جایگاه آذربایجان در شاهنامه و فرهنگ ایرانی
فردوسی بیش از هر شاعر دیگری در دیوان خود آذربایجان را مورد ستایش و تکریم قرار داده است.
حكيم توس آنچنان جايگاه والايي براي آذربايجان قائل بوده كه اين سرزمين را نماد پيروزي وهومني بر قواي اهريمني مي داند .آذربايجان در كلام فردوسي جايگاهي است كه در آن رسالت كيخسرو مورد تاييد يزدان قرار مي گيرد . خاك مقدس آذربايجان به اين قهرمان ايران زمين نيرو مي بخشد و او را شايسته فرمان روايي مي سازد . سرآخر نيز پيروزي نهايي او بر دشمنان در آذربايجان رخ مي دهد ، آري فردوسي در اسطوره كيخسرو نقش منحصر به فردي براي آذربايجان قائل گرديده و اين سرزمين را براي هميشه تاريخ ، خاستگاه جنبش هاي ايراني و تجلي گاه پيروزي ايرانيان مي داند . نقشي كه فردوسي براي آذربايجان به تصوير كشيده ، بعدها در طول تاريخ بارها تكرار شده ، جنبش صفويه از اين خطه پديدار مي گردد ، نادر در آن بار ديگر طرح امپراتوري بزرگي را مي ريزد ، نهضت مشروطيت ايران نيز از اين ديار ظهور كرده و به بزرگ ترين پيروزي هاي خود دست مي يابد .
اين يادداشت با مدد از شاهنامه فردوسي به سفري از سفرهاي كيخسرو به آذربايجان اشاره و پيوند خطه گرامي آذربايجان را با ديگر نقاط ايران از گاه باستان نشان مي دهد .فردوسي شاعر نام دار و حماسه سراي بزرگ در كتاب شاه نامه به سه سفر كيخسرو به آذربايجان اشاره مي كند . نخستين سفر كيخسرو فروزان كردن آذرگشسپ در آذربايجان است ، دومين سفر او به آذربايجان هنگامي است كه بر تخت مي نشيند و عزم بازديد از ديگر نقاط ايران را دارد و سومين سفر وي به هنگام كين خواهي خون پدرش سياوش از تورانيان است .
فردوسي در بيان سفر كيخسرو به آذربايجان به افروختن آذرگشسپ به دست كيخسرو اشاره مي كند و به زبان زيباي شعر روايت ديني اوستايي و روايات ملي را مورد تاييد قرار مي دهد و بنابراين بر اهميت آذربايجان و منزلت مذهبي آن در نزد ايرانيان از عهد باستان تاكيد مي كند . فردوسي جنبه هاي ارزشمند ديني و ملي خطه آذرآبادگان را كه در تواريخ آمده به طرز زيبايي بيان مي كند و مي گويد : بنا به فرمان كيكاوس ، ابتدا فريبرز و طوس براي تسخير دژ بهمن و برپايي آتش آذرگشسپ به آذربايجان مي روند ولي موفق نمي شوند :
چو خورشيد بر زد سر از برج شير
سپر اندر آورد شب را به زير
فريبرز با طوس نوذر ، دمان
بيامد به نزديك شاه جهان
بشد طوس با كاوياني درفش
به پاي اندرون كرده زرينه كفش
فريبرز كاوس در قلبگاه
به پيش اندرون طوس و پيل و سپاه
چو نزديكي حصن بهمن رسيد
زمين همچو آتش همي بردميد
سنان ها ز گرمي همي برفروخت
ميان زره مرد جنگي بسوخت
زمين سر به سر گفتي از آتش است
…
س از ناكامي فريبرز و طوس در تسخير دژ بهمن ، كيخسرو كه در تاريخ اساطيري و روايات ملي و ديني جنبه تقدس دارد از طرف كيكاووس مامور تسخير دژ بهمن و برپايي آذرگشسپ و برانداختن بت خانه اهريمني مي گردد :
چو آگاهي آمد به آزادگان
بر پير گودرز كشوادگان
كه طوس و فريبرز گشتند باز
نكته بسيار مهمي كه در شاهنامه فردوسي در مورد ارتباط باستاني و تاريخي آذربايجان با ديگر نقاط كشور بزرگ ايران قابل ذكرو اهميت است ،تركيب لشكر ايران در جنگ كيخسرو با افراسياب توراني است . در اين ابيات فردوسي به نقاطي اشاره مي كند كه نيرو از آنجا براي جنگ با « تركان توراني » بسيج شده است و در اين ميان به آذربايجان و دلاوراني نيز كه از اين خطه براي نبرد فراهم شده است اشاره مي كند و این در حالی است که پان ترکان همواره کوشیده اند تورانیان ترک تبار و آذربایجانی های ترک زبان شده را یکی نشان داده و چنین تلقین نمایند که فردوسی آذربایجانی ستیز و پارس پرست است ، این ابیات گویای حقیقت و پاسخ مناسبی برای یاوه گویان است .
هر آن كس كه از زابلستان بدند
وگر مهتر و خويش دستان بدند
يكي آنكه بر خوزيان شاه بود
گه رزم با تخت همراه بود
به يك دست مر، طوس را كرد جاي
منوشان و خوران فرخنده راي
كه بر كشور پارس بودند شاه
منوشان و خوران زرين كلاه
دگر شاه كرمان كه هنگام جنگ
نكردي به دل ، راي درنگ
بزرگان كه از بردع و اردبيل
به پيش جهاندار بودند خيل
دگر لشكري كز خراسان بدند
جهنجوي و مردم شناسان بدند
ز گردان وجنگ آوران ده هزار
گزين كرد شاه از در كارزار….
کافی است اندکی در اشعار فوق دقت کنیم و دو نکته را دریابیم..نخست همبستگی ایرانی ها در استوره های مربوط به چندین هزار سال پیش….کرمانی با ارانی بردع و اذربایجانی اردبیلی و دوم..تقدس دیار اذربایجان در شاهنامه
اسطوره به معناي آرمان و باورهاي مردم يك سرزمين در گستره تاريخ است . ايرانيان نيز آرمان هاي خود را در اسطوره هاي خويش متبلور كرده اند . اسطوره هايي كه پيام اصلي آنها كوشش براي دادگري ، مبارزه با ستم و تلاش خستگي ناپذير براي پيروزي نيكي بر بدي است . يكي از بزرگ ترين اسطوره هاي ايراني كه در بر گيرنده رسالت تاريخي شكوه ايران زمين و به زانو درآمدن دشمنان اين مرزو بوم در راستاي ايجاد دنيايي بهتر و آبادتر ، به شمار مي رود ، كيخسرو است . او يكي از قهرمانان اسطوره اي ايران است كه همه دشمنان ايران زمين را به زانو درآورده و به كين خواهي ايرانيان برمي خيزد او در اين رسالت خود همواره در پي پيروزي پاكي بر پليدي است و در اين بين سرزميني كه همواره با حماسه آفريني هاي او همگام بوده آذربايجان است . نقش آذربايجان در حماسه كيخسرو در شاه نامه فردوسي ، نشانه اي از نگرش تقدس آميز فردوسي به آذربايجان است .
حكيم آنچنان جايگاه والايي براي آذربايجان قائل بوده كه اين سرزمين را نماد پيروزي وهومني بر قواي اهريمني مي داند .آذربايجان در كلام فردوسي جايگاهي است كه در آن رسالت كيخسرو مورد تاييد يزدان قرار مي گيرد …
دشمن فردوسی ،نه تنها دشمن ایران زمین ،بلکه دشمن آذربایجان و به قول حکیم توس دیار آزادگان است…
ناگفته نماند كه در همه متون تاريخي و اساطيري و روايات ديني و ملي (از جمله شاهنامه) دركنار ديگر مناطق ايران از خطه آذربايجان نام برده شده، ولي اهميت كارهاي كيخسرو در آذربايجان اين منطقه را داراي ارزش سمبوليك براي همه ايرانيان كرده است، حكيم ابوالقاسم فردوسي نيز به طرز بسيار حماسي و زيبايي آن را بيان كرده است، از ديگر مواردي كه فردوسي در آن از كيخسرو ياد مي كند، سفر كيخسرو پس از جلوس بر اريكه شاهي به نقاط مهم ايران است كه در آن از آذربايجان نيز سخن مي راند و مي فرمايد:
بخواهم كه ببينم سراسر زمين
همه مرز ايران با آفرين
همه بوم ايران سراسر بگشت
به آباد و ويراني اندر گذشت
هرآن بوم و بر، كان نه آباد بود
تبه بود و ويران زبيداد بود
به هر شهر بنشست و بنهاد تخت
چنان چون بوم مردم نيكبخت
چنين تا در آذرآبادگان
بشد با بزرگان و آزادگان
همي خورد باده همي تاخت اسب
بيامد سوي خان آذرگشسب
جهان آفرين را ستايش گرفت
به آتشكده بر نيايش گرفت…
(علی عجمی آذرابادگانی)
اشعاری پیرامون آذرآبادگان در شاهنامه فردوسی:
پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود > آغاز داستان
نخستین خراسان ازو یاد کرد دل نامداران بدو شاد کرد
دگر بهره زان بد قم و اصفهان نهاد بزرگان و جای مهان
وزین بهره بود آذرابادگان که بخشش نهادند آزادگان
پادشاهی بهرام گور > برینگونه یک چند گیتی بخورد
وزان جایگه لشکر اندر کشید سوی آذرآبادگان پرکشید
چو از پارس لشکر فراوان ببرد چنین بود رای بزرگان و خرد
که از جنگ بگریخت بهرامشاه وزان سوی آذر کشیدست راه
پادشاهی خسرو پرویز > بهشتم بیاراست خورشید چهر
بهشتم بیاراست خورشید چهر سپه را بکردار گردان سپهر
ز درگاه برخاست آوای کوس هواشد زگرد سپاه آبنوس
سپاهی گزین کرد زآزادگان بیام سوی آذرابادگان
پادشاهی کیخسرو شصت سال بود > پادشاهی کیخسرو شصت سال بود
وز آنجا سوی شهر دیگر شدی همی با می و تخت و افسر شدی
همی رفت تا آذرابادگان ابا او بزرگان و آزادگان
گهی باده خورد و گهی تاخت اسپ بیامد سوی خان آذرگشسپ
پادشاهی بهرام گور > چو شد ساخته کار آتشکده
چو شد ساخته کار آتشکده همان جای نوروز و جشن سده
بیامد سوی آذرآبادگان خود و نامداران و آزادگان
پرستندگان پیش آذر شدند همه موبدان دست بر سر شدند
پرستندگان را ببخشید چیز وز آتشکده روی بنهاد تیز
پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود > رزم خاقان چین با هیتالیان
سوی تیسفون رفت گنج و بنه سپاهی نماند از یلان یک تنه
همه ویژه گردان آزداگان بیامد سوی آذرآبادگان
سپاهی بیامد ز هر کشوری ز گیلان و ز دیلمان لشکری
سلام.
ترکان آذربایجان در طول تاریخ با دیگر ترکان فراوان جنگیده اند ترکان صفوی با ترکان عثمانی، ترکان غزنوی با ترکان سلجوقی، ترکان خوارزمی با مغولان…..
این دلیل نمی شود که مردم آذربایجانی که که فردوسی اشاره کرده با ترکان تورانی جنگیده آن، ترک نباشند!!!
ببینید من ارزش کار شمارا درک میکنم و این کار شما لایق بهترین هاست اما خیلی از منایع ترک بودن تورانیان را رد میکنند بهتره همون توران خالی در نوشته ها باشه .
تقریبا هیچ منبع تورانی بودن ترک ها را رد نمیکند تورانیان یا سکاها اجداد ترکان هستن که مسلما قومی آلتای زبان بودن و از هر لحاظ با ترکان ارتباط دارن همین کلمه توران
تور+ران تور+ک اگه به گذشته باشه منشا اصلی این نژاد در آسیایه میانه بوده مانند ترکان..
سکاها سنت های زیادی از جمله کوچ نشینی دامداری جنگ جو بودن و ارتش غیر منزمی داشتند البته باید گفت احتمال اینکه تورانیان شاید فقط لشگری از ترکان نباشند میدونیم که ژاپنی ها تورغوز ها و کره ای هاهم قومی آلتای زبان هستن و قطعا ريشه ای از سکاها دارند شاید دخالتی توی این موضوع داشته باشن اگه به ترتیب زمانی حمله توران به ایران باشه نه ژاپنی ها و نه کره ای ها در نقشه جهان آغاز به قدرت نمایی نکردن و حتی خود ترک ها ! (مغول هارو اسم نمیبرم چون تعداد مغول ها امروزه قدری کم هست خیلی جا تردید باقی میزارن و خیلی ها قبول دارن که مغول ها در اصل دسته ای گروهی نماد از اقوام آلتای زبان بودن)
ممنون خیلی مفید بود
سلام من اثالتم آذری اس وبه ایرانی و آذری بودن خود افتخار می کنم و همچنین به فردوسی بزرگ یک عده که در شاهنامه به ترکان اشاره شده از روی غرزورزی می خواهند به مردم آذربایجان اشاره کنند در حالی که فردوسی خطه آذربایجان را تعریف می کند منظور فردوسی ترکان زرد پوست آسیای میانه است مغولها هم ترکند آیا از لحاز قیافه شبیه هم هستیم خیر
انقلاب اسلامی هم در آذربایجان بالیده و به ثمر رسیده است. از گفتن این خجالت نکشید.