ایران باستانحکومت هخامنشیانکوروش بزرگ (کوروش شناسی)

تاریخ گزنوفون و کورش بزرگ

گزنوفون
گزنوفون

گزنوفون: «پژوهش کرديم تا بدانيم کوروش از چه نوع آموزش و پرورشی بهره جسته است که توانسته اين گونه در فرمانروايی بر انسان‌ها سرآمد همگان باشد.»

گزنوفون در سال ۴۴۵ پيش از ميلاد در دهکده‌ی کوچکی در نزديکی آتن چشم به جهان گشود و نزد سقراط آموزش ديد.

در جوانی از مزدوران سپاه کوروش کوچک شد تا وی را در جنگ با برادرش اردشير درازدست ياری رساند. جنگ ميان دو برادر با کشته شدن کوروش کوچک به پايان رسيد و گزنوفون و ديگر مزدوران يونانی آواره شدند. گزنوفون گزارش اين جنگ و بازگشت مزدوران يونانی به سرزمين خودشان را در کتاب بازگشت ده هزار نفر به شيوايی آورده است. رهاورد ديگر گزنوفون از سفرش به شرق جهان باستان، آشنايی با شيوه‌ی فرمانروايی کوروش بزرگ، بنيان‌گذار شاهنشاهی هخامنشيان، بود که به صورت کتاب کوروش‌نامه به يادگار مانده است.


هنگامی که گزنوفون به ميهن خود بازگشت، سقراط جام شوکران را نوشيده بود و هرج و مرج بر آتن سايه افکنده بود. بيم آن می‌رفت که جنگ‌های داخلی نيز ميان شهرهای يونانی درگيرد. هر يک از انديشمندان يونانی در پی راهکاری برای بهبود زندگی مردم بودند. افلاطون شهری آرمانی را معرفی کرد که در آن‌جا به کسی ستم نمی‌شود، زيرا انديشمندان پاک‌نهاد به اداره‌ی شهر می‌پردازند. ارسطو گفت اگر فرمانروايان با علم سياست آشنا باشند و کشور را بر پايه‌ی منطق اداره کنند، می‌توانند چنان شهری را پديد آورند. گزنوفون با نگارش کتاب کوروش‌نامه می‌خواست به مردم آتن بگويد چنين فرمانروايی در جهان وجود داشته است و آن‌ها بايد بکوشند چنين انسانی پرورش دهند.

گزنوفون در مقدمه‌ی اين کتاب می‌گويد که روزگاری گمان می‌‌‌کرد برای انسان بسيار آسان‌تر است که بر جانوران فرمانروايی داشته باشد تا بر انسان‌های ديگر. مگر نه اين‌که گله‌ها به همان جايی می‌روند که شبانان راهنمايی‌شان می‌کنند و هرگز از راهنمايی فرمانروايان خود، يعنی شبانان، سرپيچی نمی‌کنند. گزنوفون می‌گويد: « اما هنگامی که ديدم چگونه کوروش‏، پادشاه ايران، بر شمار بسياری از آدميان حکومت کرد و شهرهای بسيار و قوم‌های گوناگون را به زير فرمان خود درآورد، از عقيده‌ی نخست خود بازگشتم و ناچار به اعتراف شدم که نه تنها حکومت بر مردم کاری غيرممکن نيست، بلکه دشوار نيز نخواهد بود، مشروط بر اين‌که حکومت‌کننده با تدبير و با کياست باشد. »

گزنوفون کوروش بزرگ را نديده بود، زيرا سال‌ها از مرگ آن فرمانروای نيک‌نام می‌گذشت، اما وصف او را از مردمی که به روزگار کوروش زيسته بودند، شنيده بود. خودش می‌گويد: «در قلمرو کوروش ملت‌ها و قوم‌های بسيار همه طوق طاعتش را بر گردن نهادند و با آن‌که از يک‌ديگر روزها، بلکه ماه‌ها فاصله داشتند و گروهی هرگز او را به چشم خود نديده بودند و برخی اطمينان داشتند که هرگز او را نخواهند ديد، اما همگی يکدل و يک‌ جهت می‌‌کوشيدند در زير رايت سلطنتش درآيند و فرمان‌هايش را تمکين کنند.» از اين رو گزنوفون زندگی‌نامه‌ی کوروش را از تولد تا مرگ به صورت کتابی خواندنی نوشت تا مردم يونان با خواندنش از رفتار آن فرمانروای نيک‌کردار درس بگيرند.

يوزف ويسهوفر، تاريخ‌پژوه آلمانی، در کتاب ايران باستان اشاره می‌کند که کوروش بزرگ نه تنها در فنون جنگی و مهارت‌های سياسی سرآمد بود، بلکه در دوستی، آزادی‌خواهی، نرمش و مدارا و مهربانی نسبت به دشمنان خود نيز بی‌همتا بود. او در کنار منابع ديگر، از کتاب کوروش‌نامه به عنوان يکی از منابع مناسب برای شناخت کوروش نام می‌برد و يادآور می‌شود که: «اين کتاب تا قرن هيجدهم ميلادی پرخواننده‌ترين کتاب همه‌ی اعصار بود و در ادبيات و هنر اروپا بيش از همه به توصيف گزنوفون از شاه ايران مراجعه و استناد می‌شد.»

بخش بزرگی از کتاب کوروش‌نامه به گزارش لشکرکشی‌های کوروش بزرگ، شيوه‌های جنگی وی و رفتارش با سپاهيان خود و قوم‌های شکست‌‌خورده اختصاص دارد. اما از آن‌جا که نويسنده‌ی اين کتاب يکی از شاگردان سقراط بوده، جای‌جای آن را با آموزه‌های اخلاقی درآميخته است. گزنوفون در اين کتاب به معرفی فرمانروايی بزرگ پرداخته است که از يک سو از هوش بسيار برخوردار بود و از همه‌ی نبردها پيروز بيرون می‌آمد و از سوی ديگر، انسانی اخلا‌ق‌مدار بودکه نيکی به ديگران برايش از همه‌ی شادی‌های عالم لذت‌بخش‌تر بود. به راستی چنين کتابی نبايد پرخواننده‌ترين کتاب همه‌ی اعصار باشد؟

برای آگاهی بيش‌تر:
1 . گزنوفون. کورش‌نامه. ترجمه‌ی رضا مشايخی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶
2 . ويسهوفر. يوزف.ايران باستان (از ۵۵۰ پيش از ميلاد تا ۶۵۰ پس از ميلاد) ترجمه‌ی مرتضی ثاقب‌فر. تهران: ققنوس، ۱۳۷۷

برگرفته شده از جزیره دانش

شمشاد امیری خراسانی

شناخت تاریخ و فرهنگ ایران به نمونه ورود به دنیایی است که جز عشق و افتخار و گاهی اندوه چیزی انتظار ما را نمی کشد ، شاید تاریخ ما در حافظه ژن های ما ذخیره شده است تا بتوانیم با آن آگاهی به خود و فرا خود را گسترش دهیم .

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سرباز آریایی

عالی بود . امید وارم همیشه افراد ناسیونالیستی ماننند شما که اشاعه دهنده این مطالب هستید و مترجم محترم که تمام زحمت فراوانی را به دوش کشیده درایرانمان باشند . تا تاریخ کهنمان همواره در کل جهان باعث افتخارمان باشد

دکمه بازگشت به بالا