جایگاه علم و دانش را در دین زرتشت
برسی جایگاه علم و دانش در متون دین زرتشت
کمتر دینی را میتوان یافت که به اندازهی دین زرتشت به پیروانش دستور دانشاندوزی و خِرَدوَرزی و اندیشیدن داده باشد. در این نوشتار ، قصد داریم جایگاه علم و دانش را در دین زرتشت بررسی نماییم.
در سرودههای حضرت زرتشت – گاتها – دانش و خِرَد و اندیشه ، اینگونه ستوده و سفارش شده است :
{ ای مزدا ، کسی که [برای دیگران] خواستار روشنایی است ، روشنایی [به او] ارزانی خواهد شد. از سپندترین مینوی خویش و در پرتو اشه ، دانش برآمده از منش نیک را به ما بخش تا در زندگانی دیرپای
خویش همه روزه از شادمانی بهرهمند شویم. }
[گاتها _ هات ۴۳ _ بند ۲]
{ ای مزدا ، تو را پاک شناختم ؛ آنگاه که «منش نیک» نزد من آمد و مرا آموخت که «اندیشیدن در آرامش» ، بهترین راه دانشاندوزی است [و هشدار داد که] رهبر هرگز نباید مایهی خشنودی دُروَندان شود ،
چه ، آنان همواره با اَشَوَنان دشمنی میورزند. }
[گاتها _ هات ۴۳ _ بند ۱۵]
{ [بشود که] مزدا اهوره با شهریاری مینوی خویش ، ما را [نیروی] کار کردن بخشد تا در پرتوی «منش نیک» (=اندیشهی نیک) و «اشه» و با نیکآگاهی به پیشرفت مردمان بکوشیم. }
[گاتها _ هات ۴۵ _ بند ۹]
{ ای مزدا ، آن کس که نیک میاندیشد یا بد ، بیگمان ، دین و گفتار و کردار خود را نیز [چنان خواهد کرد] و خواهش او پیروِ گزینش آزادانهی وی خواهد بود. سراناجم خِرَد توست که [نیک و بد را از یکدیگر]
جدا خواهد کرد. }
[گاتها _ هات ۴۸ _ بند ۴]
{ به راستی ، او (=زمین) پناهگاه نیک ماست و پایداری و توش و توان [دو دهش] ارجمندِ منش نیک را به ما ارزانی میدارد. }
[گاتها _ هات ۴۸ _بند ۶]
{ ای مزدا ، به راستی ، من – زرتشت – پیامبر دوستدار «اشه» ، [تو را] به بانگ بلند نماز میگزارم : [بشود که] آفریدگار در پرتوِ منش نیک ، مرا از فرمانها[یِ خویش] بیاگاهاند تا زبانم هماره [مردمان را]
به راهِ خِرَد [رهنمون گردد] }
[گاتها _هات ۵۰ _ بند ۶]
در دین زرتشت ، ایزدبانوی دانش : «چیستا» نام دارد و از چنان ارج و ارزشی برخوردار است که در کتاب اَوِستا ، یک یشت به ستایش او اختصاص یافته است به نام «دین یشت».
اسناد بسیاری هستند که ارزشمندی دانش را در دین زرتشت نمایان میسازند و در این جستار نیز برخی از آنها را میآوریم.
{ ظاهراً تأثیر باورداشتهای ایرانی بر تفکرات یونانی سالهای ۵۵۰ تا ۴۸۰ قبل از میلاد موجب شد که یونانیان از محدودیتهای توجیهی مستقیم دربارهی انسان رها شوند و به بیکرانگی فراسوی آسمان
مرئی و زیرساختهای زمین ، حیاتی که تنها در گور و زهدان خلاصه نمیشد ، بیندیشند. اکنون زمان آن فرا رسیده بود که ایشان دربارهی اینکه انسانِ خوب و بد هر یک پس از مرگ ، راههای
جداگانهای را میپیمایند ، اینکه روان نیک به سوی اجرام نورانی آسمانی صعود میکند ، اینکه خدا ، هوشمندی است و اینکه جهان مادی از معدودی اجزا ترکیبکننده تشکیل یافته است و بالاخره
اینکه جهان هستی در فراسوی زمان ، درک و دریافت وجود دارد ، آگاه شوند. همهی این تصورات ، علتالعلل بقای فلسفهی باستانی بودهاند و به ظاهر همه از آموزههای مغان بوده است.
مضامین بسیاری از فلاسفهی یونانی نقل شده که زرتشت معلم فیساغورس بوده و به او علوم کیمیاگری و سحر و جادو آموخته است.
«والریوس ماکسیموس» در سدهی اول میلادی در این باره میگوید : فیساغورس به نزد ایرانیان رفت و خویشتن را به آموزههای مغان سپرد. او دربارهی سیارات و ستارگان آموخت و از نیرو و طبیعت
غریب ایشان بهره جست. پلینی (پدر) نیز در سدهی اول میلادی تصریح کرد : فیساغورس ، امپدوکلس ، دموکریتوس ، افلاتون و ارستو برای فراگیری فنون جادوگری به نز مغان رهسپار شدند.
پلینی روایت میکند که دموکریتوس حلاوت جادو را در اذهان القا میکرده است.
«سیسرو» نیز در این باره میگوید : از چه رو فیساغورس به مصر سفر میکند و مغان ایرانی را در آنجا ملاقات مینماید (فیساغورس علیالظاهر مغان ایرانی را در بینالنهرین در کلده ملاقات کرده بود.).
«آپولئوس مادورنسیس» در سدهی دوم میلادی با کمی درنگ در اظهارات خود میگوید : کسانی هستند که میگویند فیساغورس در مکتب مغان به ویژه زرتشت آموزش دیده است.
از پیروان «پرودیکوس» سوفستایی ، یکی از همعصران سقرات گزارش کردهاند که ایشان از دارا بودن متون زرتشتی به خود میبالیدند ؛ ضمناً مغی «گوبرایس» نام مدعی تعلیمدادن سقرات بوده است. }
[مغان در تاریخ باستان _ هایده معیری _ فشردهای از رویههای ۱۱۳ تا ۱۱۵]
{ تاریخهای شرقی میگویند که زرتشت حکیم :
علم نجوم ، نیک دانستی و طلسمات و مخاریق ، زیر زمین بساخت [مرتضا ابن داعی / تبصرتالعوام] // علوم غریبه بیاموخت و گویند که ممارست علم نجوم نموده [میرخواند / روضتالصفا] //
علم نجوم را خوب میدانست. نیرنجات و طلسمات آموخت [برهان قاطع] // به روزگاری بودست که سواران بر جوشن و خفتان ، دستهای عاریتی (مصنوعی) کردندی و این نوع ، زرتشت فرموده بود به
روزگار گشتاسپ [مبارکشاه / آدابالحربالشجاعه] // خواص ادویه شناختن [ترجمه ملل و نحل] // در کتاب زرتشت دانشهای گوناگون مانند ریاضیات و احکام نجومی و پزشکی ، و جز اینها ، از اخبار
سدههای گذشته و کتابهای پیامبران است. نخستین بار بود که [در زمان زرتشت] برای پادشاهان از روی ستارهشناسی ، وقتی برای آغاز هر کار تعیین میشد. زرتشت نیز با ستارهشناسی
آشنایی بسیار داشت و در این باره ، دانشمند برجستهای به شمار میرفت. [ابن اثیر].//
«قاضی صاعد اندلسی» در «طبقاتالامم» از ۳ دفتر اخترشناسی در ایران باستان یاد کرده است :
۱. کتاب صُوَر درجاتالفلک (منسوب به زرتشت).
۲. کتاب التفسیر.
۳. کتاب جاماسپ. }
(پیامبر آریایی _ امید عطاییفرد _ رویههای ۱۲۲ و ۱۲)
کتاب نامه ها:
اوستا ، کهنترین سرودها و متنهای ایرانی – گزارش و پژوهش : جلیل دوستخواه – چاپ شانزدهم-سال ۱۳۹۱ – انتشارات مروارید.
مغان در تاریخ باستان – هایده معیری – ویراستار : کتایون مزداپور – سال ۱۳۸۱ – انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
پیامبر آریایی – امید عطاییفرد – سال ۱۳۸۶-انتشارات عطایی
چند عکس نوشته :
نوشته جناب جمشید کیانی
دین و علم !؟
ازدواج با محارم ! دفن نکردن مرده ها ! کشتن حیوانات ب عنوان کفاره و … همه در زرتشته
دین زرتشت از بقیه ادیان بدتر بوده!
اهمیت ب دانش؟ کدوم دانش؟ لشگرگشی ب سرزمین ها؟ همین تاریخ هخامنشیان رو چرا باید در نوشته ها ی یونانی خواند؟
جالب است علی آقا!!!!!!!!
۱-شما از لشگرکشی به سرزمین ها در دین زرتشت میگویید؟
اجازه بدهید تا ماجرایی جالب از کتاب “بیشعوری” نوشته ی “دکتر خاویر کرمنت” برایتان بگویم که حتی اگر فرض را بر عدم صحت ماجرا هم بگیریم نکته جالب این است که چرا مولف کتاب یک بیشعور خشک مذهب را در کنار امثال تو محتاج بخشش خدای متعال دانسته است:
” ماجرا مربوط به کشیشی بوده است که همواره مردم را پند میداده و هرگاه درباره گناه زنای محصنه صحبت میکرده از کوره در میرفته تا عصبانیت خود را از عاملین به این گناه نشان دهد،بعد از چندی حقایق برملا شده و معلوم میشود که این کشیش خود با زنان شوهردار رابطه داشته و حتی با دختران باکره.
جالب اینکه کشیش در توضیح علت این عملش به سخن حضرت عیسی که میفرماید “به همسایه ات عشق بورز” اکتفا کرده است و یا اینکه چون شوهر فلان رن سردمزاج بوده است میخواسته به او گرمای عشق را نثار کند یا اینکه میخواسته آن زن را از تنهایی درآورد؛در یک کلام اینکه او واقعا احساس میکرده در حال خدمت به بشریت است اما در نهایت پذیرفته که او مرتکب بدترین جنایات شده است و فقط در حال گول زدن خودش بوده است.
سرانجام وی به کشوری در خاورمیانه نقل مکان میکند و به شتربانی مشغول میشود و میگوید:” اگر خداوند بتواند امثال این مومنان بمب گذار و من بیشعور را ببخشد، پس قدرتمند ترین قادر جهان است!!!!!!! ” ”
جناب حامد بنده به عنوان یک مسلمان میگویم آیا اسلام با شمشیر گسترش پیدا کرد یا با توزیع سهام عدالت؟به شما پیشنهاد میکنم نه کتاب دو قرن سکوت را بخوانید و نه کتب مشابه،فقط کافیست کتاب “زندگانی امام حسین” که نوشته ی یک مورخ اهل تسنن(زین العابدین رهنما)هست را بخوانید(پاسخ شما برای من اندکی اهمیت ندارد،برای من پاسخ انسانهای فرهیخته اهمیت دارد زیرا آینده ی بشریت در دست آنان است).
البته ممکن است در توجیه بگویید این حملات بهشت شما را تضمین کرده است که بنده همینجا میگویم دیگر حرفی با شما ندارم.
۲-شما به ازدواج با محارم در زرتشت عیب گرفته اید
به فرض اگر چنین چیزی هم باشد پس اجازه دهید که بگویم شهید مطهری خود گفته اند چنین چیزی دلیل بر حرامزاده بودن نیست زیرا معیار حرامزاده بودن عمل بر خلاف دین اعتقادی هست،همانطور که حضرت یعقوب با دو خواهر که هردو در قید حیات بوده اند ازدواج کردند،که کاملا بر خلاف اسلام است اما در آن زمان جایز بوده است پس آیا حاضرید بگویید فرزندان حضرت یعقوب حرامزاده بوده اند؟
۳-شما از کمرنگ بودن دانش در زرتشت گفته اید
این سخن آنقدر جاهلانه و از روی تعصب خشک و خالی بوده است که نیازی به پاسخگویی ندارد و من هم ارزش وقتم را آنقدر میدانم که برای شمایی که بخود قول داده اید هیچوقت نفهمید آن را تلف نمیکنم،شما برای از بین بردن چنین حقیقتی باید تاریخ دیگر ملل را هم از بین ببرید که فعلا خودتان و هم قطارانتان رو به انقراضید.
این علی اقا مثل اینکه قران نخونده اومده همچین حرفی میزنه! :))
گویا شما منطق ندارید!! دوست گرامی ازدواج محارم نادرست است. اتفاقا مرده ها را دفن می کردند اما نباید پیکر با خاک برخورد می داشت. حیوانات زیان رسان و آسیب رسان که اهریمنی بودند را کشتار می کردند. گویا مسلمانان لشکر کشی نکردند ؟؟؟!!! در خصوص دانش در ایران باستان بیشتر تحقیق کنید
کتابهای زمان ساسانیان و اوستا به چه خطی نوشته شدهاست؟وقتی هنوز ابزار نگارش .خط در قبل از اسلام معلوم نیست چجور از کتابت حرف میزنید
باسلام.
زبان نگارشی ساسانیان ((پهلوی ساسانی)) و اشکانیان (( پهلوی اشکانی )) بوده که بین این دو نوع پهلوی تفاوت های اندک وجود داشته . اوستا هم به خط اوستایی نوشته شده که نوعی از همان خط پهلوی است زبان و خط نگارشی هخامنشیان هم اگر بخواهید (پارسی باستان)و (ایلامی) و (اکدی-بابلی نو) بوده است. بعضی جا های اندک نیز خط آرامی. هر سه خط پارسی باستان ایلامی و بابلی از نوع خط میخی بوده که ساده ترین آن پارسی باستان بوده اما خط پهلوی دیگر میخی نیست و دارای حروف میباشد حتی بعضی از حروف پهلوی به معادل امروزی فارسی ایشان بسیار نزدیک هستند.
اما نگارش اوستا در دو متن زیر مشخصا به اوستا چیستی و چگونگی جنس آن اشاره شده:
تنسر هیربدان هیربذ زمان اردشیر بنیانگزار شاهنشاهی ساسانی ضمن نامه ای به جسنفس شاه پادشاه طبرستان مینویسد: (( میدانی که اسکندر کتاب دین ما دوازده هزار پوست گاو باستخر بسوخت))
دراردا ویرافنامه هم باین عبارت منعکس است: (( زند اوستا که در روی پوستهای گاو بخط زر نوشته شده بود در استخر پاپکان در دفتر خانه بود. اهریمن پتیاره شوم اسکندر بدکنش را بر آن داشت که آنرا بسوزاند))
نگاه کنید به: سامی. علی( ۱۳۸۹) پایتخت های شاهنشاهان هخامنشی چاپ پازینه صفحات ۳۶۱و۳۶۲
در همین زمینه جالب است بدانید واژه دفتر به نظر می آید از واژه دیفتری یونانی گرفته شده که در زبان یونانی به پوست حیوانات میگفته اند.
همچنین پرفسور ژرژ کامرون این احتمال را بیان داشتند که کتیبه های باروی تخت جمشید که به تعداد ۳۰۰۰۰ عدد در سال ۱۳۱۲ کشف شد دارای ترجمه ای بر روی پوست به زبان آرامی بوده باشند.
البته پاپیروس در مصر مدت ها بود که استفاده میشد که نوعی کاغذ بود حتی زمان قبل از هخامنشیان.
امیدوارم پاسختون رو دریافت کرده باشید. سپاس