ایران باستانایران در دوران معاصر
ریشه واژه کلمه لغت تابستان
واژه تاپ در زبان پارسی به مانای تف گرم و داغ است که با افزودن پسوند ستان به شکل تاپستان و سپس تابستان درآمده است. مانند زمستان که زم به مانای سرد در واژه زمین (سرد شده) و زمهریر نیز به کار رفته است. از ریشه تاپ واژگان زیر ساخته شده اند:
تاپن=گرم شده (مانند خواهشن=خواهش شده و پیراهن=در پیرامون نهاده شده
آفتاپ=تاپش از بالا، گرما از بالا (آف=بالا، همتای up)
تاپاله=ابزار گرماساز (آله پسوند ابزارساز است مانند تفاله کشاله)
تاپیدن=گرم کردن، پرتو گرمازا دادن که امروزه تابیدن خوانده میشود و با تابیدن و تاباندن به مانای پیچیدن و پیچاندن فرق دارد.
سپاس گذارم از شما به خاطر مطالب علمی شما
سلام به همه هم میهنان عزیز .باید بگم ریشه کلمه تابستان ایرانی اصیله و از زبان شیرین لکی به فارسی منتقل شده جالبه بدونین زبان لکی شباهت های زیادی به زبان انگلیسی فرانسوی و آلمانی داره در زبان لکی کلمه تابستان بدینصورت نوشته میشه ..تاوسون که از دو بخش تشکیل شده تاو به معنی گرما و حرارت و سون که همون خورشیده در زبان انگلیسی یعنی حرارت خورشید زمستان هم به این شکله در زبان لکی زمسون نوشته میشه که بازهم دو بخشه زم و سون زبان لکی رو نمیشه با حروف الفبای فارسی نوشت چون دارای حروف صدا دار زیادیه که دو راه برای نوشتنش وجود داره یا باید از حرکت ها استفاده کرد مثل نوشتن عربی یا قران و یا باید بصورت حروف انگلیسی نوشته بشه که به راحتی خونده بشه این توضیحاتی که در باره ریشه کلمه تابستان اومده به هیچ وجه صحیح نیست
باعرض پوزش.فکر می کنم شما”منضور” را به عمد با “ض” نوشتید!! شاید چون ط و ظ عربی است جایگزین کردید!!!؟؟؟ شاید هم یک اشتباه تایپی است!! می خواستم بدون اگه راهی برای صحیح نوشتن واژه های پارسی هست من جا نمونم.باز هم پوزش
خواهش می کنم بانوی بزرگوار
بله اشتباه تایپی بوده
صحیح آن (خواسته) است که من هم به اشتباه منظور نوشتم
درود
فرهنگ نامه دهخدا بهترینه و سایت های آنلاینی مثل :
http://www.vajehyab.com
http://www.farsilookup.com
پرسش دیگری هم بود در خدمتم
ممنون از راهنمایی شما.ولی این فرهنگ نامه ها ریشه لغات رو توضیح نمی دند. مثلا کلمه “اسب” همان “اسپ” و از” آس پا” آمده به معنای” کند پا “چون از این حیوان برای حمل بار استفاده میشده. یا مثلا “گوسفند” به معنای “گاو کوتاه” است… اما توی این فرهنگ نامه ها فقط در مورد ظاهر اسب و گوسفند توضیح داده.فکر میکنید چیزی که من دنبالش هستم رو می تونم پیدا کنم؟
درود بانو مینا
من خواسته شما را کاملا متوجه شدم در این سایت http://www.vajehyab.com توجه کنید
فرهنگ لغت عمید:
اسب
(اسم) [پهلوی: asp] ‹اسپ› (‘asb)
. (زیستشناسی) پستانداری علفخوار، سمدار، و با یال و دُم بلند که برای سواری، بارکشی، یا مسابقه از آن استفاده میشود.
۲. (ورزش) در شطرنج، مهرهای به شکل سر اسب که حرکتی بهشکل «L» دارد و تنها مهرهای است که میتواند از روی مهرههای دیگر بپرد.
۳. (نجوم) از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی.
آب:فرهنگ لغت عمید
(اسم) [پهلوی: āp] ‹آو، او› (‘āb)
. (اسم) رنگی که از ترکیب رنگ آبی و رنگ زرد بهدست آید.
⟨ سبز شدن: (مصدر لازم)
۱. به رنگ سبز درآمدن؛ رنگ سبز به خود گرفتن: ♦ آبی که ماند در ته جو سبز میشود / چون خضر زینهار مکن اختیار عمر (صائب: لغتنامه: سبز شدن).
۲. [مجاز] روییدن گیاه؛ برآمدن گیاه از زمین.
——————-
بله چرا پیدا نشود؟ به این کتاب ها مراجعه کنید بانوی بزرگوار
نام کتاب و پدید آور :ریشهشناسی و اشتقاق در زبان فارسی / نویسنده: جواد برومندسعید ;
مشخصات نشر :کرمان; دانشگاه شهید باهنر کرمان , ۱۳۸۳-۱۲-۱۷
مشخصات ظاهری: ۴۵۶ ص. :مصور
یادداشت :زبان اصلی: فارسی
یادداشت :نوع چاپ: چاپی
یادداشت :قطع کتاب: شومیز
شمارگان :۱۳۸۳
تاریخ :۲۰۱۱-۰۶-۱۴
————————-
بازاندیشی زبان فارسی
نویسنده داریوشِ آشوری
ناشر نشر مرکز
محل نشر ایران
تاریخ نشر ۱۳۷۲
شابک ۹۷۸۹۶۴۳۰۵۲۳۶۲
تعداد صفحات ۱۹۵
زبان فارسی
——————————
سرگذشت کم شناخته واژه های زبان فارسی
مهدی جامی
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
دکتر محمد حسن دوست
زیر نظر دکتر بهمن سرکاراتی
جلد اول: آ – ت
فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۳
هشتاد (از جمله ۱۸ صفحه فهرست منابع)+ ۳۶۰+ نمایه لغات فارسی (۹۰ صفحه)
واقعا از لطف شما ممنونم .حتما در اولین فرصت کتابها رو پیدا می کنم.
باز هم تشکر
با تشکر از شما . من علاقه خیلی زیادی به ریشه کلمات دارم ,تعدادی رو از کتاب سرزمین جاوید پیدا کردم .اگر امکانش هست من رو راهنمایی کنید از کجا می تونم منبع کامل رشته لغات رو داشته باشم؟