Rokhshai, le premier assistant de l'intelligence artificielle iranienne Rokhshai, le premier assistant de l'intelligence artificielle iranienne
Perse antiqueRègle achéménideLe Grand Cyrus (Cyrus)

Paroles de Cyrus à ses proches après la conquête de Babylone

Cyrus le GrandParoles de Cyrus à ses proches après la conquête de Babylone

کوروش در هنگام فتح بابل برای سپاهیان و نزدیکان نکاتی را بدین گونه یادآور شد: دوستان همیشه باید خدا را شکرگذار بود چون عطایای او بیش از اندازه است. ولی باید غنایم را مال خود بدانیم و از همه چیز پاسداری کنیم و بیهوده آنها را از بین نبریم اگر مقداری از آن را به مغلوبان اهدا کنیم کمال انسانیت است. در هر حال چون به مال و منان رسیدید نباید طریق عیش و عشرت را در پیش بگیرید و تنبلی و کاهنی کنید چون در این صورت پس از چندی به حال همین شکست خوردگان خواهید افتاد و انسان های بیهوده خواهید شد. کار را پست نشمارید و اوقات خود را به بطالت مگذرانید. سستی را از خود دور کنید و از نیروی خود به بهترین وجه استفاده کنید و آن را با بیکاری هدر ندهید چون بیکاری سبب انحطاط اخلاقی میشود. دوستان من همیشه پرهیزگار و باتقوا باشید و این را در عمل نشان دهید. تقوای شما بایستی بیشتر از ملت شکست خورده باشد. احساسگرسنگی و تشنگی و سرما و گرما وخستگی و خواب در همه یکسان استولی می توان از نظر اخلاقی برتر از سایرین بود و این هم نشانه ی انسانیت است. باید حزم و احتیاط و مراقبت دائمی باشد تا از گزند در امان بمانیم.

کوروش انسانی کم نظیر بود. این مرد برجسته در جوانمردی، گذشت، فداکاری، نجابت، عیب پوشی، عدالت، از خود گذشتگی، رافت و مهربانی، رقت قلب، مردانگی، شجاعت، خلق خوشو جمیع صفات پسندیده سرآمد همه بوده است پادشاهی عادل که همیشه در فکر رعیت و آسایش او بود و در هر موردی اگر اجحافی می دید سخت واکنش نشان می داد. بر حسب عقیده و نظر صاحب نظران زمان خود و حتی دشمنان پادشاهی نمونه بود. در هنگام غذا تعداد زیادی از نزدیکان با او غذا می خوردند و تنها غذا خوردن را دوست نداشت. اغلب مقداری غذا برای نگهبانان می فرستاد و از این راه محبت آنان را جلب می کرد. لباسش مادی بود و عقیدهاش این بود که لباس تمام بدن را میپوشاند.در تمام زندگانی این پادشاه فقط یک زن داشت و پس از فوت، زن دیگری را اختیار نکرد. در عین حال او شخصیتی با تدبیر بود، بطوری که پادشاه توانست شالوده ی امپراطوری بزرگی را بنیان نهد که از مدیترانه تا رود سند و از روسیه تا خلیج فارس وسعت داشت و این سرزمین وسیع را به بهترین وجهی اداره میکرد.

Rokhshai, le premier assistant de l'intelligence artificielle iranienne Rokhshai, le premier assistant de l'intelligence artificielle iranienne

Shamshad Amiri Khorasani

Connaître l'histoire et la culture de l'Iran, c'est comme entrer dans un monde où rien ne nous attend sauf l'amour et l'honneur et parfois la tristesse, peut-être que notre histoire est stockée dans la mémoire de nos gènes afin que nous puissions l'utiliser pour développer la conscience de soi et la conscience de soi . .

Articles similaires

S’abonner
Notifier de
invité

14 commentaires
Le plus récent
Le plus ancien Les plus votés
Commentaires en ligne
Voir tous les commentaires
Iranien pieux

درود بر پدر مهربان کوروش بزرگ

سعید

جناب انا عربی
با کمال احترام باید بگم پاسخ شما به هیچ وجه قانع کننده نبود،من برای شما آیه قرآن آوردم اما شما برای من کتاب و حدیث آوردی،اگه بنا به آوردن کتاب و حدیث باشه من میتونم کتابهایی ذکر کنم که صراحتا مشروع بودن عمر و ابوبکر رو رد کرده و اونها رو به عنوان غاصب معرفی کرده،بنابراین خواهشمندم پاسخ منو با معرفی کتابهایی که بیشتر نوشته اهل سنت هستن ندید چرا که در این صورت وارد بحث های اختلافی شیعه و سنی خواهیم شد که فضای این سایت اصلا به چنین بحث هایی اختصاص نداره.
دوم اینکه شما تو کتاب خوندی مردم بابل به کوروش بزرگ سجده کردن اونوقت اینقدر ازش بیزاری،پس اگر چنین چیزی بوده قطعا کار ناشایستی بوده،حال توقع دارید وقتی ما در کتب تاریخی که حتی بعضی شان توسط خود علمای اسلامی نوشته شده اند میخوانیم عمر و ابوبکر صدها هزار ایرانی کشتند نه تنها که ناراحت نشویم بلکه دین آنان را هم قبول کنیم،مگر آن موقع که حضرت علی فهمید چند مرد نامحرم خاری را از پای دختر یهودی در آورده اند نفرمودند اگر یک مرد مسلمان از شنیدن این خبر (از روی غیرت) بمیرد من او را سرزنش نمیکنم،آنوقت ما در کتب تاریخی و بازهم به نوشته خیلی از علمای اسلامی میخوانیم اعراب زنان ایرانی را در بازار برده های حجاز به فروش گذاشتند،آنهم به عنوان برده جنسی؛توقع دارید ساکت شویم،سجده کردن به پای کوروش جنایت است یا به اسم اسلام به بردگی گرفتن؟در اینصورت میتوان گفت کوروش بزرگ خیلی مسلمان تر از منادیان اسلام بوده است چون میزان جنایاتش خیلی خیلی کمتر بوده.

Xayarsha

فقط من یه جایی از نظرات دوست عزیزمون (Ana Arabi ) رو نمیفهمم
خشایارشا پیروز میدان نبرد با یونان بود بعد میشه بگید چجوری خشایار رو تحقیر کردند ؟؟
اگه دریا سالامیس رو منظورتونه که خب خشایار شکست خورد ولی در نبرد زمینی پیروز میدان بود و یونان شکست داد فکر کنم فیلم ۳۰۰ رو نگاه کردی که یونانی ها همشون ادمای خوش هیکل و قوی هستند و همش ایرانی هارو فریب میدن و از اخرم ایرانی ها به نامردی اونارو شکست میدن و قهرمان داستان یونانی ها میشن نهههههه اونا فقط در حد فیلم در نبرد زمینی خشایار با سپاهش جنگید و پیروز شد …..
حالا تو که این تفکر رو داری که خشایار مغلوب اسپارت شد . کوروش مغلوب یه قبیله یه سوال ازت دارم …..
اوضاع اعراب در اون زمان چی بود ؟؟؟؟؟ لطف کن پسخ بده

Xayarsha

درود
سعید و کوروش واقعا تبریک پاسخ بسیار کاملی دادید ….

Je suis un Arabe

اره شما درس میگین!! آخه منطق شما اینه نمیشه کاریش کرد یا حق با منه ، یا تو نمی فهمی که حق با منه :))

بگذریم اقای محترم قبل اینکه منشورتونو بزارین قبلا چک کرده بودم که قسمتی از اونو گذاشتم! حالا با اونش قانع نشدین با بند ۲۹-۳۰ چی میگین؟؟

کوروش در بندهای بعد نیز این رفتار را تکرار می کند و می آورد (ترجمه عبدالمجید ارفعی ):

۲۹٫ و همگی (les rois) جهان از زبرین دریا (= Mer Méditerranée) au fond de la mer (= Mer Perse)، (Tous) باشندگان سرزمین های دور دست، همه ی شاهان آموری شاهان Amurrû آموری، باشندگان در چادرها همه ی آن ها

۳۰٫ باج و ساو بسیارشان را از بهر من؛ (= cécité) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.

با دقت در این ترجمه خواهیم دید کهباج و ساو” Et “بوسیدن دو پاهمزمان آمده و یک اصطلاح شاعرانه یانیست و عملیست که شاید در ابعادی کوچکتر ، ولی صورت گرفته ، و ادامه نیز داشته و حتی در عصر حضور اسکندر در دربار ایران ، یونانیان با شگفتی از این رفتار یاد می کردند . پیشنهاد میکنم برید تاریخ قبل از حمورابیو بخونید تا ایران خودتونو بشناسید البته نه تاریخی که ایران فعلی بخوردتون میده!!

درضمن مفاهیم چه از نظر کیفیت و چه از نظر کمیت در کتیبه حمورابی به هیچ وجه قابل مقایسه با استوانه گلی کوروش نیست .این در حالیست که حمورابی طی سالهای ۱۷۹۲-۱۷۵۰ پیش از میلاد زیسته و کوروش از سال ۵۵۹ تا ۵۲۹ فرمانروایی کرده ، یعنی حدود ۱۳۰۰ سال پس از حمورابی !
گرچه بسیاری از ایرانیان چنین که فرمودید می پسندند ….

kourosh

دوست عزیز در مورد متن خط ۱۸ مشخص است که چنین چیزی روی نداده و کوروش به صرف انکه پادشاهی خود را بزرگ بدارد از چنین تفسیر ها و چنین مثال هایی استفاده کرده است.
برای مثال اگر کوروشنامه گزنفون را خوانده باشید بعد از پیروزی بر بابل و لغو حکومت نظامی از طرف کوروش کوروش در جایی مینشیند و به مردم میگوید اگر مشکل و اختلافی دارید به نزد من بی ایید حدود ۲ روز کوروش کاملا به اینکار مشغول میشود و بعد از ان به دلیل انکه تعداد مراجعه کنندگان بسیار بود کوروش دستور میدهد هریک از مردم مشکلات خود را به نمایندگان کوروش بگویند تا ان را به کوروش برساند.
منظور از اوردن گفته گزنفون ان بود که این موضوع روشن شود که هرگز تمام مردم به کوروش سجده نکرده و بر پاهای او بوسه نزده اند. اما شاید این واقعه در ابعادی کوچک تر مثلا در جمعی که فرمانروای مغلوب بابل و کوروش بوده اند اتفاق افتاده باشد.
که حال به برسی این اتفاق در ان جمع کوچک میپردازیم خوب نخست انکه چنین چیزی از سوی پادشاه و عوامل مغلوب نبونید ممکن (به احتمال زیاد) برای درخواست عفو و بخشش و گذشتن کوروش از جان انان باشد اما دومین احتمال ان است که این رسم یعنی بوسیدن پا و کرنش کردن در برابر پادشاه رسمی بابلی و اشوری بود. که این احتمال نیز بسیار قوی است
برای مطالعه و دلایل بیشتر باید بدانید که افسانه گلیگمش یک افسانه اشوری و بابلی بوده که در ان بوسیدن پا ها را چندین بار اورده شده است. و یک مطلب انگاه در افسانه ها ورود پیدا خواهد کرد که در دنیای واقع نیز ان مطلب وجود داشته باشد و در افسانه ان مطلب را بزرگ کنند.

برای مثال بنگرید به لوح های گلیگمش:

بوسیدن پا یک تمثیل برای فرمانبرداری است. در متن لوحه های گیلگمش هم این تمثیل دیده میشه:

مادر! شب‏هنگام خوابی بس شگفت دیده‏ام. ستارگان را دیدم که در آسمان بودند و آنگاه چون جنگ‏آورانِ درخشانی بر من فرو ریختند. پس دیدم آن سپاه، یکی مرد بیش نیست و چندان که به برکندنِ وی کوشیدم از سنگینی که داشت بر او برنیآمدم. بسیار کوشیدم تا از زمین‏اش برکنم اما به جنباندن او پیروز نمی‏شدم و مردم اوروک بر این ماجرا می‏نگریستند و نفوسِ اوروک در برابر او فرود می‏آمدند و بر پای‏اش بوسه می‏زدند.
نفوس اوروک در برابر آفرینه‏ی اعجازآمیز فرود می‏آیند و به پاهای وی بوسه می‏زنند. به‏سانِ کودکان از وی ترسانند.
او، انکیدو، به آرمیدن بر فرش‏های رنگارنگ شایسته است. می‏باید که در کاخی کنار خانه‏ی من سکنا بگزیند و بزرگانِ زمین می‏باید که بوسه به پاهای وی زنند و خلایق همه می‏باید که در خدمتِ او باشند.
اینک گیل‏گمشِ بزرگ یارِ توست. بر فرش‏های رنگارنگت می‏نشاند و تو می‏باید تا در یسارِ وی در سرایی محتشم مسکن گزینی و بزرگانِ دیار بر پاهای تو بوسه ‏زنند. او مردمان را همه به خدمتِ بر تو می‏گمارد.

از متن لوحه های گیلگمش

از این متون به ۲ نتیجه می رسیم:

۱٫ ذکر بوسیدن پا در کتیبه های بین النهرین به چند هزار سال قبل از دوره کوروش بر می گرده و چون کاتبان منشور کوروش بابلی بودند از همان تمثیلات برای نشان دادن فرمانبرداری ملتهای مغلوب شده استفاده کردند.

۲٫ با توجه به تعداد غلو آمیز افراد میشه فهمید که اشاره این کتیبه ها به بوسیدن پا بیشتر یک تمثیل هست تا واقعیت.
از این رو میتوان نتیجه گرفت که چنین رسم نادرستی از بابل و بین النهرین وارد ایران و دربار شده است و تا زمان اسکندر ادامه یافته است.

اما در متن ۳۰ و ۲۹ دکتر ارفعی به بوسیدن پا از سوی خراجگذاران اشاره نشده است بلکه گفته است که باج و خراج سنگین(ساوه) را بر پای کوروش بوسه(دادند) یعنی انکه باج ها را بر زیر پا های کوروش گذتشتند و یا به بیان عامیانه باج و طلا را به پاهایش ریختند.

اما اگر مطالعه ای بیشتر انجام دهیم مثلا ترجمه دکتر شاهرخ رزمجو را بخوانیم . ترجمه ایشان با اقای ارفعی تطابق ندارد و در این ترجمه به صراحت اورده شده است که خراجگذاران بر پا های کوروش بوسه زدند.

اما در مورد مقایسه کتیبه کوروش و کتیبه قانون حمورابی.
در کتیبه حمورابی به ذکر دقیق به احکام پادشاه و قوانین میپردازد و از این نظر بسیار زیبا و در نوع خود بی همتا است.
اما حمورابی هم قوانین خود را پس از ویرانی سومر، از روی قوانین قدیم سومری‌ها و عادات و رسوم آنها نوشته شده و بیشتر مندرجات آن از مجموعه قوانینی که پادشاه “اور” تدوین کرده بود، اقتباس شده است.

این یک واقعیت است که حمورابی با ذکر جزئیات بیشتری به حقوق مردم اشاره کرده است تا منشور کوروش.

اما چیزی که منشور کوروش را برتری می دهد ان است که حمورابی این قوانین را برای مردم خود تدوین و اجرا کرده است.
اما کوروش در منشور به حقوق مردم کشور مغلوب اشاره میکند و ان ها را پاس میدارد.
برای انکه منظور من را متوجه شوید باید به رسم فاتحان بر مغلوبین اشاره کرد.
برای مثال پادشاهان اشور در کتیبه های خود با افتخار از تخریب ممالک زیر دست و مغلوب اشاره میکنند.
ویا بعد از فتح اشور به دست بابل و ماد انجا نیز تخریب شد.
اما کوروش در منشور نتنها به تخریب افتخاری نمیکند بلکه شرحی میگوید از بازسازی بابل و جبران کاستی های فرمانروا های پیشین. وحتی در این امر به جایی میرود که میگوید نگذاشتم تا هیچ یک از سربازان من در بابل و اکد ترساننده باشند.

اما در پایان باید اشاره کرد که هم منشور کوروش و هم قوانین حمورابی برای ما با ارزش و گرانبها هستند.

سعید

جناب انا عربی
انسانهایی مثل شما که لشگر کشی و قتل و غارت رو(حالا توسط هرکس) در راستای نشر دین مباح میدونید اصلا منطقی ندارید که بشه باهاتون بحث کرد.اجازه بدید یه حرفیو بهتون بزنم و خواهش میکنم بخونید:
بنده مسلمان و شیعه هستم و حضرت علی رو رهبر دینی خودم میدونم،از طرفی از عمر به شدت نفرت دارم به این دلیل که به بهانه گسترش دین به ایران حمله کرد ولی میدونم حضرت علی در چنین حمله ای نه تنها که هیچ نقشی نداشتند بلکه مخالف هم بودند،اما از طرفی در دو سال گذشته با نظریه ای جدید مواجه شدم که میگه حضرت علی در حمله به ایران با عمر نقش مشورتی داشته اند؛بنده هنوز نسبت به این ایده آگاهی کامل ندارم و قطعا در این مورد تحقیق مفصلی خواهم کرد(به امید خدا) ولی اینرو بدونید اگه برام روشن بشه و مطمئن بشم که حضرت علی کوچکترین مشورتی با عمر داشته اند شک نکنید در دین خود تجدید نظر خواهم کرد،زیرا همانطور که گفتم تحت هیچ شرایطی جنگ و خونریزی در راستای نشر دین منطقی و عقلانی نیست.مگر نه اینکه خداوند در خود قرآن فرمودهلا اکراه فی الدین؛حال مگر میشود خداوند در اینجا این را بگوید و سپس در جایی دیگر بگوید اگر اسلام نیاوردند به زور شمشیر اسلام را به آنها بفهمانید،اما در هیچ جای قران چنین چیزی نیست چرا که اگر بود بدون شک تناقض آشکار بود،بنابراین تا به الان جز برخی علمای اسلامی تندرو در هیچ جای قران چنین چیزی نیامده است و در نتیجه اکتفا به چه چنین حرفهایی قطعا درست نیست.
قضاوت با خودتان:در کتبی همچون طبری،ابن خلدون وبه کشته شدن هفتاد هزار ایرانی توسط خالد،کشته شدن بیش از یکصد هزار ایرانی در زمان خلافت ابوبکر واشاره شده است،آنوقت شما اعراب به ظاهر مسلمان به شمشیر خالد لقب سیف الله(شمشیر خدا) میدهید در صورتی که نمیدانید پیامبر اسلام برانگیخته شد تا جلوی خون و خونریزی را بگیرد،آری منطق شما اینست که چون اسلام در بین اعراب ظهور کرده پس اعراب حق دارند هرگونه دلشان میخواهد آنرا گسترش دهند،همه کافرند و شما با خدا،همه مشرکند و شما حق تکفیر آنان را دارید،امثال عمر و خالد و ابوبکر جد همان علمای وهابیتی هستند که کشتن هفت شیعه را شرط رسیدن به بهشت میدانند،آیا اگر پیامبر در بین قوم دیگری ظهور میکرد و سپس آن قوم به بهانه گسترش اسلام به شما اعراب حمله میکردند،زنانتان را به بردگی میبردند،بازهم همین حرفها را میزدید،مطمئنم اگر این بود خود شما به سرسخت ترین دشمنان اسلام تبدیل میشدید،مگر شما که هستید که خودتان را حق میدانید،اگر قرار باشد هرکس خود را حق بداند و بقیه را تکفیر کند دنیا باید سرتاسر جنگ و خونریزی باشد،اگر واقعا خودتان را مسلمان میدانید پس آرزوی مرگ کنید زیرا مسلمان واقعی ترسی از مرگ ندارد.اگر قتل و غارت در راستای نشر دین مباح است پس باید بگویم داعش دقیقا دارد تفکر امثال شما را پیاده میکند.شما اگر راست میگی به من بفهمون که چطور قتل و غارت در راستای نشر دین مباح است و از طرفی خداوند در قران میفرمایدلا اکراه فی الدین
و یا اگر خیلی ادعا دارید پس به این سوال من پاسخ دهید:
خداوند در آیه ۸۲ از سوره نحل میفرماید:
فان تولوا فانما علیک البلاغ المبین
Traduction: “(ای پیامبر با این همه،)اگر روی برتابند،(نگران مباش؛) تو فقط وظیفه ابلاغ آشکار داری.
چگونه است که خداوند در این آیه صراحتا به پیامبر میفرماید اگر کسی به تو ایمان نیاورد نگران نشو،وظیف تو فقط(فقط-فقط-فقط…….بفهمین لطفا)ابلاغ دین است؛آنوقت شما ها میگویید حمله عمر به ایران برای نشر دین مباح است؛با کدام منطق؟لطفا پاسخ دهید.
خالد بن ولید بخاطر یک سوگند هفتاد هزار ایرانی میکشد آنوقت شما به او سردار اسلام میگویید،پس با این منطق شما داعش ارتش اسلام هست.در حالیکه به نظر من طبق گفته قرآن امثال شما فقط اسلام آورده اید(آن هم اسلامی که خودتان ساخته اید) و هنوز ایمان نیاورده اید.
در ضمن قبل از اسلام پادشاهان ایران اونقدر کم عقل نبودن که بخوان به سرزمین بی آب و علف که سودی براشون نداره حمله کنن،بلکه این اعراب بودن که برای رهایی از فقر و بدبختی مثل یه مشت گرگ گرسنه دور هم جمع میشدن یه ارتش میساختن و بعد به ایران آباد حمله میکردن تا غنیمت گیرشون بیاد.

Je suis un Arabe

جناب سعید واقعا این حرفا رو میشنوم خنده ام میگیرد من کی گفتم لشکر کشی و قتلو غارت رو تایید میکنم؟ حالا لشکر کشی عربا اگه کار درستی نبود لشکر کشی ایرانیا به عربا درسته؟؟؟میدونستی یکی از دلایلی که امام علی (Ú) زودتر نقشه فتح ایرانو کشید برا اینکه ایران اون زمان بصره. کوفه قسمتهایی از اهوازرو فتح کرده و داشت خودشو برا فتح عربستان اماده میکرد؟؟

متاسفانه فارسیم اینقدرا خوب نیس که بخوام تفصیلی برات توضیح بدم از طرفی چند روزه سرم شلوغهاگه واقعا دنبال جوابات هستی حاضرم به همه جواب بدم اما باید بم وقت بدی تا بتونم حداقل احادیثو روایاتو برات ترجمه کنم . خدا شاهده خیلی خوشحال شدم وقتی گفتی که شیعه هستی اینو بعنوان برادر بگم بهترین دینو داری درمورد ادیان مختلف خوندم اما دین اسلام کاملترین بود و نفرت شما از صحابه عمر و ابو بکر (رض) رو درک میکنم منم جا شما بودم همین احساسو داشتم..
خب امروز سعی میکنم مختصر به یکی از سوالات جواب بدم اما خواهشا زود درمورد دینت قضاوت نکن چون من نه اخوندم نه درمورد دینو مذهب اطلاعات کافی دارم یه ادم ساده شبیه شما که اینا اطلاعات عمومی بنده هستن.

درمورد چرا به ایران حمله شد اینو بعدا برات توضیح میدم چون میدونم شاید درس موضوعو نگیرین و باعث بشم مشکلی تو اعتقادات دوستان بوجود بیاد اما بدون خود پیامبر همون ابتدای تبلیغ اسلام وعده ی فتح ایران و روم را میداد که مشرکین مسخره اش میکردن چون هنوز نتونسته بود عربستانو کامل فتح کنه !!!
همینطور زمانی که خندقو حفر میکردند پیامبر دست امام علی(Ú) رو میگیره و میگه این دست گنج کسری و قیصر را فتح میکنه
فی الکافی:۸/۲۱۶: (عن أبی عبد الله علیه السلام : لما حفر رسول الله صلى الله علیه و آله الخندق مروا بکدیه فتناول رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) المعول من ید أمیر المؤمنین ( la paix soit sur lui ) أو من ید سلمان رضی الله عنه ، فضرب بها ضربه فتفرقت بثلاث فرق ، فقال رسول الله ( صلى الله علیه و آله ) : لقد فتح علی فی ضربتی هذه کنوز کسرى و قیصر ، فقال أحدهما لصاحبه : یعدنا بکنوز کسرى و قیصر و ما یقدر أحدنا أن یخرج یتخلى ) . ونحوه فی سیرهابن هشام:۲/۳۶۵ منظور از کسری همون ایرانه که قبلا عربا به پادشاه ایران کسری میگفتن

اما درمورد سوالی که پرسیدی اینکه امام علی (Ú) در حمله به ایران با عمر نقش مشورتی داشته اند:
اره امام علی سه نقش اساسی داشتند نقش سوم امام علی نقش مشورتی بود که عمر(رض) پیش امام علی (Ú) رفتن که نقشه حمله به ایرانو بکشن پس نقشه فتح ایران از امام علی (Ú) A été! منابع زیادی هست که چندتاشو اشاره کنم(ابن الأعثم فی الفتوح:۲/۲۹۰ وتاریخ الطبری:۳/۲۰۹: وخود نهج البلاغه:۲/۲۹)

جالبش اینجاس چندتا از روایات هست که میگن امام علی ع در خطاب به عمر (رض) گفته : (ان رسول الله اخبرنی ان بلاد فارس ستفتح ویدفن فیها بضعه منی واسمه کاسمی)منظورش امام رضا ع هست و در اخر عمر(رض) میگه:(لقد شوقتنی یا ابا الحسن لفتح بلاد فارس) اینو بگم امام حسن ع و امام حسین ع نیز در این جنگ شرکت کردند که تقریبا ۱۳ و ۱۲ سال داشتند.

حالا اینکه حضرت تو جنگ شرکت کردند یا نه :
منابع زیادی هست که میگه بله امام علی(Ú) همراه شاگردانش من جملهحذیفه بن الیمان ،سلمان الفارسی ،عمار بن یاسر ،ابوذر الغفاری و…” شرکت کردند چندتا از منابع از زبان خود حضرت ( الدین وتَنَهْنَهْ).( نهج البلاغه:۳/۱۱۸). ( نهج البلاغه:۲۰/۲۹۸) Et…) .
راستی مالک اشتر و ابوذر نقش های خیلی مهمی داشتند که بحث درموردشون شاید کتاب برا خود بشه!

فک کنم دیگه تا اینجا موضوعو گرفته باشی اگرم نگرفتی بگو بازم بگم! اما باید صبر کنی تا وقت کنم . اهان تا یادم نرفته درمورد اینکه پیامبر فقط باید تبلیغ کند و نباید جنگ بکنه بعدا برات توضیح میدم حتما.

Je suis un Arabe

نا اشنا راس میگه منبع موثوق دارین؟؟

استوانه گلی بابلی کوروشبا ترجمه عبدالمجید ارفعی :
۱۸٫ همه ی مردم بابل،‌ همگی (Personnes) Sumer et Akkad (Tous) شاهزادگان و فرمانروایان به وی (= cécité) Ils ont prié et lui ont embrassé les pieds (Et) Se réjouissant dans son royaume, leurs visages brillaient.

دقت کنید همه ی مردم بابل و سومر و اکد و بزرگان بر کوروش سجده کردند و بر دو پایش بوسه زدند ! اینست آنچه که ما بعنوانمنشور حقوق بشرمی شناسیم !

کالیستنس میگه :
«کوروش پسر کمبوجیه ، نخستین انسانی بود که احترام سجده دید و گفته اند بعد از آن این رسم موهون در ایران امری مقبول شد .. غرور کوروش کبیر را قبیله ای از سکاها ، مردمی فقیر اما آزاد ، شکستند ، باید به خاطر آوری که سکاها داریوش را نیز تحقیر کردند ، همانگونه که آتن و اسپارت خشایارشا را تحقیر کردند و ده هزار مرد کلئارخوس و گزنفون اردشیر را و اینک الکساندر پشت داریوش دیگری را به خاک مالیده ، هرچند تاکنون کسی در برابر او به خاک نیفتاده است»

kourosh

امان از تفکرات پان عربیسم.!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
در هیچ کجای منشور چنین چیزی و یا شبیه ان نیامده است. چنین چیزی با عقل نیز نا سازگار است. برای اثبات تمام ۴۵ خط ترجمه دکتر ارفعی در زیر اورده شده.

متن استوانه کوروش بزرگ

(ترجمه دکتر عبد المجید ارفعی)

١. …………………………………………………………………………………. [construit] (؟)

٢. ………………………………………………………………………………… coin du monde.

٣. …………………………………… Grand manque de respect pour Sarvari[١] Son pays a été conquis[٢]

۴. ……………………………………… (Il a dit de force) Ils devraient mettre sur eux le prix du blé et la peur du troupeau[٣]

۵. (un lieu de culte) همانند اَسنگیل Esangila [ بنا کر]du … de pour lui votre et d'autres lieux saints

۶. Avec des rituels qui ne leur conviennent pas, le rituel d'offrir un sacrifice (avant ça) N'était pas. Chaque jour, il parlait de manière grossière et insultante, et aussi avec de mauvaises manières d'insulter. (dieux)[۴]

٧. Prendre les offrandes (Aux temples) supprimé. [Et (aussi) Dans les rituels (Manières injustes) lever la main. Tristesse et malheur] À (= dans) Rejoignez les villes saintes. Il a retiré de son cœur le culte de Marduk, le roi des dieux..

٨. Quelqu'un qui va toujours dans sa ville (= Ville de Marduk = Babylone Bābilion) Les déchets étaient autorisés (Et) tous les jours [ennuyer (il) terre à la main (vous écrivez)Son peuple] Tu les détruis tous avec un joug agité.

٩. De leur gloire Dieux Enlil (= Seigneur des Dieux = Marduk) Il était très en colère. [ Les lieux saints ont été abandonnés et les monuments (il) Temples (= Fonctionne) On l'a oublié]. D'autres dieux résident parmi eux (aussi) Ils ont quitté leurs lieux de culte.

١٠. À (égal à) Sa colère (= Mardouk) Et (= Nabūna'id) elles ou ils (= figures de dieux) emmené à Babylone. Lac Murdoch [Ce chant de guerre aigu]pour tous les habitants de la terre dont les lieux de vie ont été détruits,

١١. Et (hors de) Les habitants des terres de Sumer Šumer et d'Akkad Akkadî qui (Comme) [ corps ] Mort (Inanimé) Ils étaient partis, il (= Mardouk) Tournez-vous vers eux selon votre propre volonté et désir, faites-leur miséricorde et pardonnez-leur..

١٢. (Mardouk) Parmi toutes les terres, il chercha et explora, à la recherche du roi juste.[۵] Comme il le voulait (= Mardouk) Que ce soit le roi qui (Pour l'accepter) Il lui prit les mains dans les siennes.[۶]

١٣. Et (= Mardouk) Cyrus, roi de la ville d'Anshan, appelé Anšan par son nom (Pour révéler son invitation) et appelle-le par son nom (hors de) Royaume sur le monde entier.

Et (= Mardouk) Ils ont dit Qutî et tous les soldats étaient des Manda (= femelles)،[٧] lui obéir (= cécité) forcé[٨] Et (Mardouk) -(être forcé de)- les gens, les têtes noires,[٩] être vaincu par Cyrus.

١۴. (alors que) Et (= cécité) Il les a guidés avec vérité et don continu, le grand Dieu, le gardien de son peuple, avec joie dans les bonnes actions et dans le cœur. (plein de) il a donné ( = cécité) regardé.

١۵. (Alors) Il lui dit d'aller dans sa ville, Babylone. (Mardouk) Et (= cécité) l'a élevé pour qu'il quitte la route de Babylone (et lui-même) En tant qu'ami et compagnon, il marchait toujours à ses côtés.

١۶. (alors que) Ses innombrables troupes[١٠] ce qui est comme (Gouttes) Les eaux d'une rivière n'étaient pas comptées,[١١] habillé en tenue de combat,[١٢] Ils marchaient à côté de lui.

١٧. Et (= Mardouk) Sans aucune campagne (= cécité) amené dans sa ville, Babylone. (Mardouk) Délivre Babylone de tout malheur (Et) Nébonide Ra - le roi qui (= Mardouk) je n'ai pas adoré- à sa main (= cécité) Se rendre.[١٣]

١٨. Tous les habitants de Babylone, tous (Personnes) Sumer et Akkad (Tous) Princes et dirigeants [١۴] À lui (= cécité) Ils ont prié et lui ont embrassé les pieds (Et) Se réjouissant dans son royaume, leurs visages brillaient.

١٩. Un serveur avec l'aide des dieux(؟) en danger de mort (Ensemble) Ils ont retrouvé la vie et ont été libérés du mal. (Et) Tous les dieux (؟) Ils l'ont loué avec joie et ont honoré son nom.

٢٠. Moi, Cyrus, le roi du monde, le grand roi, le roi puissant, le roi de Babylone, le roi de Sumer et d'Akkad, le roi des quatre coins du monde,

٢١. Le fils de Kamboja, le grand roi, le roi (Ville) Anshan, le petit-fils de[١۵] Cyrus, le grand roi, le roi (Ville) Anshan, l'arrière-petit-fils de Chish Pish, le grand roi, le roi (Ville) ils

٢٢. De la semence d'un royaume éternel, celui dont le royaume est Dieu[١۶] (= Mardouk) Et ils aiment Nabû et veulent son royaume pour la joie de leur cœur.

Quand je (= cécité)J'ai demandé la réconciliation à Babylone.[١٧]

٢٣. Avec joie et bonheur dans le palais de Shahriari, je construirai ma seigneurie Marduk, le grand seigneur, qui a donné le sceau de mon cœur généreux.[acquis] Babylone est à volonté [sauve toi] (Alors) J'essayais constamment de l'adorer chaque jour.[١٨]

٢۴. (Et quand) De nombreux soldats[١٩] Ils marchaient en amitié à Babylone, je n'ai laissé personne (dans un endroit) être terrifiant dans tous les pays de Sumer et d'Akkad.

٢۵. depuis (Ville) Babylone et tout (Autre) J'ai traversé les villes saintes en abondance. Aides vivant à Babylone (n'écris pas) Il était sous le joug malgré la volonté des dieux[٢٠] avait été donné (؟) pas digne d'eux,

٢۶. J'ai résolu leur impuissance et les ai libérés de la pauvreté.[٢١]

Marduk, le grand dieu était content de mes actes et

٢٧. (Alors) Moi, Cyrus, le roi qui l'adore, et Cambogia, mon enfant engendré, et toutes mes troupes.

٢٨. Avec magnanimité, ajouta-t-il et nous étions heureux, en pleine harmonie, nos actes paraissaient beaux à ses yeux, et le plus haut fondement de[٢٢] [Dieu] nous avons loué. à ses ordres (= Mardouk) Tous les rois ne siègent pas sur Aurang Shahi

٢٩. et tout (les rois) le monde[٢٣] de Zubrin Darya [haute mer] (= Mer Méditerranée) au fond de la mer [mer basse] (= Mer Perse)، (Tous) Habitants des pays lointains, tous les rois des Amoréens,[٢۴] Des résidents sous tente, tous

٣٠. Il y a beaucoup d'entre eux[٢۵] en mon nom(= cécité); Ils m'ont amené à Babylone et m'ont embrassé les pieds.

De … jusqu'à ce que le (Ville) Assyrie Aššur et Suse MŬŠ. ERIN = Susan

٣١. Agade, le pays d'Ešnunna, (Ville) terre de brouillard – Accusé Mê – Turnu, feu Dēr ta (la fin) Noah a dit que la terre et Niz (Tous) Les villes saintes de l'autre côté du Tigre, ruinées depuis longtemps,[٢۶] (je l'ai reconstruit).

٣٢. (Et aussi le chiffre) Dieux au milieu de ces villes (= lieux) Je suis retourné aux lieux d'origine et (Tous ces chiffres) Toujours en place (leur première) je me suis assis (Et) Tous ces gens (qui étaient dispersés)Je les ai ramenés à leur place.

٣٣. (Et aussi le chiffre) N'oubliez pas les dieux de Sumer et d'Akkad (sans crainte) De la colère du seigneur des dieux (= Mardouk) Il l'avait apporté avec Babylone, sur ordre de Marduk, le grand dieu de la joie et du bonheur.

٣۴. Je m'assoirai dans leurs lieux de culte - des lieux où leurs cœurs seront heureux- Que les dieux m'emmènent dans des lieux saints (leur première) je suis rentré

٣۵. Chaque jour devant Dieu (= Mardouk) Et ils devraient me demander une longue vie[٢٧] Et qu'ils disent toujours des paroles à mes pieds, avec des paroles de bonne volonté, pour dire à Marduk, mon Dieu : « À Cyrus, le roi qui (avec peur) Il vous vénère et le Cambodge est son fils.

٣۶. Rassurez-vous, ils seront productifs d'ici là … Avec des jours sans aucune séparation. Tout le peuple de Babylone a honoré le royaume et moi, eux tous (Personnes) J'ai installé les terres dans un habitat paisible.

٣٧. [ ……………………. یک ؟ غا]ز، دو اردک و ده قمری (graisse) plus que (Un dessin réalisé) Oies, canards et lunes (j'ai déterminé)

٣٨. [……………بل]ند و بر آن ها بیفزودم. Pour tourner fermement b[Nyé ] Imgur – Enlil Imgur – Enlil" J'ai essayé la grande muraille de la ville de Babylone[٢٨] Et

٣٩. […………….] دیوار کناره ای (fait de) آجر را بر کنار خندق شهر که (un des) anciens rois [ fait et (la Fondation) pas fini ] A été,

۴٠. [sache que] en périphérie [Ville (à tous) Il n'était pas sorti]،[٢٩] Qu'aucun des rois précédents (Malgré la) Les chômeurs [ son pays ] Ils n'ont pas été fabriqués à Babylone.

۴١. [ ….. du bitume ] Et j'ai fait des briques encore et encore [ Construit le]N[٣٠] [Je l'ai fait.]

۴٢. [Je leur ai construit de grandes portes larges ……. et portes en cèdre] Avec une couverture en bronze, avec des seuils et des talons [Cuivre coulé …… Où que soient les portes]Ishan (a été trouvé)،

۴٣. [ Je l'ai rendu ferme ………………………………………………………………………. نو]شته ای لوحه ای (Dans le vecteur) Le nom Ashur Bani Pal Aššur – thermes – Application Shahi Pesh [٣١] de moi [ Parmi eux (= fait) donner]M.

۴۴. ……………………………………………………………………………………….

۴۵. …………………………………………………………………………… Jusqu'au jour éternel.

Je suis un Arabe

داش کوروش ینی خدایش خودت فهمیدی چه جوابی دادی؟اصلا پاسخت واسه جواب من بود؟؟؟!

kourosh

این که شما ارتباطشو متوجه نمیشین دلیل بر اشتباه بودن و بی ربط بودن نیست.
اما محض اطلاع شما شما گفتید در منشور به ان اشاره شده که همه به کوروش سجده کرده اند و این جور چیزا اما من با اوردن متن کامل منشور به شما گفتم چنین چیزی نیست.

سعید

جناب انا عربی پاسخ آقا کوروش خیلی هم کامل بود؛این شمایی که باید یه تست هوش بدی.
درود کوروش عزیز

نا اشنا

منابع حرفتون درباره سفارش کوروش به سپاهیانش را از کجا گفتید

Bouton retour en haut de la page