Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana
L'Iran nell'era contemporanea

Yaqub Leith Sistani, l'eroe del salvatore dell'Iran e il salvatore della lingua persiana

آرامگاه یعقوب لیث
آرامگاه یعقوب لیث

جنبش یعقوب لیث در سیستان، از شورش عیاران شهر، ضد خوارج آغاز شد. All'inizio, questi Khawarij hanno partecipato alla rivolta di "Hamzah bin Azarak", ma in seguito hanno svolto un lavoro non ufficiale e hanno formato un'unione di donne viaggiatrici in tutto il Sistan e il Khorasan.. Perché il sovrano del Sistan, che era un burattino dei Taheriani- نتوانست شورش ایشان را بخواباند، عیاران‌، جوانان و جوان‌مردان شهر را برای این کار برگزید.

میدان رستم؛ فلکه رستم؛ مجسمه یعقوب لیث صفار در زابل
میدان رستم؛ فلکه رستم؛ مجسمه یعقوب لیث صفار در زابل

در این میان یکی از ایشان یعنیYaqub Leith Safarبر این باور بود که افزون بر خواباندن شورش راه‌زنان باید به حکومت فرمانروایان غیرایرانی و بیگانه همانند «محمدبن طاهر» که دست نشانده‌ی خلیفه‌ی عرب بود، نیز پایان داد.

یعقوب و برادران‌اش -عمرو و علی- فرزندان لیث رویگر یا رویگرزادگان سیستانی از بخش «قرنین» -در میان زرنج و بست- Li avevamo. در آن‌جا هم همانند سراسر سیستان، خراسان و ایران، یادآوری پهلوانی‌های خاندان زال، سام نریمان و رستم رسم بود و حتی آخورگاه «رخش»اسب افسانه‌ای رستم- را در آن‌جا نشان می‌دادند. همین تاثیرها بود که باعث شد این رویگرزاده، از زمان جوانی، پُتک و چکش رویگری را کنار بنهد و شمشیر و جنگ افزار دست دست بگیرد. در آغاز به راه‌زنی پرداخت ولی مرام پهلوانی و شیوه‌ی عیاری او را از این کار بازداشت و به پهلوانی مردمی پُرآوازه گشت و توانست با دسته‌ی کوچک عیاران خود شمار فراوان دیگری را نیز جذب نماید. سپس به مبارزه با راه‌زنان پرداخت و در این راه پیروزی‌هایی به دست آورد. (248 H)

در آغاز با از میان بردن عمار خارجی، و با شکستی که بر «رتبیل» پادشاه بومی کابل وارد آورد در همه‌ی سیستان آرامش برقرار کرد (253) در همین لشکرکشی تابامیان” (Attuale Afghanistan) پیش رفت و کابل، بامیان، و بخش بزرگی از نواحی هیرمند را به قلم‌رو خود افزود. در آغاز برای این‌که کسانی که به عباسیان باور داشتند مزاحم کار او نشوند خطبه به نام خلیفه خواند، با آن‌که در سر اندیشه‌های دیگری داشت. سپس کرمان را نیز گشود و به دست آورد در حالی که بی‌گمان این کار از دید خلیفه‌ی عرب و نماینده‌ی سست آن یعنی طاهریان، گونه‌ای خطر به‌شمار می‌آمد. (254)

سپس پارس (Far) را نیز بدون این‌که خون‌ریزی رخ دهد از چنگ نماینده خلیفه که نام‌اش «علی بن حسین» بود بیرون آورد ولی برای اینکه خلیفه «المعتمد» را از اعتراض بازدارد برای وی پیش‌کش‌هایی فرستاد. ولی خود خلیفه در دست امراء ترک لشکری خود دربند بود و در واقع توان رودررویی با این رویگرزاده‌ی جهان‌جوی ایرانی را نداشت. خلیفه کوشید به الزام برادرش «الموفق» بخشی از قلم‌رو یعقوب لیث را به صورت رسمی به وی واگذارد، تا هم از پیش‌روی او جلوگیری کرده و هم او را خراج‌گذار دستگاه خلیفه‌گری کند. ولی یعقوب چنین چیزی را نپذیرفت چراکه افزون بر آن بخش‌ها، دیگر جاها را نیز در دست داشت و قلم‌روی او از سوی کسی به وی بخشیده نشده بود و تنها به یاری عیاران و سپاه خویش توانسته بود به این جداسری (استقلال) دست یابد.

پس با بهانه ساختن پناه دادن طاهریان به سوقصد کنندگان به جان‌اش، به خراسان تاخت و طاهریان که دست نشانده بودند را برانداخت و خراسان را نیز از زیر رخنه‌ی خلیفه بیرون آورد (259) یعقوب پس از بازپس‌گیری فارس لشکر به خوزستان کشید ولی به هر دلیلی پیشنهاد صاحب الزنج، «علی بن محمد»، سرکرده‌ی سپاه غلامان یاغی را که از مدت‌ها پیش (255) ضد خلافت برخاسته بودند را برای همکاری نپذیرفت! این بار در اندیشه‌ی تاختن به بغداد بود و خود خلیفه‌ را در نظر داشت و به سمت بغداد به راه افتاد و تا نزدیک «واسط» پیش آمد و با سپاه «الموفق» درگیر شد و سپاه الموفق را شکست داد. ولی چون سپاه موفق، آب دجله را به لشکرگاه او سرداد ناچار از پیشرفت بازماند. (262) در میانه راه یعقوب لیث صفار بیمار شد و به امید بهبود به گُندی‌شاپور (جندیشاپور) در خوزستان بازگشت و در همان زمان پیشنهاد آشتی خلیفه را رد کرد و تهدید به از سرگیری جنگ کرد. ولی فرصت نیافت و بیماری قولنج او را از پای درآورد (265)

یعقوب لیث نخستین کسی بود که زبان پارسی را پس از حمله‌ی اعراب، به عنوان زبان رسمی پس از 200 سال به جایگاه رسمی خود بازگرداند. چامه‌سرایان و شاعران برای او شعر به زبان عربی می‌گفتند و او می گفت: «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟» هر چند پیش از او نیز شعر پارسی در زمان طاهریان گفته شده بود ولی نخستین شعر پارسی (Farsi) درباری، برپایه‌ی تاریخ سیستان به دست دبیر او «محمدبن وصیف سکزی» گفته شد. آرامگاه یعقوب لیث در روستایی در ده کیلومتری دزفول خوزستان جای دارد

Per scaricare il libro in PDF یعقوب لیث بیگانه‌ستیز و ناجی زبان پارسی (Tutto questo) Clicca sul link qui sotto

Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana

Shamshad Amiri Khorasani

Conoscere la storia e la cultura dell'Iran è come entrare in un mondo in cui non ci aspetta nulla tranne l'amore e l'onore e talvolta la tristezza, forse la nostra storia è immagazzinata nella memoria dei nostri geni in modo che possiamo usarla per espandere l'autocoscienza e l'autocoscienza . .

Articoli Correlati

sottoscrivi
Notificami
ospite

1 punto di vista -
Più recente
Più vecchio I più votati
Feedback in linea
Visualizza tutti i commenti
Pulsante per tornare all'inizio