ایران باستان

جایگاه علم و دانش را در دین زرتشت

Untitled-632

برسی جایگاه علم و دانش در متون دین زرتشت

کمتر دینی را می‎توان یافت که به اندازه‎ی دین زرتشت به پیروانش دستور دانش‎اندوزی و خِرَدوَرزی و اندیشیدن داده باشد. در این نوشتار ، قصد داریم جایگاه علم و دانش را در دین زرتشت بررسی نماییم.
در سروده‎های حضرت زرتشت – گاتها – دانش و خِرَد و اندیشه ، اینگونه ستوده و سفارش شده است :
{ ای مزدا ، کسی که [برای دیگران] خواستار روشنایی است ، روشنایی [به او] ارزانی خواهد شد. از سپندترین مینوی خویش و در پرتو اشه ، دانش برآمده از منش نیک را به ما بخش تا در زندگانی دیرپای
خویش همه روزه از شادمانی بهره‎مند شویم. }

[گاتها _ هات ۴۳ _ بند ۲]

{ ای مزدا ، تو را پاک شناختم ؛ آنگاه که «منش نیک» نزد من آمد و مرا آموخت که «اندیشیدن در آرامش» ، بهترین راه دانش‎اندوزی است [و هشدار داد که] رهبر هرگز نباید مایه‎ی خشنودی دُروَندان شود ،
چه ، آنان همواره با اَشَوَنان دشمنی می‎ورزند. }

[گاتها _ هات ۴۳ _ بند ۱۵]

{ [بشود که] مزدا اهوره با شهریاری مینوی خویش ، ما را [نیروی] کار کردن بخشد تا در پرتوی «منش نیک» (=اندیشه‎ی نیک) و «اشه» و با نیک‎آگاهی به پیشرفت مردمان بکوشیم. }
[گاتها _ هات ۴۵ _ بند ۹]

{ ای مزدا ، آن کس که نیک می‎اندیشد یا بد ، بی‎گمان ، دین و گفتار و کردار خود را نیز [چنان خواهد کرد] و خواهش او پیروِ گزینش آزادانه‎ی وی خواهد بود. سراناجم خِرَد توست که [نیک و بد را از یکدیگر]
جدا خواهد کرد. }

[گاتها _ هات ۴۸ _ بند ۴]

{ به راستی ، او (=زمین) پناهگاه نیک ماست و پایداری و توش و توان [دو دهش] ارجمندِ منش نیک را به ما ارزانی می‎دارد. }
[گاتها _ هات ۴۸ _بند ۶]

{ ای مزدا ، به راستی ، من – زرتشت – پیامبر دوستدار «اشه» ، [تو را] به بانگ بلند نماز می‎گزارم : [بشود که] آفریدگار در پرتوِ منش نیک ، مرا از فرمان‎ها[یِ خویش] بیاگاهاند تا زبانم هماره [مردمان را]
به راهِ خِرَد [رهنمون گردد] }

[گاتها _هات ۵۰ _ بند ۶]

در دین زرتشت ، ایزدبانوی دانش : «چیستا» نام دارد و از چنان ارج و ارزشی برخوردار است که در کتاب اَوِستا ، یک یشت به ستایش او اختصاص یافته است به نام «دین یشت».
اسناد بسیاری هستند که ارزشمندی دانش را در دین زرتشت نمایان می‎سازند و در این جستار نیز برخی از آنها را می‎آوریم.

{ ظاهراً تأثیر باورداشت‎های ایرانی بر تفکرات یونانی سال‎های ۵۵۰ تا ۴۸۰ قبل از میلاد موجب شد که یونانیان از محدودیت‎های توجیهی مستقیم درباره‎ی انسان رها شوند و به بیکرانگی فراسوی آسمان
مرئی و زیرساخت‎های زمین ، حیاتی که تنها در گور و زهدان خلاصه نمی‎شد ، بیندیشند. اکنون زمان آن فرا رسیده بود که ایشان درباره‎ی اینکه انسانِ خوب و بد هر یک پس از مرگ ، راه‎های
جداگانه‎ای را می‎پیمایند ، اینکه روان نیک به سوی اجرام نورانی آسمانی صعود می‎کند ، اینکه خدا ، هوشمندی است و اینکه جهان مادی از معدودی اجزا ترکیب‎کننده تشکیل یافته است و بالاخره
اینکه جهان هستی در فراسوی زمان ، درک و دریافت وجود دارد ، آگاه شوند. همه‎ی این تصورات ، علت‎العلل بقای فلسفه‎ی باستانی بوده‎اند و به ظاهر همه از آموزه‎های مغان بوده است.
مضامین بسیاری از فلاسفه‎ی یونانی نقل شده که زرتشت معلم فیساغورس بوده و به او علوم کیمیاگری و سحر و جادو آموخته است.
«والریوس ماکسیموس» در سده‎ی اول میلادی در این باره می‎گوید : فیساغورس به نزد ایرانیان رفت و خویشتن را به آموزه‎های مغان سپرد. او درباره‎ی سیارات و ستارگان آموخت و از نیرو و طبیعت
غریب ایشان بهره جست. پلینی (پدر) نیز در سده‎ی اول میلادی تصریح کرد : فیساغورس ، امپدوکلس ، دموکریتوس ، افلاتون و ارستو برای فراگیری فنون جادوگری به نز مغان رهسپار شدند.
پلینی روایت می‎کند که دموکریتوس حلاوت جادو را در اذهان القا می‎کرده است.
«سیسرو» نیز در این باره می‎گوید : از چه رو فیساغورس به مصر سفر می‎کند و مغان ایرانی را در آنجا ملاقات می‎نماید (فیساغورس علی‎الظاهر مغان ایرانی را در بین‎النهرین در کلده ملاقات کرده بود.).
«آپولئوس مادورنسیس» در سده‎ی دوم میلادی با کمی درنگ در اظهارات خود می‎گوید : کسانی هستند که می‎گویند فیساغورس در مکتب مغان به ویژه زرتشت آموزش دیده است.
از پیروان «پرودیکوس» سوفستایی ، یکی از هم‎عصران سقرات گزارش کرده‎اند که ایشان از دارا بودن متون زرتشتی به خود می‎بالیدند ؛ ضمناً مغی «گوبرایس» نام مدعی تعلیم‎دادن سقرات بوده است. }

[مغان در تاریخ باستان _ هایده معیری _ فشرده‎ای از رویه‎های ۱۱۳ تا ۱۱۵]

{ تاریخ‎های شرقی می‎گویند که زرتشت حکیم :
علم نجوم ، نیک دانستی و طلسمات و مخاریق ، زیر زمین بساخت [مرتضا ابن داعی / تبصرت‎العوام] // علوم غریبه بیاموخت و گویند که ممارست علم نجوم نموده [میرخواند / روضت‎الصفا] //
علم نجوم را خوب می‎دانست. نیرنجات و طلسمات آموخت [برهان قاطع] // به روزگاری بودست که سواران بر جوشن و خفتان ، دستهای عاریتی (مصنوعی) کردندی و این نوع ، زرتشت فرموده بود به
روزگار گشتاسپ [مبارکشاه / آداب‎الحرب‎الشجاعه] // خواص ادویه شناختن [ترجمه ملل و نحل] // در کتاب زرتشت دانش‎های گوناگون مانند ریاضیات و احکام نجومی و پزشکی ، و جز اینها ، از اخبار
سده‎های گذشته و کتاب‎های پیامبران است. نخستین بار بود که [در زمان زرتشت] برای پادشاهان از روی ستاره‎شناسی ، وقتی برای آغاز هر کار تعیین می‎شد. زرتشت نیز با ستاره‎شناسی
آشنایی بسیار داشت و در این باره ، دانشمند برجسته‎ای به شمار می‎رفت. [ابن اثیر].//
«قاضی صاعد اندلسی» در «طبقات‎الامم» از ۳ دفتر اخترشناسی در ایران باستان یاد کرده است :
1. کتاب صُوَر درجات‎الفلک (منسوب به زرتشت).
2. کتاب التفسیر.
3. کتاب جاماسپ. }

(پیامبر آریایی _ امید عطایی‎فرد _ رویه‎های ۱۲۲ و ۱۲)

کتاب نامه ها:

اوستا ، کهن‌ترین سرودها و متن‌های ایرانی – گزارش و پژوهش : جلیل دوستخواه – چاپ شانزدهم-سال ۱۳۹۱ – انتشارات مروارید.

مغان در تاریخ باستان – هایده معیری – ویراستار : کتایون مزداپور – سال ۱۳۸۱ – انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

پیامبر آریایی – امید عطایی‌فرد – سال ۱۳۸۶-انتشارات عطایی

چند عکس نوشته :

Untitled-6325

Untitled-96

Untitled-5465464364

Untitled-85

برگرفته از تارنمای تاریخ فا

نوشته جناب جمشید کیانی

شمشاد امیری خراسانی

شناخت تاریخ و فرهنگ ایران به نمونه ورود به دنیایی است که جز عشق و افتخار و گاهی اندوه چیزی انتظار ما را نمی کشد ، شاید تاریخ ما در حافظه ژن های ما ذخیره شده است تا بتوانیم با آن آگاهی به خود و فرا خود را گسترش دهیم .

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

[…] ۱: جایگاه علم و دانش در دین زرتشت […]

علی

دین و علم !؟
ازدواج با محارم ! دفن نکردن مرده ها ! کشتن حیوانات ب عنوان کفاره و … همه در زرتشته
دین زرتشت از بقیه ادیان بدتر بوده!
اهمیت ب دانش؟ کدوم دانش؟ لشگرگشی ب سرزمین ها؟ همین تاریخ هخامنشیان رو چرا باید در نوشته ها ی یونانی خواند؟

سعید

جالب است علی آقا!!!!!!!!
1-شما از لشگرکشی به سرزمین ها در دین زرتشت میگویید؟
اجازه بدهید تا ماجرایی جالب از کتاب “بیشعوری” نوشته ی “دکتر خاویر کرمنت” برایتان بگویم که حتی اگر فرض را بر عدم صحت ماجرا هم بگیریم نکته جالب این است که چرا مولف کتاب یک بیشعور خشک مذهب را در کنار امثال تو محتاج بخشش خدای متعال دانسته است:
” ماجرا مربوط به کشیشی بوده است که همواره مردم را پند میداده و هرگاه درباره گناه زنای محصنه صحبت میکرده از کوره در میرفته تا عصبانیت خود را از عاملین به این گناه نشان دهد،بعد از چندی حقایق برملا شده و معلوم میشود که این کشیش خود با زنان شوهردار رابطه داشته و حتی با دختران باکره.
جالب اینکه کشیش در توضیح علت این عملش به سخن حضرت عیسی که میفرماید “به همسایه ات عشق بورز” اکتفا کرده است و یا اینکه چون شوهر فلان رن سردمزاج بوده است میخواسته به او گرمای عشق را نثار کند یا اینکه میخواسته آن زن را از تنهایی درآورد؛در یک کلام اینکه او واقعا احساس میکرده در حال خدمت به بشریت است اما در نهایت پذیرفته که او مرتکب بدترین جنایات شده است و فقط در حال گول زدن خودش بوده است.
سرانجام وی به کشوری در خاورمیانه نقل مکان میکند و به شتربانی مشغول میشود و میگوید:” اگر خداوند بتواند امثال این مومنان بمب گذار و من بیشعور را ببخشد، پس قدرتمند ترین قادر جهان است!!!!!!! ” ”
جناب حامد بنده به عنوان یک مسلمان میگویم آیا اسلام با شمشیر گسترش پیدا کرد یا با توزیع سهام عدالت؟به شما پیشنهاد میکنم نه کتاب دو قرن سکوت را بخوانید و نه کتب مشابه،فقط کافیست کتاب “زندگانی امام حسین” که نوشته ی یک مورخ اهل تسنن(زین العابدین رهنما)هست را بخوانید(پاسخ شما برای من اندکی اهمیت ندارد،برای من پاسخ انسانهای فرهیخته اهمیت دارد زیرا آینده ی بشریت در دست آنان است).
البته ممکن است در توجیه بگویید این حملات بهشت شما را تضمین کرده است که بنده همینجا میگویم دیگر حرفی با شما ندارم.
2-شما به ازدواج با محارم در زرتشت عیب گرفته اید
به فرض اگر چنین چیزی هم باشد پس اجازه دهید که بگویم شهید مطهری خود گفته اند چنین چیزی دلیل بر حرامزاده بودن نیست زیرا معیار حرامزاده بودن عمل بر خلاف دین اعتقادی هست،همانطور که حضرت یعقوب با دو خواهر که هردو در قید حیات بوده اند ازدواج کردند،که کاملا بر خلاف اسلام است اما در آن زمان جایز بوده است پس آیا حاضرید بگویید فرزندان حضرت یعقوب حرامزاده بوده اند؟
3-شما از کمرنگ بودن دانش در زرتشت گفته اید
این سخن آنقدر جاهلانه و از روی تعصب خشک و خالی بوده است که نیازی به پاسخگویی ندارد و من هم ارزش وقتم را آنقدر میدانم که برای شمایی که بخود قول داده اید هیچوقت نفهمید آن را تلف نمیکنم،شما برای از بین بردن چنین حقیقتی باید تاریخ دیگر ملل را هم از بین ببرید که فعلا خودتان و هم قطارانتان رو به انقراضید.

پندار نیک

این علی اقا مثل اینکه قران نخونده اومده همچین حرفی میزنه! :)) 

امیر

گویا شما منطق ندارید!! دوست گرامی ازدواج محارم نادرست است. اتفاقا مرده ها را دفن می کردند اما نباید پیکر با خاک برخورد می داشت. حیوانات زیان رسان و آسیب رسان که اهریمنی بودند را کشتار می کردند. گویا مسلمانان لشکر کشی نکردند ؟؟؟!!! در خصوص دانش در ایران باستان بیشتر تحقیق کنید

bahram

کتابهای زمان ساسانیان و اوستا به چه خطی نوشته شدهاست؟وقتی هنوز ابزار نگارش .خط  در قبل از اسلام معلوم نیست چجور از کتابت حرف میزنید

kourosh

باسلام.

زبان نگارشی ساسانیان ((پهلوی ساسانی)) و اشکانیان (( پهلوی اشکانی )) بوده که بین این دو نوع پهلوی تفاوت های اندک وجود داشته . اوستا هم به خط اوستایی نوشته شده که نوعی از همان خط پهلوی است زبان و خط نگارشی هخامنشیان هم اگر بخواهید (پارسی باستان)و (ایلامی) و (اکدی-بابلی نو) بوده است. بعضی جا های اندک نیز خط آرامی. هر سه خط پارسی باستان ایلامی و بابلی از نوع خط میخی بوده که ساده ترین آن پارسی باستان بوده اما خط پهلوی دیگر میخی نیست و دارای حروف میباشد حتی بعضی از حروف پهلوی به معادل امروزی فارسی ایشان بسیار نزدیک هستند.

اما نگارش اوستا در دو متن زیر مشخصا به اوستا چیستی و چگونگی جنس آن اشاره شده:

تنسر هیربدان هیربذ زمان اردشیر بنیانگزار شاهنشاهی ساسانی ضمن نامه ای به جسنفس شاه پادشاه طبرستان مینویسد: (( میدانی که اسکندر کتاب دین ما دوازده هزار پوست گاو باستخر بسوخت))

دراردا ویرافنامه هم باین عبارت منعکس است: (( زند اوستا که در روی پوستهای گاو بخط زر نوشته شده بود در استخر پاپکان در دفتر خانه بود. اهریمن پتیاره شوم اسکندر بدکنش را بر آن داشت که آنرا بسوزاند))

نگاه کنید به: سامی. علی( ۱۳۸۹) پایتخت های شاهنشاهان هخامنشی چاپ پازینه صفحات ۳۶۱و۳۶۲

در همین زمینه جالب است بدانید واژه دفتر به نظر می آید از واژه دیفتری یونانی گرفته شده که در زبان یونانی به پوست حیوانات میگفته اند.
همچنین پرفسور ژرژ کامرون این احتمال را بیان داشتند که کتیبه های باروی تخت جمشید که به تعداد ۳۰۰۰۰ عدد در سال ۱۳۱۲ کشف شد دارای ترجمه ای بر روی پوست به زبان آرامی بوده باشند.

البته پاپیروس در مصر مدت ها بود که استفاده میشد که نوعی کاغذ بود حتی زمان قبل از هخامنشیان.

امیدوارم پاسختون رو دریافت کرده باشید. سپاس

دکمه بازگشت به بالا