ورای واقعیت. زنده باد ایران. زنده باد اسلام. مردم ایران با اسلام دیندار نشدند، دینشان کامل شد.
درود بر زرتشت و فره ایزدیش و صلوات بر محمد و آل محمد.
افتخار هر ایرانی مسلمان، کورش بزرگ؛ ذوالقرنین قرآن کریم است.
عشق به علی (ع) و خاندان پاکش نشان دهنده تفاوت اسلام حقیقی با اسلام واقعی برای مردم ایران است.اسلامی که علی با محبتش در دل مردمان خداجوی پارس قرار داد نه عمر با ضرب نیزه و شمشیرش.
برای ایرانیان دارای دین چند هزار ساله، تشخیص خوب از بد سخت نیست و چه خوب این را در صحنه تاریخ رویارویی با اسلام و بعد از آن نشان دادند.
سلام و درود بر رهروان راه راستی.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یکی از اصحاب خود به نام عبدالله بن خدافه سهمی قریشی مأموریت داد نامه‌اش را برای خسرو پرویز، پادشاه ایران، ببرد. خسروپرویز زمامدار ایران بود که پس از انوشیروان به سلطنت رسیده و ۳۲ سال پیش از هجرت پیامبر بر تخت سلطنت نشسته بود. سفیر پیامبر وارد دربار شد و خسروپرویز دستور داد نامه را از او بگیرند، ولی سفیر گفت:«باید نامه را شخصاً به او بدهم.» 
متن نامه پیامبر این بود: 
«بسم الله الرحمن الرحیم 
از محمد، فرستاده خدا، به کسری، بزرگ ایران. 
درود بر آن کسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که جز الله معبودی نیست و شریک ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا می‌خوانم. فرستاده خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام روی‌گردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن تو است.» 

در دربار خسروپرویز، هنوز مترجم از خواندن نامه فارغ نشده بود که زمامدار ایران سخت بر آشفت و نامه را از مترجم گرفت و پاره کرد و فریاد کشید که:« این مرد را ببینید که نام خود را پیش از نام من نوشته است!» 
و دستور داد فوراً عبدالله را از قصر بیرون کنند. 
عبدالله بر مرکب خود سوار شد و راه مدینه را پیش گرفت و ماجرا را برای پیامبر تعریف کرد. 
پیامبر از بی احترامی پادشاه ایران سخت ناراحت گردید، آثار خشم در چهره اش پدیدار شد و او را این گونه نفرین کرد:«اللهم فَرِق مُلکه.» (بار خدایا رشته سلطنت او را پاره کن.) 
خسرو پرویز به حاکم یمن نوشت که دو نفر از افسرانش را برای دستگیری پیامبر روانه مدینه کند. پیامبر در دیدار با آن دو افسر، آنان را دعوت به اسلام کرد و فردای روزی که با آنها دیدار داشت به آنان فرمود:«پروردگار جهان مرا آگاه ساخت که دیشب ۷ ساعت پس از غروب، خسرو پرویز به دست پسرش شیرویه کشته شده و پسرش بر تخت سلطنت نشسته است.» (شب سه شنبه دهم جمادی الاولی سال ۷ هجری) 
آن گاه پیامبر فرمود:«بروید این خبر را به گوش حاکم یمن برسانید.» 
پس از تحقق پیشگویی پیامبر درباره خسروپرویز، باذان حاکم یمن همراه با کلیه کارگزاران حکومتی اش اسلام آوردند و طی نامه ای اسلام آوردن خود و کارمندان حکومتش را به پیامبر ابلاغ کرد. 

منابع: 
بحارالانوار، ج۲۰، ص۳۸۹ 
فروغ ابدیت، ج۲، ص ۶۱۵تا۶۲۰ 

عضویت در گروه خبری رصد
در واتساپ
ارسال عدد ۱
از طریق واتساپ به این شماره
989153138449+

میدانم.شما کمکم اسلام و پیامبر و ائمه و همه رو تحریف میکنید.خسرو پرویز کسی بود که ادعای خدایی میکرد.خجالت بکشید که از چنین کسی خوب میگویید

در این که خسرو پادشاهی مغرور بوده شکی نیس اما کلا داستان پاره کردن نامه هم خیلی ضد ونقیضه

سلام
در مورد شخصیت روانی .اجتماعی و مدنی خود خسروپرویز بگویید؟

سلام
میشه یک شرح کوتاهی از شخصیت خسروپرویز بگید؟
متشکرم