بیست و یکم آذر، روز رهایی آذربایجان
در شهریور سال ۱۳۲۰ / اوت ۱۹۴۱ ارتش اتحاد جماهیر شوروی از شمال و بریتانیا از جنوب، به بهانهی ممانعت از پیشروی آلمان به آسیای غربی، پشتیبانی از جبهههای یکدیگر و بهرهگیری از منابع ایران، خاک این کشور را اشغال و دولت حاکم بر آن را سرنگون کردند. اما در این میان، نقشههای استالین – رهبر دیکتاتور اتحاد جماهیر شوروی – بسیار شومتر و پلیدتر از اینها بود.
او، برای تصاحب بیسروصدای شمال ایران، از آذربایجان تا گیلان و مازندران و خراسان، و در نتیجهی آن، دستیابی کامل به منابع نفتی دریای مازندران و دیگر مواهب طبیعی این بخش از ایران، در نخستین گام، یکی از فعالان سیاسی کمونیست و تودهای را، به نام «جعفر پیشهوری» – که به جهت همین سوابق و وابستگیهایش از عضویت مجلس ملی ایران کنار گذاشته شده بود – فراخواند و با ارائهی دستورها و راهکارها و راهبردهای جامع و لازم، او را مأمور کرد که از طریق تشکیل حزبی به نام «فرقهی دموکرات آذربایجان» مقدمات جدایی و انتزاع و سرانجام الحاق این بخش از خاک ایران را به قلمرو اتحاد جماهیر شوروی فراهم کند (شهریور ۱۳۲۴). پیشهوری از طریق این حزب و با نظارت و راهبری مستقیم مأموران شوروی و با پشتیبانی ارتش اشغالگر آن کشور اقدام به تشکیل دولتی خودگردان (با قانون اساسی، مجلس، واحد پول، زبان رسمی و… مختص به خود) در آذربایجان کرد (۱۲ دسامبر ۱۹۴۵/ ۲۱ آذر ۱۳۲۴) و همهی مخالفان خود، از مردم عادی گرفته تا نظامیان و زمینداران و دیگران را کشتار یا زندانی، و اموال و املاکشان را غصب و غارت کرد. بنا به فرمان مستقیم استالین، پیشهوری به اقدامات عوامفریبانهای چون آسفالت چند خیابان، اصلاح مالیاتها و… نیز مبادرت کرد اما مردم نسبت به ماهیت واقعی این نوع اقدامات فرمایشی و فریبکارانه کاملاً هشیار و آگاه بودند.
برای پایان دادن به این توطئه و اقدام پلید شوروی برای تصاحب شمال غرب ایران (و سپس کل نیمهی شمالی ایران) نخست وزیر آن دورهی ایران، احمد قوام (۱۲۵۲-۱۳۳۴)، زیرکانه با دادن وعدهی دروغین تحویل کامل امتیاز نفت دریای مازندران به شوروی، ارتش اشغالگر این کشور را سرانجام وادار به ترک شمال غرب ایران کرد. ارتش شوروی در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۲۵ (مه ۱۹۴۶) آذربایجان را در برابر دیدگان حیرتزدهی سران وامانده و سَرخوردهی فرقهی دموکرات آذربایجان، تخلیه کرد. فقدان این پشتوانهی مهم و حیاتی و عدم حمایت دولت شوروی از فرقهی دستنشاندهی پیشهوری، این سازمان را چنان سست و متزلزل ساخت که آنان نه تنها از خواستهها و آرمانهای نخستین خود عدول کردند، بلکه مزدوران و مأموران و فداییان این فرقهی نیز نتوانستند در برابر پیشروی ارتش رهاییبخش ایران به سوی آذربایجان ایستادگی کنند. با نزدیک شدن ارتش به مرکز استان، بسیاری از سران فرقه – و از جمله خود پیشهوری که همواره شعار “مرگ، آری؛ بازگشت، نه” میداد – به شمال ارس گریختند و تا سررسیدن نیروهای ارتش ایران، خود اهالی آذربایجان بسیاری از عُمال و عملهی آدمکش و مزدور فرقه را مجازات کردند. ارتش ایران در ۲۱ آذر آن سال به تبریز وارد شد و منطقه را از لوث وجود اعضا و اتباع فرقهی دموکرات پاک نمود و آذربایجان سرفراز را به آغوش مام میهن بازگرداند.
نقش و مداخلهی مستقیم و تکوینی اتحاد جماهیر شوروی در تشکیل و تداوم فرقهی دموکرات آذربایجان به سبب تلاش سران شوروی برای پنهان نگاه داشتن ردپای خود در این اقدام پلید و مخالف همهی معاهدات بینالمللی، تا مدتها پنهان و مخفی مانده بود. اما سرانجام با افشاگری شماری از مأموران ک.گ.ب. و در نهایت انتشار اسناد رسمی و سری اتحاد جماهیر شوروی در این باره، نقش و برنامههای دولت شوروی کاملاً آشکار و برملا شد و تلاش هواداران وطنفروش و پانترکیست پیشهوری، برای مستقل و غیروابسته و ناسیونالیست جلوه دادن او، تماماً نقش بر آب گردید.
[box type=”info”]
نویسنده: داریوش کیانی
تاربرگ: prana.persianblog.ir
[/box]
[quote]
همچنین توصیه میشود:
[button color=”orange” link=”https://parsiandej.ir/%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D9%88-%D8%AC%D8%AF%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/” align=”right” icon=”fa-icon-external-link”]شوروی و جدایی آذربایجان از ایران[/button]
[/quote]
از این همه اراجیف خسته نمیشید، که بزرگ مردان این خاک که تمام زمینداران فئودالیسم را به زندان انداخت و تمام دهقانها صاحب ملک شدند، کجاست غیرت مردان سبلان، که اجازه دادن این فاشیستهای بیابان گرد در رابطه با آذربایجان نظر بدهند، رضا پالانی لیاقت شماست که هم مملکت هم شرف شمارو به یک سکه فروخت، کسی که ریشه نژاد پرستی تعصب وحشیانه، و بی فکری در کل سیاستش منعکس بود ،
افسوس بر شما که پهلوی های جانی که با کشورتان اینکار را کردند هنوزم حرفشان را میزنید، اتاتورک حیدر توانستند جمهوریت بسازند ولی رضا پالان دنبال جمهوریت و حق مردمی نبود فقط دنبال دیکتاتور و سلطنت برای خود بود مثل همه بی شرفهای پادشاه نمای ایران. ننگ بر فاشیست. کاش شما ها لال بودید ای کاش شما بیابان گردها در بیابان میمردید که جسارت نظر بر رشادهای آذربایجانی ها نمیدادید، ….
داداشا جالب بدونین اقای پیشوری از رجال متولد شده در شهرستان بزرگ خلخال می باشد! حالا روستاش اینها بماند هر کس به مردم غیور خلخال که خودم هم جزوشونم توهین کنه میام براشاااااا !!!!!!!!!!!!!
نگید نگفت !؟!
ما آذریها برای ایران تا پای جان ایستادیم.ما میخواییم آذریهای شمال هم به کشور برگردونیم.ولی به وقتش.
جدایی یعنی “مرگ”