وارونه جلوه دادن تاریخ با فیلم (۳۰۰ ظهور یک امپراتوری)
سیاست گزاری پارسیان دژ بر این منوال بود که تا حد ممکن اخبار(چه نقد،چه نقل و …) از فیلم های ضد ایرانی مانند فیلم (۳۰۰) را منتشر نکند ،چون بعد واکنش پیشین همه ما یاد گرفتیم حساسیت زایی باعث رونق کار این افراد سودجو و دروغگو می شود!
اما بعد از درخواست کاربران واینکه باید بعضی نکات این فیلم روشن شود تصمیم به انتشار یک نقد در پارسیان دژ کردیم
امیدواریم که مفید واقع شود
سينماي هاليود بازهم باساختن «۳۰۰ ظهور یک امپراتوری»، آشكارا به وارون كردن تاريخ دست زد.
سینمای هالیود تاکنون فیلمهای تاریخی بسیاری را به نمایش گذاشته است. فیلم «۳۰۰» یکی از این فیلمها بود که اگرچه فروش بسیاری داشت اما جنجالهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی فراوانی را نیز به همراه داشت. این فیلم که چند سال پیش ساخته شد بهگونهای شگفتآور جنبهای، وارون(: ضد) ایرانی به خود گرفته بود. داستان فیلم از این قرار بود که ۳۰۰ سرباز اسپارتی به فرماندهی «لیونیداس» در نبرد «ترموپیل» به جنگ ایرانیان رفتند و سرانجام جانشان را در این جنگ از دست دادند. ایرانیان و بهویژه خشایارشاه در بخشهای گوناگون این فیلم بهگونهای باورنکردنی وارون تاریخ و فرهنگ ایران جلوهگر شده بودند و همین امر شوندی بود که ایرانیان به ساخت فیلم توهینآمیز «۳۰۰» واکنش شدیدی نشان دهند. اما تنها چند سال بیشتر از ساخت پرسر و صدای «۳۰۰» نگذشته بود که در واپسین ماه از سال ۱۳۹۲ فیلم «۳۰۰، ظهور یک امپراتوری» در سینماهای گوناگون جهان پخش شد. این اثر دنبالهی فیلم «۳۰۰» است و درون مایهای توهینآمیزتر از اثر گذشته را بههمراه دارد. شگفت اینجاست که فیلمنامهی این اثر حتا با نوشتههای هردوت هم همخوانی ندارد. باشندگي داریوش در جنگ «مارتون» و کشته شدن او به دست «تيموستوکِل»، باشندگی(: حضور) آرتمیس در سِمَت فرماندهی نیروهای دریایی ایران، نشان دادن چهرهی خشایارشاه و نیروهایش، وارون تاریخ ایران، باشندگی گستردهی نیروهای دریایی اسپارت در جنگ «سالامیس» و… از اشتباهات گوناگونی است که در فیلم «۳۰۰ ظهور یک امپراتوری» مشاهده میشود. سازندگان هر دو فیلم تلاش بسياري کردهاند تا پیروزیهای ایرانیان را در جلگهی «آتیک» و دریای مدیترانه و «آدریاتیک» ناچیز بشمارند اما شکست ایرانیان در نبرد ماراتون و سالامیس را بزرگ جلوه دهند. همچنین یونانیان را مردمانی آزادیخواه و متمدن و ایرانیان را به صورت مردمانی بدون تمدن و فرهنگ برجسته ساختهاند…
به هر حال دستگاه جنگستیزانهی باختریان(:غربیان) در برابر خاوریان(:شرقیان) ریشهای چند هزارساله دارد و امروز نیز رسانههای باختر(:غرب) و سینمای هالیود میراثخوار دستگاه جنگی گذشته هستند. اما پرسشی که در این میان به ذهن هر ایرانی –و هر فرد کنجکاو- میرسد این است که سرانجام و سرنوشت جنگهای ایرانیان و یونانیان به کجا رسید؟ میدانیم که هخامنشیان در زمان کورش بزرگ، کمبوجیه و داریوش بزرگ بخش گستردهاي از سرزمینهای یونانینشین را دردست داشتند و بیشتر این سرزمینها را به جنگ گشوده بودند. داریوش بزرگ حتا تا رود دانوب در اروپا پیش رانده بود و پس از آنکه یونانیان «سارد» را به آتش کشیدند، آهنگ آن داشت که یونانیان را سیاست کند اما اندکی پس از نبرد ماراتن درگذشت. خشایارشاه به دنبال سیاستهای داریوش بزرگ رهسپار یونان شد و پس از عبور از تنگهی «ترموپیل» و شکست «اسپارتیان» و به موازات پیروزیهای دریایی، آتن را گشود. اما این پایان جنگ نبود، نیروی دریایی ایران در سالامیس شکست خورد. پس از نبرد سالامیس خشایار شاه به ایران بازگشت اما نیروی زمینی ایران به فرماندهی «مردیانوس»، در یونان باقی ماند و حتا یکبار دیگر آتن را گشود. اما این نیروها نیز در جنگ «پلاته» شکست خوردند و از میان رفتند و برای مدتی آتن و اسپارت پیروز میدان شدند. ایرانیان که دریافته بودند جنگ شوندی برای اتحاد یونان به فرمانروایی آتن است آتش جنگ را خاموش کردند و دیپلماسی بزرگ خود را به راه انداختند. نخست پیمان «کالیاس» را که بنا بر بندهای آن ایرانیان میپذیرفتند به مدت سه روز و سه شب از دریا عقب بنشینند را بهرسمیت شناختند و سپس سکههای زَر را همچون سلاحی مرگبار بهکار بردند. اندکی پس از نبرد سالامیس آتنیان نشان دادند که شايستگي سروری بردولت شهرهای یونانی را ندارند. آنان سرداران نامور خود را به راحتی از میان برمیداشتند. تيموستوکل فرمانده نامور آتنی اعتبار خود را در یونان از دست داد و برای بدست آوردن اعتبار از دسترفتهی خود به ایران آمد. همچنین «الکیبیادس» -دیگر سردار آتنی- نیز سرنوشتی بهتر از تيموستوکل نداشت. یونانیان با باشندگی(: وجود) پیماننامهی کالیاس دیگر شوندی برای پرداخت پول به آتن نمیدیدند تا این دولتشهر در برابر ایران از آنها پشتيباني کند. بنابراین پس از مدتی از پرداخت پول به دولتشهر آتن خودداری کردند و همین امر شوندی بود برای اینکه دولتشهر آتن ناتوان شود. به روزگار داریوش دوم و اردشیر دوم دیپلماسی هخامنشی با نیرومندی بسیاری راه خویش را پي گرفت و توانست با ناتوان کردن بیش از اندازهی آتن و اسپارت راه را برای نابودی همیشگی آتن و اسپارت باز نگه دارد. سرانجام با پشتیبانی هخامنشیان از تازش دولتشهر «تِب» -در شمال باختری(:غربی) یونان- به یونان، واپسين پردهي نمايش سياسي ايران در سرزمين يونان به نمايش گذاشته شد و دولتشهرهای یونانی همچون آتن و اسپارت به پایان زندگی سیاسی خود رسیدند و فرمانِ شاه بزرگ بار دیگر به آنسوی تنگهی «داردانل» و «بسفور» و دریای آدریاتیک در زمان داریوش بزرگ رسید. بنابراین آنچه که هخامنشیان نتوانستند در يونان با نیروی جنگی بهدست آورند با نیروی دیپلماسی بهدست آوردند.
برگفته از*ميثم اسدي/ امرداد
درود
دوست گرامی از زیبایی نگرورزی شما و زمانی که بکار برده اید سپاس گزارم
خواهانم که در باره همین نوشتار ، و همین سخن نگرشتان را به این نوشتار جلب کنم
http://ahouraa.ir/1391/11/18/jang%20daryayi%20salamis
نیاز به یادآوری است که می توانید از این نوشتار بهرهگیری کنید
خرسندمکه به این جستار برجسته نگرورزی نموده اید
به امید کامیابی روز افزون برایتان
درود ……. سپاس از زحمات شما برای ایران زمین ……… در ضمن قالب جدید سایت بسیار خوب است … و حتی می تواند بهتر نیز بشود …
سپاسگزارم
با عرض سلام خدمت همشهری با فرهنگ و اصیلم من که به وجود چنین انسانهای با سواد و فهیده ای می بالم لطفا استاد گرامی مطالب زیادتری از ادبیات ایران بیاورید پایدار باشید.
درود سپاس از مهر شما بزرگوار
به امید خدا در آینده ای نزدیک