آثار باستانی و ارزش های تاریخی

عاشقانه هایی از هیتلر برای اوا براون

همه ما کمابیش آدلف هیتلر رو می شناسیم و می دونیم که رهبر آلمان نازی و یکی از سران دول درگیر در جنگ جهانی دوم بوده و … اما یکی از جلوه های این مرد که کمتر بهش پرداخته شده ، میشه و حتما خواهد شد ، مسایل شخصی و عاطفی ایشون هست .
بله درست فهمیدید . امشب دوست دارم تا باهم یکم وارد حریم شخصی پیشوای آلمان و یکی از محبوب ترین و شاید منفور ترین سیاستمداران و رهبران تاریخ بشیم . آدلف هیتلر پیشوای آلمان در طول دوران حیات خود با خانمی بنام اوا براون رابطه عاطفی داشت که اتفاقا در آخرین لحظات عمرش یا به عبارت بهتر در آخرین شب زندگی اش با ایشون ازدواج کرد .
هیتلر و اوا براون سال ها قبل از ازدواجشون در جریان مبارزات سیاسی هیتلر با هم در یک عکاسی آشنا شدند و آتش عشق خانم براون در قلب هیتلر اولین بار جرقه زد . هیتلر اصولا علاقه ای به مشغول شدن با کارهای غیر دولتی نداشت و هر قدمی که بر میداشت برای رسیدن به هدفی بود که برای خودش مشخص کرده بود و این هدف چیزی جز سعادت ملت آلمان نبود . هر کتابی که مطالعه می کرد و یا هر رفتاری متاثر از همین طرز فکر بود . وقتی خودش رو ازاستفاده از مشروبات الکلی یا دخانیات منع می کرد ، هدفی جز الگوسازی برای ایجاد جامعه ای بهتر نداشت . وقتی کتابی رو مطالعه می کرد هدفی جز یادگرفتن چیزی برای بهتر کردن شرایط ملت نداشت و حتی زمانی که آهنگی گوش می کرد ، شنیدن آهنگ رو آرام بخش و متضمن رسیدگی بهتر به امورات محوله می دونست . اما اوا براون نقطه استثنای این مکتب فکری بود .
شاید بتوان گفت که اوا تنها نقطه ای از زندگی هیتلر بود که حقیقتا می توان در آن حس خواسته های شخصی این مرد را درک کرد . خانم براون نقطه اتکایی بود برای احساسات یک مرد که سالهای طولانی به عشق یک هدف والا مجالی برای بروز نیافته بود . و امشب قصد داریم تا قدم با کمک برگ های خاک خورده تاریخ ، نگاهی به این رابطه عاشقانه بیندازیم .

اوا براون
اوا براون

۳۱ اکتبر ۱۹۴۱
دختر کوچک
خودداری از ملاقات تو و جدایی به پایان رسید ، من به ملاحتها و جذبه های جدید تو کشانده شده ام و اکنون احساس می کنم که احتیاج زیادی به اظهار این حقایق داری .
تو نزدیک تین و بهترین دوست من هستی و هیچ کس هرگز نتوانسته آنهمه شوق و نشاط و سرمستی و صفای قلبی که وجود تو به من می بخشد ، به من اعطا کند .
هیچ چیز در این جهان نمی تواند چون عشق سوزان تو در من ایجاد فعالیت و هیجان نماید .
آدلف

 

۵ مه ۱۹۴۳
عشق من
از ملاقاتی که دیروز با من کردی از تو سپاسگذارم ، حالا می خواهم برای تو انعکاس آنچه را که دیروز گفتی و همان در قلبم خاطرات فناناپذیر و عمیقی بوجود آورد ، تشریح کنم . آنچه که در نظر تو یک امر طبیعی و عادی میرسد ، برای من تعهد و مسئولیت عظیم و نا محدود ایجاد می کند .من این مسئولیت را با آغوش باز می پذیرم و تو امشب آثار و نشانه های تصمیم مربوط بدان را خواهی دید .
تو حالا بیش از همه وقت مشمول ای مسئولیت ها خواهی بود …
فراموش نکن که همان ، در حقیقت برای تو نیز تکالیف مهم و حساسی که هرگز یک زن دیگر در اروپا نتوانسته است افتخار دارا بودن آنرا داشته باشد بوجود می آورد.
آیا تو میخواهی بلا انقطاع و همه وقت تصویر من در ذهنت بطور جاودانی با قی بماند ؟!
آدلف

 

عشق من
تو میخواهی پاسخ نامه هایی که برای من ارسال داشته ای و بیش و کم اوقات روز مرا به خود مشغول داشته است دریافت داری !
آنقدر با بی قراری ها و ناشکیبایی های خود مرا تهدید نکن !
نوشته بودی که بیش از این برایت نخواهم نوشت ؟ من میدانم که این خود برای تو یک نوع ضرورتی است که مرا در آلام و غم ها و اضطرابهای خودت شریک گردانی . ضمنا باید بدانی که این خود برای من یک نوع احتیاجی است که آنها را باز شناسم .
ولی یک چیز غیر ممکن است و آنهم شرکت تو در غم و اندوه و الام من است و تنها من آنچه را که متعلق به توست با خودم تقسیم خواهم کرد . من فقط درباره تو فکر نمی کنم ، بلکه بیشتر به ملت آلمان و آینده او می اندیشم . برای من پاکدامنی و فضیلت هرچند که در جهان یافت نشود همیشه دارای قیمت و ارزش خواهد بود . هر وقت که نزد تو هستم اراده خود را برای آنکه بتوانم چند لحظه فراموشت کنم مورد آزمایش قرار می دهم . اما هنگامیکه از تو دور هستم ، هیچگاه نمی توانم وظیفه ام را فراموش کنم ، هرچند که سرزمین و خاک در زیر پاهایت بلرزه درآمده باشد . من نقص و عیبی در این نمی بینم که تو برای من افکار و احساسات خود را با همان لحنی کودکانه ات بنویسی !
اما باید تکرار کنم که نباید برای دریافت نکردن نامه من که حاوی پاسخ هایی درباره توست اصرار و پافشاری زیادی بنمایی .
تو از من سوال می کنی که هرگاه در سرزمین های مطلوب دیگری بروم آیا مشیت ها و تقدیرهای الهی مرا ناگزیر به دنبال کردن وظایف تاریخی ام خواهند کرد ؟
آری ؛ من بخاطر همین وظایف زندگی می کنم و همین برای من کافی خواهد بود ، زیرا من جز یک یک ایده و فکر بزرگ و عالی نیستم .
آدلف

 

دختر کوچک
من دوست دارم که تو فردا با من با هواپیما گردش کنی تا ایده ها و افکار خارق العاده ای به قلبم الهام شوند . گاهی هنگام شب یک اضطراب و نگرانی مرموزی بمن دست می دهد و روحم را تحت فشار قرار می دهد . بیا و قبل از هرچیز پیش من بیا !
آدلف

همانطور که مشاهده می کنید ، هیتلر حتی در این خصوصی ترین و شخصی ترین بخش زندگی خود هم درگیر رسیدن به هدفی بوده که لحظه لحظه عمرش را برای دستیابی به آن صرف نمود . هدفی که حتی در نگارش نامه های عاشقانه اش هم از آن سخن می گوید و خود را تماما در ایده ای ناب و هدفی والا مجسم کرده و برای یگانه عشق زندگانی اش ، هوای رسیدن به مقصود وصال را در گذر از جاده سرافرازی ملت آلمان تعریف می کند .

هیتلر و اوا براون
هیتلر و اوا براون

در نگارش این اثر از کتاب (( یادداشت های محرمانه معشوقه هیتلر اوا براون )) استفاده شده . این کتاب را آقای ناصر نجمی ترجمه و کانون شهریار نیز آنرا در مهر ۱۳۲۸ منتشر کرده است .

برگرفته شده از تارنگار نازی سنتر

شمشاد امیری خراسانی

شناخت تاریخ و فرهنگ ایران به نمونه ورود به دنیایی است که جز عشق و افتخار و گاهی اندوه چیزی انتظار ما را نمی کشد ، شاید تاریخ ما در حافظه ژن های ما ذخیره شده است تا بتوانیم با آن آگاهی به خود و فرا خود را گسترش دهیم .

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه -
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علي

قشنک بود

دکمه بازگشت به بالا