آشنایی با زرتشت ، پیامبر ایرانی
زَرتُشت، زردشت یا زراتُشت نام پیامبر ایرانی بنیادگذار دین زرتشتی یا مَزدَیَسنا; و سراینده گاثاها کهنترین بخش اوستا است.
ارسطو و اودوکسوس و هرمی پوس نوشتهاند که زرتشت پنج هزار سال پیش از جنگ تروا میزیسته است. دیوجانس لائرتیوس نیز به روایت از هردمودروس و کسانتوس همین دیدگاه را بازگو کردهاست. روایات ایرانی، که برپایهٔ منابع پهلوی مانند بندهشن و ارداویرافنامه تکیه دارند و پس از زوال نفوذ آیین زرتشت نوشته شدهاند، زایش زرتشت را سه قرن پیش از اسکندر مقدونی میدانند.
این روایت به وسیلهٔ بیرونی و مسعودی و دیگر نویسندگان ایرانی پایدار ماند و تا قرن گذشته نیز اعتبار خود را حفظ کرد. راه درست رفتن و به نتیجه رسیدن این است که گفتهها و نوشتههای دانشمندان پیش از مسیح یونان را که نزدیک به ۲۵۰۰ سال از ما جلوتر بودهاند و از زرتشت و زمان او بهتر آگاهی داشتهاند را بررسی کنیم و از روی آنها به چگونگی این راز کهن پی بریم. پژوهشی نوین از سورنا فیروزی، پژوهش گر و نویسنده ایرانی که بر اساس محاسبات بیولوژیک بر روی سن درخت سرو کاشته شده بدست زرتشت صورت گرفت، سال ۶۱۸۴ پ.م و در نتیجه داده ای نزدیک به گزارش های کلاسیک یونانی را نشان داد.این نخستین بررسی انجام گرفته بر اساس دانشی برون از اختر شناسی بشمار می آید. در قرن ۱۰ میلادی نویسنده ایرانی محمد الشهرستان که اصلیتش از ترکمنستان بود پیشنهاد کرد که پدر زردتشت از آتورپاتکان و مادرش از ری بوده است.
در هر صورت زرتشت از سرزمینی کهنی برخاست که مردمانش آریایی بودند.
مسعودی ضمن بیان سلسله نسب زرتشت، جد پدری زرتشت را فردی به نام پورشسف دانستهاست. مادر او دُغدو و پدر وی پوروش اسپ نام داشتند. نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان (زرتوشتره سپیتامه) بود پوروشَسْب اِسپَنْتْمان مردی دانشور و درستکار بود. دغدو دختر فریهیمرَوا از خاندانی نژاده و دینور بود. حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آنهاست.
زرتشت سه بار ازدواج کرده بود. نام زن نخست و دوم او ذکر نشده است؛ زن سوم او هووی نام داشته، از خاندان هووگوه و بنابر روایات سنتی دختر فرشوشتره (فرشوشتر) بودهاست. نخستین کسی که به زرتشت ایمان آورد، میدیوی مانگهه (میدیو ماه) بود، که فروردین یشت از او نام میبرد. وی در روایات سنتی، پسر عموی زرتشت به شمار آمدهاست. هر یک از فرزندان زرتشت وظایفی عمده بردوش داشتند. به عبارت دیگر پسر ارشد او نخستین موبد موبدان، پسر دوم نخستین رئیس و افسر رزمیان و پسر سوم، رئیس طبقهٔ برزیگران بودهاست.
پس از اعلام پیامبری، زرتشت به شمال خاوری ایران آن روزگار یعنی منطقه بلخ کوچ کرد. در آنجا از گشتاسب خواست تا به آیین وی درآید؛ گشتاسب پس از مشورت با جاماسپ و فرشوشتر آیین تازه را پذیرفت. و زرتشت توانست دین خود را گسترش دهد. زرتشت در سن ۷۷ سالگی در روز خور یا یازدهم اردیبهشت ماه (به نقل از متن پهلوی زادسپرم) در نیایشگاه بلخ بدست یک تورانی به نام توربراتور کشته شد. فلسفه زرتشت:زرتشت چنین گفتهاست: «سخنها را بشنوید و با اندیشه روشن در آنها بنگرید و راهی را که باید در پیش گیرید برای خود برگزینید، از آن دو مینوی همزادی که در آغاز آفرینش در اندیشه و انگار پدیدار شدند، یکی نیکی را مینمایاند و دیگری بدی را؛ و میان این دو، دانا راستی را برمیگزیند و نادان دروغ را» زرتشت از نظر اسلام: از آنجا که اسلام، صریحاً ایمان به پیامبران گذشته را همردیف به پیامبر اسلام اعلام کرده است، زرتشت هم یک پیامبر الهی شناخته شدهاست. چنان که در قرآن سورهٔ حج آیهٔ ۱۷، زرتشتیان را مجوس نامیدهاست و در ردیف پیروان ادیان آسمانی آوردهاست. سیمای زرتشت: آنچه امروز، از سیمای اشوزرتشت گسترش دارد، کموبیش برداشتی است از حجاری منسوب به پیامبر آریایی در تاق بستان کرمانشاه.
معجزات زرتشت: در روایات دینی زرتشتیان آمده است که زرتشت پس از به دنیا آمدن برخلاف دیگر نوزادان خندیده است. روشن کردن آتش بدون چوب و سندل و کاشتن درخت سرو غول پیکری در کاشمر با فرو کردن عصا در زمین از دیگر معجزات زرتشت هستند. پیروان دین زرتشت، گاتاها را نیز معجزهٔ زرتشت میدانند.
جناب شمشاد
پیام شما بازنمی شود، راه دیگری برای یادداشتهایی که در داخل خیابان و ضمن مسافرکشی به ذهنم یافته ام نیما یوشیج در داخل کافه شهر یا شعرهایی را بر کاغذ پاکت سیگار نوشته است. شما می توانید یادداشت های روی این پایگاه را حذف نمایید. از شکیبایی شما امتنان داریم.
درود دوست عزیز ببخشید به هبچ وجه متوجه صحبتتون نشدم
۸۴- توی این کشور از هیچ کی نمی ترسم بجز فردوسی. انگار که نقشه و حرکت انسانها در داخل سرش حک بوده است و معلوم نیست منابعشو از کجا می آورده و به نظر میاد بجز اوستا و پهلوی، یونانی هم بلد بوده. و مقدار بالای هوش اش هرچه بدونیم شباهت به هوش و حکمت کوروش دارد وقتی استوانه می خونی هر آدم متن شناسی میگه ابدا این سطرها و نوشته های کاتب نیستند و خیلی نزدیک به افکار و ذهن خود راوی اول شخص اند و در توصیفات ادبی روی استوانه توانایی بالای سخنوری و حکمت و شکل نیایش های داخل گاتها است. و برای همین گاتها منبعی از دسترسی زرتشت به کتابخانه و ادعیه های دینی موجود در شوش بوده است.
شب نیک. به این فکر افتادم یک رساله ای کوچک به نام «زرتشت» در شست-هفتاد صفحه چاپ کنم برای این منظور شش- هفت تا کتاب است که باید به دقت بخونم. شاید یک ماهی به طول بیانجامه تا پاکنویس کنم. مسأله چاپ هم هست و مسألهٔ امنیت و اینکه درآمدش باید چطوری به دستم برسه. تاحد ممکن از جنجال پرهیز می کنیم و می کوشیم تا صرفا یک تحقیق و نقطه عطفی در تاریخ زرتشت شناسی باشه. لطفا نظرتو بگو که بدانم. من این زحمتو از آن تو می دونستم به نظر خودتو کنارکشیدی. چون می گفتم اونی که یک فیلم بی محتوایی مانند «الی» همچو قرآن بر سر نیزه می کنه و در اروپا و امریکا می چرخانه و با لول نمودن مردم پول هنگفتی به جیب میزنه(به اعتراف خودت نوه میاردتومان) چطور نمی تونه همچو مبحث مهمی رو پیش ببره. از طرفی نمیتونم تو خونه بشینم و بخونم چون فقط صدوده هزارتومن پول دارم. منتظر دیدگاهتم.
درود دوست عزیز از دیدگاهتان بسیار سپاسگزارم اگر قصد دارید دیگاه های شما به صورت نوشتار در پارسیان دژمنتشر شود لطفا با این ایمیل در ارتباط باشید : info@parsiandej.ir
در غیر اینصورت ما از انتشار این حجم زیاد دیدگاه معذوریم
۷۹- ممنونم از جواب تان. چون من در فقر زیسته ام می خواهم از این موهبت زرتشت، بهره ببرم و بلکه بتوانم در مشورت با گروه تاریخ و زبانهای ایران باستان در دانشگاه تهران، به نام «زرتشت» رساله ای در تحلیل نام در ایرانی باستان، و با نام مستعار اوروم ارتخشیر چاپ کنم و به درآمدی برسم. و فکر می کنم یک ماهی نیاز تکمیل و ویرایش دارد.
دوست عزیز اگه امکانش هست یادداشت هایتان را به صورت دیدگاه ارسال نکنید
اگه تمایل به انتشار مقالاتتان دارید آن ها را به صورت یکجا ارسال کنید تا در پارسیان دژ منتشر شود
من و تو در صفحه و در ریشه هستیم و به دور از واقعیت و تعبیراتی هستیم که از کوچکی با ادبیات فارسی به ما آموزانده اند تا بر آن اساس بخواهیم با پیشداوری به معنای «مهر» رسیده باشیم. ما در ریشه ها هستیم و یک لغت قدیمی همانند یک کتیبه قدیمی است که در تاریخ دوری نگاشته و نویسانده شده است و با گفتن این که نام هور در قدیم مه بوده است داریم آشنایی زدایی می کنیم. و این نسبت به آن از زمین تا آسمان فرق دارد.
۲۶-۱-تحلیل نام زرتشت-در سطح فانم ها
ترتیب واج ها در لغت ارتوزوستره:
A-r-t-o-z-o-s-t-r-a
۱-۲-۳-۴-۵-۶-۷-۸-۹-۱۰
ترتیب واج ها در لغت زرهتوشتره:
Z-a-r-a-t-u-sh-t-r-a
۵-۱-۲-۴-۳-۶-۷-۸-۹-۱۰
با تجزیه هردو اسم به شکلی که هستند بن و ریشه های زیر را بدست آورده ایم:
Art-o-zost-ra
Zara-thushtra
نظر به وجود نزدیک به هفده نام پارسی با پیشوند Arta در تاریخ هرودوت و وجود شبهه معناشناختی در نحوه شکستن واژک های بن و ریشه در ترتیب فوق، می خواهیم نشان دهیم که در اسم دوم مطابق شماره واج ها، یک جابجایی(۳-۴) و یک پرش واج(۵) وجود دارد. و نیز می دانیم که واج های /s,sh,th,z/ از نوع واجگونه ها هستند و بنابراین تمامی واج های این دو نام با یکدیگر دوبه دو یکسان و یا همسان هستند.
معناشناسی و اشتقاق بن و ریشه در اسم نخست که در هرودوت آمده است را درست دانسته و هرسه بن و ریشه های فرضی در اسم دوم را مطابق معنا و لغت شناسی، ناقص و نارسا می دانیم و مطابق آن، چیدمان اسم دوم را مرتب می کنیم؛
Z-arath-ushtra
Z-artha-ushtra
Z-artha-ushtra
Artha-zushtra
Arth-a-zushtra
Arth-a-zusht-ra
توالی مرحله ها برای عبور از هر مرحله ناقص بن و ریشه ی بدست آمده است مثلا چون درمرحله یک، بن -ushtra را در ترکیب، ناقص می دانیم به مرحله بعدی می رویم و همینطور تا به بن و ریشه هایی منطبق بر معنا و ساختمان دستوری واژه برسیم.
اهوره دارای پنج واج (فانم) و سه واژک (مورفیم) می باشد:
ا-هو-ره (واژک پیشوند-واژک پایه-واژک پسوند)
بن: مهست-ره (واژک پایه-واژک پسوند)
ریشه: مهس-ته(واژک پایه-واژک پسوند)
در مهستره (شکل مفصل مزده، مورفیم پنهان داریم).
مطابق سالنامه زرتشتیان، درگذشت اشو زرتشت در روز پنجم دی ماه و تعطیل رسمی زرتشتیان است چرا آن را در اردیبهشت ماه اعلام می کنید؟
و تولد زرتشت در روز ششم فروردین که آن هم روز تعطیل زرتشتیان است.
بی زحمت دیکته ی موارد زیر را درست کنید:
در بند چهار، ارتای دوم را حذف کنید
در بند یک ایرانشهر را تصحیح کنید
در پیش بند، زتشت را زرتشت بنویسید
ایرانی میانه شرقی را به ایرانی شرقی برگردانید.
۴-معنی شناسی ارته و ارتا و ارتو و ارت و ارشت و ارشتی و رشت و ارد و ارتا و ارده و رتو، و دیگر واژه های همسان روی هم، مقدس و پاک است. و جزء دوم را یعنی زوست یا توست یا دوست را به اظهار نظر واژه شناسان زبان اوستایی در اینباره می گذاریم
۳-برمبنای توضیح شماره دو، واژه زرتوستره، دارای چهار هجای آوایی و ظاهرا دومورفمی است: ارته بعلاوه توستره یا خلاصه آن ارته توست یا با تلفظی شبیه به فردوسی ارته دوست، چون بسیار محتمل است که «z» در Artazostra همان «th» بدلشده در Zarathustra باشد یا تلفظ اوستایی ایرانشهری است. به این شکل: z-arat-ostra
یا در شکل درست آن z-arta-thustra
۱-در نام زرتشت، واژه ارته وجود دارد و اثری از واژه های زرد و شتر نیست به شرحی که در پی خواهد آمد. ارته جزئی مورفمی و صرفی در این نام و بسیاری نامهای هخامنشی آندوره است و در مقایسه آنها می بینیم که بجز به ضرورت همنهشت آوایی، ارتا برای آقایان (اردشیر، ارتافرن) و ارتی برای خانمها (ارتیستون، همسر داریوش یکم) و احتمالا ارتو برای فرزندان(ارتوزوستره) و نیز در واژه ارتمیس، جزء اصلی تصریفی ارتم است بعلاوه یک فانم پایانی.
۲-ارتوزوستره (با خلاصه شده ی ارتوزوست همچون دوختره و دخت) که از غرب ایران و سرزمین پارس به شرق ایران و ایرانشر آمده است به دلیل سهولت سخنگویان شرقی (پارتو) بدل به زرتوستره با خلاصه ی زرتوست، شده است. و بنابراین جای فانم «ز» در ابتدای مورفم دوم نام زرتشت است یعنی zostra یا thustra است نمونه این تبدیل ها در لهجه های فارسی موجود است.
کشف نام زرتشت:
در کتاب ششم هرودوت، نسخه انگلیسی آن، ترجمه اوبری-سیلین کورت، که مستقیم از متن یونانی به انگلیسی برگشته است به نام دختر داریوش اول که زن مردونیوس پسر گوبریاس از جنرال های داریوش است برمی خوریم: Artozostra
با یک مقایسه چشمی تطابقی و دانستن اینکه نام خلاصه نشده ی ز تشت به صورت Zarathustra است بسیاری نکات روشن می شود، همچنین می دانیم که هرودوت نامی از زرتشت نبرده است بسیارمحتمل است که این نام برساخته ی زبان فارسی باستان است که در زبانهای ایرانی میانه شرقی، در تلفظ بصورت هزوارش اگرنه با قلب آوایی همراه شده است به شرحی که در زیر می آید:
در چهل سال گذشته هیچ نام انسانی از ایرانیان نشنیده ام که در ترکیب با واژه شتر بوده باشد و همچنین در دو کتاب نامهای ایرانی هم چنین ترکیبی در فارسی برای نامیدن شخص ندیده ام ولی شباهت در نام مکانهای بخصوصی هست که با نامهای دیگر جانوران وجود دارد مانند: اسب خو، گاوخانه، گوسفندسرا، بهاربند، مال رو، . و از روی قیاس ساده بینی است که نام زرتشت دارای پسوند شتر باشد چون نام را در بدو تولد به نوزاد می دهند که هنوز شتر نمی دانسته است چیست تا برسد به مالکیت اش. این نام یک معمای ندانسته است و راه برای گمانه زنی در این باره باز است.
شترخان یادت رفته، این واژه مجازی بعلاوه شترخانه محل بستن شتر، در فارس هست.
در تحلیل نام زرتشت، نمونه ای لغوی دیگر و مشابهی در فارسی می بینیم که منجر به حذف یکی از گزینه های محتمل ریشه یابی نام او می شود و شاید هم به حذف دو گزینه بیانجامد. واژه ی «دختر» دارای این ساخت مشابه است که در شکل قدیمی اش «دخت» هم آمده است یعنی فانم یا مورفم «ر» حذف شده است که بنابراین جزئی از مورفم «شتر» نیست و بنابراین زرتوشتره ربطی به شترزرد داشتن ندارد و می ماند دو جزء بسیط یا یک جزء بسیط: زر بعلاوه تشت و یا فقط زرتشت.
از نظر سیر تکاملی ایده های استوره و خدا در انسان شناسی، و نیز سیر تکامل ادبی (چون زرتشت شعر گفته است و سرود) این تخمین امکان پذیر نیست. هردرخت سروی در تهران هم ژنتیکش ممکنه به همان ششهزار سال برسه. و عمر درخت چه ربطی به تخمین موجودیت ژن درخت سرو در این تاریخ داره یا ازکجا معلوم که دوهزارو سیسد سال پیش زرتشت درختی سرو کاشته باشه. ژنتیک انسان هشت و نیم میلیون ساله و انسان عمرش به سدسال هم نمیرسه. و تکامل زبان این اجازه رو داده که فقط پنجهزارسال پیش بتونه نثر ادبی حماسی بنویسه و نزدیک به هزار و پانسد تا هفتسدسال پیشاز مسیح شعر بنویسه. اگر زرتشت زیر تأثیر هندوها شعر گفته باشه درآنصورت چیزی در هند و آسیای میانه نبوده که پیشتر از آن در یونان و روم و بین و نهرین و مصر نبوده باشه. و این دیدگاها از سمت بین النهرین و مرکز ادبی این سمت به اونجا رفته اند و به زبان اوستا درآمده اند.
ولی قبر زرتشت در بالای کوه ساوالان است عزیز
درود
منضور شما را متوجه نمی شوم
اگر متن های قبلی برروی سایت موجود باشند میشه اونارو تصحیح نمود ولی شماره های بعداز یازده موجود نیستند و تایپ شان توی گوشی فشارمو پایین می اندازه تهوع می گیرم
به یاد میارم روزی که با خودم گفتم اوستا (گاتها) قطعا ضبط بوده، و شما در اظهارنظری به آن خندیدی. چون انسان اگر نتونه که یادداشت کنه و به روی کاغذ بیاره مقدار اندکی شعر می تونه در طول زندگیش درست کنه ولی مقدار گاتها از معتنابه بسیار فراتر است. و آن حکایتی که گفته اند بر دوازده هزار پوست گاو نویسانده شده بوده دور از حقیقت نیست و زرتشت به تشویق پدرش، و پدر بزرگش که به نظر عقل کلی بوده و مادر بزرگش (شاید اردیبهشت) و همسرش، قطعا در رسم الخط میخی استاد بوده و خودش یادداشت می نوشته چون نگارش آنها خیلی به ثبت لحظه و خاطره و تأثیر آنی، نزدیک است و نسبت به آن قسمت هایی که طرح ریخته و اندیشیده شده اند متفاوت اند لغت هایی پیشوندشان از غرب به شرق دچار تغییر و قلب شده که شگف آورند.مثلا ارته، اتره.
اون مرکز ادبی هم درست از کار دراومد و زرتشت منطقٱ باید متعلق به و گل سرسبد یک مرکز ادبی و مرکز گمانه پردازی و فلسفیدن بوده باشه که مغ های ایرانی بوده اند و تأثیر همین کانون ادبیه که به این پرسش جواب میده چطور باباطاهر عریان تونسته در قرن چهارم به لهجه (نه زبان معیار) فارسی همدانی (مرکز مادها) شعر به این روانی بنویسه. و همدانی های حالا از هردو گویش لری و کری هستند. محمد که تونست چیزهایی بیان کنه بواسطه تعلقش به عصر شاعران به اصطلاح جاهلی بود.