ایران باستانایران در دوران معاصر

بابک خرم دین و پان‌ترکیسم

Untitled-1111

گروهی نا‌آگاه مذبوحانه در پی جعل هویت ترکی (یعنی نسبت دادن او به زردپوستان آسیای میانه) برای بابک خرمدین٬ یکی از ستارگان تابناک تاریخ این سرزمین جاوید (ایران) هستند.
از آن جا که هیچ سندی از زبان ترکی بر سنگ٬ چرم٬ پوست٬ کاغذ٬ و گل حتا پیش از دوران ایلخانیان از آذربایجان وجود ندارد، تجزیه طلبان بیگانه‌پرست چاره‌ای جز روی آوردن به ادعاهای پریشان و بی‌خردانه برای پنهان و پوشیده ساختن تهی دستی و فقر هویتی خود ندارند، که یکی از نمونه‌های آن، ترک خواندن بابک خرم‌دین است.

۱. تبار/نژاد بابک:
در این باره، به ذکر دو سند بسنده می‌کنیم.

سند نخست از آن ابن حزم، مورخ عرب‌تبار است
الفصل فی الملل والأهواء والنحل، ص ۱۹۹.
«أن الفرس کانوا من سعة الملک وعلو الید على جمیع الأمم وجلالة الخطیر فی أنفسهم حتى أنهم کانوا یسمون أنفسهم الأحرار والأبناء وکانوا یعدون سائر الناس عبیداً لهم فلما امتحنوا بزوال الدولة عنهم على أیدی العرب وکانت العرب أقل الأمم عند الفرس خطراً تعاظمهم الأمر وتضاعفت لدیهم المصیبة وراموا کید الإسلام بالمحاربة فی أوقات شتى ففی کل ذلک یظهر الله سبحانه وتعالى الحق وکان من قائمتهم سنبادة واستاسیس والمقنع وبابک وغیرهم »

برگردان به پارسی:
«پارسیان از نظر وسعت و ممالک و فزونی نیرو بر همه‌ی ملتها برتری داشتند٬ و خود را برترین ذات بشری می دانستند و خود را آزادگان نام نهاده و اقوام دیگر را بندگان می‌شمردند. چون دولتشان بر افتاد و عرب که نزد آنها دون‌پایه‌‌ترین قوم جهان بود بر آنها مستولی گردید این امر بر آنها گران آمد و خود به مصیبت تحمل نشدنی روبرو یافتند٬ و بر آن شدند که با راه‌های مختلف به جنگ اسلام برخیزند. ولی هربار خدایتعالی حق را نصرت داد. از جمله رهبران آنان (= ایرانیان) سنباد٬ مقنع٬ استادسیس٬ بابک و دیگران بودند».

در دومین سند نیز بابک خرمدین به صراحت پارسی خوانده شده است. سعید نفیسی می‌نویسد (۱۱۷-۱۱۶):
«سرزمینی که بابک خرم دین در آن سال‌ها فرمانروایی داشته از سوی مغرب همسایه ی ارمنستان بوده و بابک در ارمنستان نیز تاخت و تازهایی کرده است به همین جهت با شاهان ارمنستان رابطه داشته و تارخ نویسان ارمنی آگاهی‌های چندی درباره وی داده اند. از آن جمله یکی از کشیشان وارداپت واردان یا وارتان که در ۱۲۷۱ میلادی و ۶۷۰ قمری در گذشته در کتابی که بنام «تاریخ عموم» نوشته و از مآخذ پیش از خود بهره مند شده است، مطالبی دربارۀ او دارد. ارمنیان نام بابک را گاهی «باب»، گاهی «بابن» و گاهی «بابک» ضبط کرده اند. وارتان در حوادث سال ۸۲۶ میلادی و ۲۱۱ قمری می نویسد: «درین روزها مردی از نژاد ایرانی به نام باب که از بغتات) بغداد) بیرون آمده بود بسیاری از نژاد اسماعیل (ارمنیان در آن زمان به تازیان اسماعیلی و از اسماعیلی‌نژاد می گفتند) را به شمشیر از میان برد و بسیاری از ایشان را برده کرد و خود را جاودان می دانست. در جنگی که با اسماعیلیان کرد به یکبار سی هزار تن را نابود کرد. تاگغارخونی آمد و خرد و بزرگ را با شمشیر از میان برد. مأمون هفت سال در سرزمین یونانیان (خاک روم) بود و دژ ناگرفتنی لولوا را گرفت و به بین النهرین بازگشت …»
در این قطعه به صراحت به نژاد (یعنی تبار) ایرانی بابک خرمدین اشاره شده است. شایسته است که گفتار این منبع را بیشتر شکافیم. این منبع در سال ۱۹۱۹ میلادی به فرانسوی نیز برگردانده شده است و استاد نفیسی بخشهایی از آن را به فارسی از فرانسه ترجمه کرده است. مشخصات اصل فرانسوی این منبع چنین است:
La domination arabe en Armènie, extrait de l’ histoire universelle de Vardan, traduit de l’armènian et annotè , J. Muyldermans, Louvain et Paris, 1927.
در کتاب یاد شده، قطعه‌ی ارمنی مذکور چنین ترجمه شده است (ص ۱۱۹):
“En ces jours-lá, un homme de la race PERSE, nomm é Bab, sortant de Baltat, faiser passer par le fil de l’épée beaucoup de la race d’Ismayēl tandis qu’il..”
در زبان ارمنی٬ پارسی را از دیرباز همانند امروز «پارسیک» می گویند که در ترجمه فرانسوی منبع نام‌برده نیز بهPERSE ترجمه شده است، و در فارسی، استاد نفیسی همان ایرانی را گزینش کرده است.
گزارش این منبع هم‌زمان ارمنی، سندی صریح و آشکار مبنی بر پارسیک (در ارمنی یعنی پارسی که تلفظ پهلوی واژه پارسی است) تبار بودن بابک خرم‌دین است.
       بیگانه‌پرستان در برابر این دو سند صریح چیزی برای گفتن ندارند و حتا کوچک‌ترین مدرکی نیز در دست ندارند که نشان دهد زبان آذربایجان در زمان بابک یا پس از زمان وی ترکی بوده است. حتا تا ۸۰۰ سال پیش نیز نمونه و اثری از این زبان در آذربایجان وجود نداشته است.
            اما جالب است بدانید که دشمنان بابک غالبا مزدوران ترک خلیفه بودند: اشناس٬ ایتاخ٬ بوغا و… خود خلیفه معتصم هم مادرش ترک بود. البته افشین، سرداری که بابک را دستگیر نمود، از آسیای میانه بود( و تبار وی یا سغدی بوده است یا غیر ایرانی. در این راستا بیشتر پژوهش نیاز است ولی به گمان این نگارنده زادبوم وی، اسروشنه، نیز در آن دوران، سده سوم ق.، هنوز ترک‌زده نشده بود تا فرمان‌دار آن منطقه نیز بخواهد ترک باشد. نگارنده هنوز نظر قطعی در این مورد نمیتواند بدهد.).

به هر رو، می‌بینید که جهالت و نادانی بیگانه‌پرستان تا به کجا رسیده است که با وجود چنین اسناد صریحی که بابک را ایرانی/پارسی خوانده‌اند٬ اینان گمان می‌کنند بابک ترک بوده و برای چیره ساختن زبان ترکی می‌جنگیده است! در حالی که دشمنان بابک مزدوران ترک بودند و در حالی که زبان ترکی صدها سال بعد به وسیله‌ی زردپوستان آسیای میانه‌ای مهاجر و مهاجم در آذربایجان گسترش داده شد. کهن‌ترین آثار ترکی نیز متعلق به مغولستان و سپس به زبان ایغوری مانوی هستند. آشکار است که هیچ شباهتی میان این ترک‌های اصیل و هم‌میهنان ترکزبان ولی غالبأ ایرانی‌تبار آذری وجود ندارد.
۲. نام‌های جغرافیایی زمان بابک:

ابن خرداذبه در کتاب المسالک و الممالک مسافت آبادی ها را از اردبیل تا شهر بذ (جایگاه بابک) چنین معلوم کرده است: از اردبیل تا خش (به ضم خا و سکون شین) هشت فرسنگ و از آن جا تا برزند شش فرسنگ (پس از اردبیل تا برزند چهارده فرسنگ راه بود)، برزند ویران بود و افشین آن را آباد کرد، از برزند تا سادراسپ که نخستین خندق افشین آن جا بود دو فرسنگ (پس از اردبیل تا سادراسپ شانزده فرهنگ بوده)، از آنجا تا زهرکش که خندق دوم افشین بود دو فرسنگ (پس از اردبیل هیجده فرسنگ فاصله داشته است)، از آن جا تا دوال رود که خندق سوم افشین بود دو فرسنگ (پس از اردبیل تا دوال رود بیست فرسنگ بوده است) و از آنجا تا شهر بذ شهر بابک یک فرسنگ. از این قرار از اردبیل تا بذ، شهری که بابک در آن می‌نشسته، بیست و یک فرهنگ راه بود. (سعید نفیسی٬ بابک دلاور آذربایجان، ص ۳۳-۳۲)
همه‌ی این نامها‌ی جغرافیایی یاد شده در این شرح، پارسی هستند: اردبیل٬ سادراسپ٬ دوال‌رود٬ بذ٬ برزند٬ خش و…
ابن‌خردادبه، جغرافی‌نگار سده‌ی سوم هجری، شهرهای آذربایجان را چنین برمی‌شمارد: «مراغه، میانج، اردبیل، ورثان، سیسر، برزه، سابرخاست، تبریز، مرند، خوی، کولسره، موقان، برزند، جنزه، شهر پرویز، جابروان، ارومیه، سلماس، شیز، باجروان» (المسالک و الممالک، ص ۱۲۰-۱۱۹؛ همچنین: ابن‌فقیه، مختصر البلدان، ص ۱۲۸؛ ابن‌حوقل، صورة الارض، ص۱۰۰-۸۱)
که باز بیشینه آن‌ها ایرانی و برخی نیز آسوری و ارمنی هستند. بابک هم در شهری به نام بلال‌آباد به دنیا آمده است که باز هم یک نام پارسی است. نام پدر بابک را مرداس (یک نام شاهنامه‌ای) ذکر کرده اند و نام مادرش را ماهرو. نام استاد بابک هم جاویدان پور شهرک است. می‌بینید که هیچ کدام از این‌ نام‌ها ترکی نیستند. بدیهی است اگر در آن دوران آذربایجان سرزمینی ترک‌نشین بود و مردمانی ترک‌زبان داشت، نام‌های جغرافیایی آن و نام مردمان آن، مانند ترکمنستان، باید تماما ترکی می‌شد، که می‌بینیم چنین نیست، و این خود نکته‌‌ی ظریف دیگری است که ایرانی بودن زبان و تبار مردم آذربایجان و از جمله بابک خرم‌دین را اثبات و آشکار می‌کند.
۳. فراگیر بودن و پراکندگی قیام خرمدینان و دین خرم‌دینان و دشمنان ترک بابک:
 مولف مجمل فصیحی آغاز بیرون آمدن خرم‌دینان را در سال ۱۶۲ می‌نویسد و می‌گوید: «ابتدای خروج خرم‌دینان در اصفهان و باطنیان با ایشان یکی شدند و از این تاریخ تا سنه ثلماثه (۳۰۰) بسیار مردم به قتل آوردند»
کار خرم دینان چنان بالا می گیرد که نظام الملک در کتاب سیاست نامه می نویسد:
«چون سال دویست و هژده اندر آمد٬ دیگر باره خرم دینان اصفهان و پارس و آذربایگان و جمله کوهستان٬ خروج کردند…». ابن اثیر هم در تایید گزارش نظام المک در کتاب اللباب فی تهذیب الانساب می نویسد: (ترجمه از عربی) «در ۲۱۸ بسیاری از مردم جبال و همدان و اصفهان و ماسبذان (لرستان) و جز آن٬ دین خرمی را پذیرفتند و گرد آمدند. و در همدان لشکرگاه ساختند». بنابراین قیام بابک محدود به آذربایجان نبوده است.
ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان می گوید: «مازیار بابک مزدکی و دیگر ذمیان مجوس را عمل‌ها داد و حکم بر مسلمانان، تا مسجدها خراب می‌کردند و آثار اسلام را محو می‌فرمودند»
سپس درجای دیگر ابن اسفندیار می گوید:
«من (مازیار) و افشین خیدر بن کاوس و بابک هر سه از دیر باز عهد و بیعت کرده ایم و قرار داده بر آن که دولت از عرب بازستانیم و ملک و جهانداری با خاندان کسرویان نقل کنیم» (نفیسی، ص ۵۷).
برخی می‌خواهند با استناد به نظام المک بابک خرمدین را مسلمان اسماعیلی معرفی کنند ولی کارشان باطل است زیرا نه تنها بیشینه‌ی مطلق اسناد را نادیده گرفته‌اند٬ بلکه نظام الملک خود می‌گوید: «از این جا پیداست که اصل مذهب مزدک و خرم‌دینی و باطنیان همه یک است و پیوسته آن خواهند تا اسلام را چون برگیرند» و به صراحت میان «خرم‌دینان» و «باطنیان» تفاوت قائل است و تنها چون هر دو بر دولت عباسیان می‌شوریدند آنان را متحد دانسته اند.

ابوالفرج بن الجوزی در کتاب «نقد العلم و العلما اوتبلیس ابلیس» می گوید:
«خرمیان و خرم کلمه بیگانه است (یعنی پارسی است) درباره چیزی گوارا و پسندیده که آدمی بدان می گراید و مقصود ازین نام چیره شدن آدمی برهمه‌ی لذتها ..و این نام لقبی برای مزدکیان بود و ایشان اهل اباحت از مجوس بودند.»
ابن حزم می گوید:
«والخرمیة أصحاب بابک وهم فرقة من فرق المزدقیة » (= خرمیان یاران بابک‌اند و آن فرقه‌ای از فرقه‌های مزدکیه است).

و در روضة الصفا آمده است:
آیین او (= بابک) را خرم دینی است (بلخی ، محمد بن خاوند شاه ؛ روضه الصفا ؛ تهذیب و تلخیص غباس زریاب ، تهران : امیرکبیر ، چاپ دوم ، جلد اول ، ۱۳۷۵ ، ص۴۶۳ و رضایی ، عبدالعظیم ؛ تاریخ ده هزارساله ایران ، تهران : اقبال ، چاپ دوازدهم ، جلد دوم ، ۱۳۷۹ ، ص ۲۳۵ ) هرچند که از جزییات معتقدات‌اش آگاهی دقیقی در دست نیست، ولی آن چه مسلم است این است که خرم دینان افکار مزدکی در سر داشتند و به پاکیزگی بسیار مقید بودند و با مردمان به نیکی و نرمی رفتار می داشتند (عبدالحسین زرین‌کوب: تاریخ ایران بعد از اسلام، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۷۹، ص ۴۵۹)؛ و به هرحال قیام بابک ( سرخ جامگان) بر ضد ظلم و جور اعراب و غلامان ترک نژادشان که با رفتارهای نابهنجار خود مردم را به ستوه آورده بودند در سال ۲۰۱ هجری آغاز گردید و بیش از بیست سال به طول انجامید . ترکانی که کودکان را می ربودند و وبه اصرار و التماس پدران و مادران توجهی نمی کردند (حسینعلی ممتحن: نهضت شعوبیه، انتشارات باورداران، ۱۳۶۸ ص ۳۰۰)، و به روز روشن ، زنان را به عنف به محله های بدنام می کشیدند (همان، ص۳۰۰)
برای کسب اطلاع بیشتر به این منبع مراجعه نمایید:
http://www.azargoshnasp.net/famous/babak_khorramdin/mazdakism.pdf

دشمنان ترک بابک: معتصم (دارای مادری ترک) و سرداران ترک معتصم: ایتاخ٬ بوغا٬ اشناس. گروهی بابک خرمدین و افشین را هم‌پیمان دانسته و گروهی آن دو را از روز نخست دشمن دانسته‌اند. افشین از آسیای ‌میانه بوده است و تبارش ایرانی ِ سغدی.

۴. زبان آذربایجان
در زمان بابک زبان آذربایجان «فهلوی آذری» بوده است یعنی گویشی بازمانده از زبان پهلوی ساسانی که در آذربایجان بدان سخن گفته می‌شده است. این گویش را در متون مختلف، «پارسی» (چون زبان پهلوی را پارسیک می‌خواندند و دانشمندان هم امروز آن را پارسی میانه دانند)، «آذری»، «فهلوی/پهلوی» و «رازی» (یعنی منسوب به ری، که این اطلاق پیوستگی گویش‌‌های منطقه‌ی فهله را با هم نشان می‌دهد) خوانده‌اند.

ابن ندیم در الفهرست می‌نویسد:
فأما الفهلویة فمنسوب إلى فهله اسم یقع على خمسة بلدان وهی أصفهان والری وهمدان وماه نهاوند وأذربیجان وأما الدریة فلغة مدن المدائن وبها کان یتکلم من بباب الملک وهی منسوبة إلى حاضرة الباب والغالب علیها من لغة أهل خراسان والمشرق و اللغة أهل بلخ وأما الفارسیة فتکلم بها الموابدة والعلماء وأشباههم وهی لغة أهل فارس وأما الخوزیة فبها کان یتکلم الملوک والأشراف فی الخلوة ومواضع اللعب واللذة ومع الحاشیة وأما السریانیة فکان یتکلم بها أهل السواد والمکاتبة فی نوع من اللغة بالسریانی فارسی
(= اما فهلوی منسوب است به فهله که نام نهاده شده است بر پنج شهر: اصفهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایجان. و دری لغت شهرهای مداین است و درباریان پادشاه بدان زبان سخن می‌گفتند و منسوب است به مردم دربار و لغت اهل خراسان و مشرق و لغت مردم بلخ بر آن زبان غالب است. اما فارسی کلامی است که موبدان و علما و مانند ایشان بدان سخن گویند و آن زبان مردم اهل فارس باشد. اما خوزی زبانی است که ملوک و اشراف در خلوت و مواضع لعب و لذت با ندیمان و حاشیت خود گفت‌وگو کنند. اما سریانی آن است که مردم سواد بدان سخن رانند).
مسعودی در التنبیه و الاشراف می‌نویسد:
فالفرس أمة حد بلادها الجبال من الماهات وغیرها وآذربیجان إلى ما یلی بلاد أرمینیة وأران والبیلقان إلى دربند وهو الباب والأبواب والری وطبرستن والمسقط والشابران وجرجان وابرشهر، وهی نیسابور، وهراة ومرو وغیر ذلک من بلاد خراسان وسجستان وکرمان وفارس والأهواز، وما اتصل بذلک من أرض الأعاجم فی هذا الوقت وکل هذه البلاد کانت مملکة واحدة ملکها ملک واحد ولسانها واحد، إلا أنهم کانوا یتباینون فی شیء یسیر من اللغات وذلک أن اللغة إنما تکون واحدة بأن تکون حروفها التی تکتب واحدة وتألیف حروفها تألیف واحد، وإن اختلفت بعد ذلک فی سائر الأشیاء الأخر کالفهلویة والدریة والآذریة وغیرها من لغات الفرس.
(= پارسیان قومی بودند که قلم‌روشان دیار جبال بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایت‌های خراسان و سیستان و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایت‌ها پیوسته است، همه‌ی این ولایت‌ها یک مملکت بود، پادشاه‌اش یکی بود و زبان‌اش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان می‌نویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبان‌های پارسی).

هر این دو سند ارزشمند به ایرانی بودن زبان مردم آذربایجان تصریح می‌کنند و به صراحت آنان را جزو ایرانیان (پارسیان) می‌دانند.

۵. نام بابک و تحریف آن بدست بیگانگان:

جالب آن که بیگانه‌پرستان پان‌ترکیست حتا ایرانی بودن نام بابک را نیز برنتافته و آن را تبدیل به «بای‌بک» کرده‌اند. در حال یکه چنین نامی در هیچ متنی دیده نشده است و دوم این که «بای» و «بک» هر دو از یک ریشه هستند و تاکنون دیده نشده است که یک نام مرکب از دو واژه‌ی هم‌معنی پیاپی باشد. از سوی دیگر، واژگان «بای» و «بایرام» و «بک» همگی ریشه‌ی سغدی-ایرانی (یعنی از گرو‌ه زبان‌های ایرانی شرقی) دارند که به زبان‌های آلتایی وارد گشته است. نام بابک به آشکارا ایرانی است و نام بنیانگذار سلسله‌ی ساسانی نیز بوده است. این نام در گلستان سعدی و ویس و رامین و در شاهنامه (۵۰) بار آمده است ولی حتا یک بار نیز چنین نامی در متون ترکی دیده و یافته نشده است.
نام «بابک» همان معنی پدر را می‌دهد: (باب “پدر” + ـک “پسوند تحبیب”)

پسر گفتش ای بابک نامجوی
یکی مشکلت می‌بپرسم بگوی
(بوستان سعدی)

هر دو را در جهان عشق طلب
پارسی باب‌ دان و تازی اَب.
(فرهنگ جهانگیری)

سدیگر بپرسیدش افراسیاب
از ایران و از شهر و از مام و باب
(فردوسی)

چو بشنید بابک زبان برگشاد
ز یزدان نیکی دهش کرد یاد
(فردوسی)

وز باب و ز مام خویش بربودش
تا زو بربود باب و مامش
(ناصر خسرو)

نبد دادگرتر ز نوشین​روان
که بادا همیشه روانش جوان
نه زو پرهنرتر به فرزانگی
به تخت و بداد و به مردانگی
ورا موبدی بود بابک بنام
هشیوار و دانادل و شادکام
(فردوسی)

بلعمی نیز در کتاب خود از اردشیر ساسانی این گونه یاد می کند :«اردشیر بن پاپک» و طبری هم: «اردشیر بن بابک».
«بابک» هنوز در لهجه‌ی خراسانی همان معنی پدر را می‌دهد و «باوک» نیز در گویش‌های ایرانی دیگر(مانند فیلی) همین معنی را می‌دهد.

نام پدر و مادر و استاد بابک:

در منابع موجود نام پدر بابک، مرداس (یک نامه شاهنامه‌ای) و اهل مدائن (پایتخت پیشین ساسانیان) دانسته شده، نام مادرش «ماه‌رو»، و استادش «جاویدان پور شهرک»، که همگی ایرانی‌اند.
۶. اعتراف بیگانه‌پرستان و دشمنان ایران به ایرانی بودن بابک:

هرچند در نزد اصحاب علم و تحقیق آرا و آثار نویسندگان بیگانه‌پرست پان‌ترکیست فاقد ارزش و اعتبار است و نظریات آنان یکسره بر بنیان جعل و تحریف و دروغ و فریب شکل گرفته است، اما از آن جا که یاوه‌های آنان در نزد بیگانه‌پرستان جاهل دارای اهمیت است، ناچار برای نشان دادن اعتراف خود آنان به ایرانی بودن بابک، برخی از نوشته‌های آنان را در این جا نقل می‌کنیم:
جواد هیأت:
«اوغوزها {ترکمانان} که اجداد ترکان آسیای صغیر و آذربایجان و عراق و ترکمنها را تشکیل می دهند از اقوام ترک هستند و قبل از آن که اسلام بیاورند در شمال ترکستان زندگی می کردند.
اوغوزهای جدید اجداد ترک زبانان ترکیه و آذربایجان و تراکمنه را تشکیل می دهند و از قرن ۱۳ به بعد٬ یعنی بعد از مهاجرت به غرب و آمیزش با سایر ترکان (قبچاق٬ ایغور) و مغولها و اهالی محلی٬ لهجه‌های ترکی آناطولی و آذربایجانی و ترکمنی را به وجود آوردند (صفحه‌ی ۱۰۱-۱۰۲). از قرن دهم میلادی اوغوزهای ناحیه‌ی سیحون اسلام آوردند و از قرن یازدهم به طرف ایران و آسیای صغیر سرایز شدند و از طرف مسلمانان به نام ترکمن نامیده شدند به طوری که بعد از دو قرن نام ترک و ترکمن جای اوغوز را گرفت. در ساله ۱۰۳۵ میلادی٬ قسمتی از اوغوزها به خراسان آمدند و بعد از جنگ و جدال بالاخره خراسان را از غزنویان گرفتند و دولت سلاجقه را تشکیل دادند (ص ۸۱)
پس بنا به اعتراف این نویسنده‌ی پان‌ترک، تا سده‌ی یازدهم میلادی هیچ ترکی پا به ایران نگذاشته بود و لذا امکان ندارد که آذربایجان از ابتدای آفرینش ترک‌زبان باشد (!)، بل که ترک‌ها چندین سده پس از اسلام توانستند به آذربایجان رخنه کنند.

«در گسترش این مدنیت(اسلام) و فرهنگ عظیم الهی اقوام و قبایل ترکزبان بی شک خدمات بی شائبه و صادقانه و افتخار آمیزی دارند. ترکان اسلام را مناسب‌ترین دین و آیین نزدیک به وجدان خود یافتند و قرن‌ها دفاع از اسلام و گسترش ان را بر عهده گرفتند. سرتاسر تاریخ افتخار امیز ترکان مسلمان مسلما عاری از شورش و یا مقاومت در برابر اسلام است. در میان این قوم عصیان‌هایی شبیه عصیان‌های روشن میان ، ماه فرید ، المقنع ، خرمیه ، زواریه و غیره دیده نمی شود» (محمدزاده صدیق)
این نویسنده پان‌ترک نیز خرمیه را، که پیشوای آن بابک بوده، ترک ندانسته است.

کشته شدن بابک به دست خلیفه‌ی ترک مادر و ترک‌پرور معتصم:

پس از آن در صفر سال ۲۲۳ هجری ، معتصم ، به دژخیم فرمان داد تا دو دست و پای بابک را قطع نماید و سپس او را گردن زند ( نهضت شعوبیه ، ص ۳۰۲ و تاریخ ده هزارساله ایران ، جلد دوم ، ص ۲۴۱) مطابق با تواریخ بابک در حین اجرای سیاست و قطع شدن اعضای بدن بردباری بسیار پیشه نمود و با خون خود چهره سرخ ساخت و به معتصم گفت : من روی خویشتن ازخون سرخ کردم تا چون خون از تنم بیرون شود ، نگویند که رویش از ترس زرد شد ( تاریخ ده هزارساله ایران ، جلد دوم ، ص۲۴۱ و نهضت شعوبیه ، ص ۳۰۲) و بدینسان بابک در دم مرگ شکنجه های طاقت فرسا را با نهایت شهامت متحمل گردید و هیچ گونه سخنی که نشانه عجز باشد بر زبان نیاورد و با کردارو گفتار نیک خویش ، نام خود و ایران را در تاریخ جاودان و سربلند ساخت . چند تاریخ نویس کهن، واپسین سخن بابک خرمدین را بر سر دار «آسانی» و «آسانیا» و «زهی آسانی» و مانند آن گزارش داده‌اند (جوامع الحکایات و لوامع الروایات)، که این نکته گویای پای‌بندی وی تا واپسین دم به آرمان‌های‌اش و نیز گواه پارسی سخن گفتن وی است.

نتیجه‌گیری:

بابک خرمدین فردی ایرانی بود و اغلب دشمنان‌اش نیز همان ترکمنان مزدور خلیفه (یعنی معتصم که مادرش ترک بود) بودند. اما این جهان همیشه پر از تناقض و شگفتی است، چه، ترک‌هایی که زمانی دشمن و مخالف بابک بودند اینک (در جهت اهداف تجزیه‌طلبانه) برای بابک جشن زادروز می‌گیرند و او را قهرمان خود می‌خوانند؛ این رفتار ایشان مانند آن است که در آینده روزی اسراییلی‌ها برای یاسر عرفات جشن زادروز بگیرند و او را یک اسراییلی اصیل با مذهب ارتودکس یهودی بدانند!

شمشاد امیری خراسانی

شناخت تاریخ و فرهنگ ایران به نمونه ورود به دنیایی است که جز عشق و افتخار و گاهی اندوه چیزی انتظار ما را نمی کشد ، شاید تاریخ ما در حافظه ژن های ما ذخیره شده است تا بتوانیم با آن آگاهی به خود و فرا خود را گسترش دهیم .

نوشته های مشابه

اشتراک در
اطلاع از
guest

12 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سالار

با سلام
سایتی که این مغلطه را نوشته بود جای کامنت را نداشت .
تلاش مذبوحانه یعنی تعریف معتصم عرب عباسی بعنوان دشمن ترک بابک خرمدین است !!!
ببینید مثال میزنم من و میلیونها ترک که در این کشور زندگی میکنیم را دنیا به نام ایرانی میشناسند .ایرانی یا همان چیزی که توسط اعراب نا آگاه گاها فارس بکل تعریف شده یک جغرافیا با قومیت های مختلف است که فارس تنها یک جز است نه کل .تلاش مذبوحانه آن است که ایزان را مترادف با فارس تعریف میکنند !!! این همان تلاشی است که امرکز باوجود همه شواهد و تعصبات زبانی خود ترکان آذربایجان ایشان را آذری مینامند و میگویند ترکیزه شدند که با نگاه به سیطره چند صد ساله ترکان براین مملکت سوال میشود چرا مابقی ایالت ها را ترکیزه نکردند و…از این دست مزخرفات .
حالاهم برادر بابک که از خطه آذربایجان بود و شورید را بفرض تاجیک نمودید افراد دلاوری که از این خطه لشکریانش را تشکیل میدادند را چه میکنید ؟!!آن نیروهای افشین کجایی بودند ؟؟مازیار کجایی بود که هر دو بیعت با ببابک شکستند و حتی با طاهریان نیز جنگیدند به نفع عباسیان ؟؟؟

واقعیت قوم فارس و ترک را در تقابل افشین فارس در مقابل بابک ترک خواهید یافت !!!
و اینکه بلاخره کدام قوم توانستند کل مملکت فعلی را از زیر سیطره عربها دربیارند !

پارسا ایرانی

درود مطلب عالی بود سپاس از زحماتتون

رضا

سلام دوست عزیز من یه ترک آذربایجانی هستم مقاله ات خوندم واز اینکه با چه نفرتی این مطلب را نوشته ای تأسف خوردم چون در بعضی جاها حتی راضی شدی برای تحریف تاریخ یک ملت از فاشسیت های ارامنه وآثار جعلی تاریخی آنها هم استفاده کنی من ازشما سوال می کنم کدام ملت را می شناسید که در اثر حمله اقوام دگر به کل زبان وفرهنگشون رو از دست بدند مگه یونانیها وعربه مغولها به ایران حمله نکردند چرا زبان آنها در اصفهان وفارس همدان وغیره ماندگار نشد این سادلوحی است که به زور زبون مردم آذربایجان را ترکی کردند ودر آخر این را بگم قرار نیست همه اقوام ایرانی فارسی صحبت کنند ایران کشور اقوام بازبانهاوگویشهای متفاوت است وسعی نکنید با مطالبتون تخم کینه وکدورت را میان آنها بپاشید چون زیبایی ایران در تنوع اقوام وهم زستی مسالمت آمیز آنها با یکدیگر می باشد

رضا تبریزی

سلام من یکی از آذری های تبریز هستم اولا نژاد ما ترک نیست نژاد آذربایجانی تالشی هست و زبان ما هم ترک نبوده و زبان تالشی بوده که به زور ترکیش کرده اند ، دوم زبان فارسی دیگه  فارسی نیست نه رسم الخطش نه گویش دیگه تقریبا یه زبان عربی شده اون در اثر پنچ قرن حکومت اعراب بر ایران به زور زبان فارسی ممنوع کردند و زبان عربی رواج دادند

ناشناس

کدام ملت در اثر حمله اقوام زبانش عوض شده؟ مصرافریقایى.که بعد از حمله اعراب زبانشون عوض شد و شد عربى! این هم یک نمونه.

بهزاد

ترکها و عربها به کشور ما حمله کردند و زبان خودشونو به زور به مردم اسیر شده میقبولوندن از ترکها باید بگم که وقتی ساسانیان هیتالینو شکست میدن ترکها که زردپوست و کوتاه قد و چشم بادامی بودن از شمال که سیبری و اونجاها باشه به پایین سرازیر میشن و با شکست ساسانیان قویتر میشن و بعد ها به پایینتر حمله میکنن و ایرانو میگیرین ۱۰۰۰ سال به صورت جسته گریخته دست ترکها میوفته و مناطقیو که داشتنو بازور ترک زبان میکردن.طبق گفته های ابن بطوطه در ترکستان دو نوع خوراک بیشتر نبوده که یه چیزی شبیه کله جوش بوده و یکی دیگه ساده تر .ولی ما میدونیم که تو آذربایجان هنر و هنرمند وخوراک های فراوان و چهره های زیبا مثل ستاره میدرخشن.بابک خرمدین هم دلاور آذری ایران زمینه.و الان ۸۰ درصد واژه های ترکی آذری پارسی و پهلویه و ساختار ترکی فقط داره .وچهره آذری ها هیچ شباهتی به ترک ها نداره و کشور ترکیه هم همینطور فرهنگ کامل ایرانی دارن نامها و خوراکها و آدابو رسوم همه ایرانی نا م ترکیه هم لیدی و کاپادکیه و عثمانی بوده .آتا ترک گذاشت ترکیه.و اینکه کیخسرو پادشاه کیانی ما که در اردبیل آذربایجان که قبله گاه ایران بوده و آتشکده آذرگشسب اونجا بوده مرکز حکومتش بوده و در نوشته ها بابلی خیلی کهن از قوم پارسوماش نام برده که در آذربایجان بوده.و اینکه پارسها از اونجا کوچ میکنن و هخامنشیانو میسازن که همه میدنیم ماد ها و پارسها همدیگرو یکی میدونستن و جنگی بینشون نبوده و مادر کورش ماد بوده و پدرش پارسی..

رضا

ببخشید می خواهید بگید که همه نژدادشون فارسه بعدهم به دیگران انگ پان وناسیونالیست وغیره می زنید واقعا که

درود ….. بابک خرمدین ایرانیست و آریایی …. آخرین نبرد بابک با اعراب در قلعه بذ در اطراف آستارا در منطقه تالش بوده … زنده باد ایران … جاوید ایران زمین …

فرزند آریا

درود
من تا تا پیش از این چه فکر هایی در مورد بابک خرمدین می کردم

ولی حال،افتخار می کنم ،ودر مقابل این سردار سر فرود می آورم

ويشتاسب

بله درود بر بابک خرمدین
درود بر شما دوستدار تالش
زنده باشی

دان

سپاسگزارم.بسیار مفید هستش این نوشتار

دکمه بازگشت به بالا