رخشاي ، المساعد الأول للذكاء الاصطناعي الإيراني رخشاي ، المساعد الأول للذكاء الاصطناعي الإيراني
إيران في العصر المعاصر

إعدام بابك خرمدين

بابك خرمدين
بابك خرمدين

روز حادثه اعدام بابک خرمدین

روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند.

بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر پیلی کرده در شهر بگردانند.

پیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار برآن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیارزننده و تحقیرکننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند.

پس ازآن مراسم اعدام بابک با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه برفراز سکوی مخصوصی که برای این کار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.

برای آنکه همه‌ی مردم بشنوند ….

که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اکناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه اورا میشناختند .
ابن الجوزی مینویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند خلیفه درکنارش نشست و به او گفت: تو که اینهمه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت دربرابر مرگ چند است!

قال باباك: سوف ترى.

عندما أصيبت إحدى يدي باباك بالسيف ، كان وجه باباك ملطخًا بالدماء التي تتدفق من ذراعه.. خلیفه ازاوپرسید: لماذا فعلت ذلك؟ قال باباك: وقتی دستهایم را قطع کنند خونهای بدنم خارج میشود و چهره‌ام زرد میشود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است.. چهره‌ام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود .

وبهذه الطريقة ، قُطعت يدي باباك وقدميه . چون بابک برزمین درغلتید، خلیفه دستور داد شکمش را بدرد… بعد الساعات التي قضاها بارباباك في هذه الحالة ، أمر بإزالة رأسه من جسده.
پس ازآن چوبه‌ی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و لاشه‌ی بابک را بردار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد .

آخرین گفتار بابک ( به نوشته کتاب حماسه بابک اثر نادعلی همدانی ) :

تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد . رقم ! این حماقت است اگر فکر کنی چون افشین وطن فروش را با زر خریده ای میتوانی ایرانیان را اسیر کنی . من مبارزه ای را آغاز کرده ام که ادامه خواهد داشت .من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود . تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت ! این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد .

من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد . من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند .مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند . اما تو ای افشین . . . در انتظار روزی باش که همین معتصمی را که امروز مانند سگانی در برابرش زانو میزنی و وطن ات را برای او فروختی در همین تالار و روی همین سفره سرت را از بدن جدا کند .

مردی که به مادر خود ( الوطن ) خیانت کند در نزد دیگران جایی نخواهد داشت و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد . و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود :

” پاینده ایران “

روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعه‌ی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبه‌ی بابک یعنی چوبه‌ی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی میشد

كما أرسل الخليفة عزين شقيق بابك إلى بغداد وكتب أمرًا إلى نائب ملكه في بغداد لإعدامه مثل بابك..

طبری مینویسد که وقتی دژخیمْ دستها و پاهای برادر بابک را می‌بُرید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی برمی‌آورد. كما نُقلت جثة هذا الرجل في بغداد.

معتصم خلیفه عباسی، چنانکه نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد به شکرانه آنکه سه سردار مبارز ایرانی، بابک ، مازیار وافشین رو که هر سه آنها به حیله اسیر شده بودند به دار آویخته بود،مجلس ضیافتی ترتیب داده بود که در طول آن 3 بار پیاپی مجلس را ترک گفت و هربار ساعتی بعد برمی گشت.

در بار سوم در پاسخ حاضران که جویای علت این غیبت ها شده بودند فاش کرد که در هر بار به یکی از دختران پدر کشته این سه سردار تجاوز کرده است، و حاضران با او از این بابت به نماز ایستادند و خداوند را شکر گفتند. (ولادة اخرى لشجاع الدين شفا).

رخشاي ، المساعد الأول للذكاء الاصطناعي الإيراني رخشاي ، المساعد الأول للذكاء الاصطناعي الإيراني

شمشاد أميري خراساني

إن معرفة تاريخ وثقافة إيران يشبه الدخول إلى عالم لا ينتظرنا فيه شيء سوى الحب والشرف وأحيانًا الحزن ، ربما يتم تخزين تاريخنا في ذاكرة جيناتنا حتى نتمكن من استخدامه لتوسيع الوعي الذاتي والوعي الذاتي . .

مقالات ذات صلة

نبّهني عن
زائر

9 تعليقات
الأحدث
الأقدم الأكثر تصويتًا
التقيمات المضمنة
عرض كل التعليقات
سلیمان نوبهارقزلجه میدان

چوایران نباشدتن من مبآد
بدین بوم وبرزنده یک تن مباد
خیانتهای بعضی ازبدسگالان درطول تاریخ باعث تراژدیهایی همانندفرجام سردارانی همانندبابک وبسیاری دیگرازفرزندان پاک نهادمام میهن،ایران سرافرازشده است.

آرسام

درود بر مادری همچو ایران
وفرزندانی همچو بابک
پاینده باد این مهر افرینان

الأزواج

بسیار سپاس
همیشه از خندان مطالب سایت شما بسیار لذت می برم
شاكرين

داريوش

من بفدای ایران و ایرانی

أتورباتكان

درود بر این سردار آذری ، باشد که ما پیرو این بزرگمردان باشیم

درود ………………… Payende إيران ………………………

البته تحقیقات در مورد مکان قلعه بابک همچنان ادامه دارد و مکانهای مختلفی را به عنوان قلعه بابک ذکر می کنند …… بیشتر در شمال و شمال غربی ….

راهش جاوید ……………….. جانم فدای سرزمینم ……………………….

حسين

یکی از دلابل تنفر بی اندازه ام نیبت به اعراب موضوع تجاوز هستش و معتقدم شخص متجاوز باید در همین دنیا به عذابی مثل جهنم دچار بشه و با یک اعدام ساده کار شخص تموم نشه. نمیتونم عذابی رو که بانوهای ایرانی تحمل کردن رو درک کنم اما میتونم این رو درک کنم که اگه عشقت دست نامحرم بیفته چقدر عذاب اوره.

زر الذهاب إلى الأعلى