Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana
Antichità e valori storiciL'Iran nell'era contemporanea

La prima donna portatrice – Lettore iraniano di Shahnameh + Immagini

Una donna che legge lo Shahnameh (۵)

La lettura di Naqali e Shahnameh è conosciuta come caffetterie, così che durante l'era safavide, le caffetterie erano i centri di ritrovo per persone di gusto e poesia.. رفته رفته و با دخالت شاه عباس در امور قهوه خانه ها و حضور در جمع شاهنامه خوان ها و تبادل نظر با شعرا، به تدریج قهوه خانه ها به جایگاه مناسبی برای قصه خوانان و شاهنامه خوانان تبدیل می شود.ساقی عقیلی معروف به «ندا آفرید» از جمله نقالانی است که از سال ۱۳۷۵ به هنر نقالی به طور حرفه ای روی آورده است.
Mentre sono trascorsi due anni dalla registrazione della lettura di Naqali e Shahnameh come patrimonio spirituale dell'Iran nell'UNESCO, piccoli e grandi problemi minacciano questo antico rituale iraniano.Si afferma e si dice che durante il tempo di Ferdowsi, quattro narratori dello Shahnameh erano impegnati in quest'arte, ma la prosperità di quest'arte e l'approccio della lettura dello Shahnameh ai narratori è noto sin dai tempi dei re safavidi, quando in Iran si formarono i caffè..
Una donna che legge lo Shahnameh (۱)Gli esperti di drammi iraniani ritengono che per esplorare la storia del dramma nell'Iran preislamico, sia importante prestare attenzione ai drammi rituali, alle rappresentazioni teatrali e in particolare a "Naqali" e tra i drammi non religiosi dell'Iran che esistevano fino a mezzo secolo fa. Aveva un mercato caldo, Naqali dovrebbe essere menzionato. Bahram Bayzaei scrive nella definizione di Naqali: "Naqali è la narrazione di un evento o di una storia, in poesia o in prosa, con movimenti e stati d'animo e un'espressione appropriata di fronte alla folla." La lettura di Naqali e Shahnameh è nota come caffè, così che durante l'era safavide, i caffè erano i centri di ritrovo delle persone di buon gusto, ed era poesia. رفته رفته و با دخالت شاه عباس در امور قهوه خانه ها و حضور در جمع شاهنامه خوان ها و تبادل نظر با شعرا، به تدریج قهوه خانه ها به جایگاه مناسبی برای قصه خوانان و شاهنامه خوانان تبدیل می شود.

پس از مدتی و با رونق یافتن قهوه خانه ها، نقالان؛ برای تناسب فضا با قصه هایی که نقل می کردند، با لباس های مناسب هر قسمت داستان و حرکات مخصوص به خواندن طومارهای مخصوص هر داستان و اشعاری از شاهنامه فردوسی می پرداختند. Questo processo è continuato fino a mezzo secolo fa, fino a quando i cambiamenti sociali e culturali hanno lentamente sparso la polvere dell'oblio su Naqali e le caffetterie, che è stata rimossa dall'ambiente delle caffetterie e si teme persino di dimenticare questo antico rito.

L'ombra dell'oblio e della volgarità sulla testa dell'iraniano Naqali
Quale problema minaccia il Naqali iraniano in questi giorni? E quali sono le condizioni del Naqali, un'arte popolare solo in Iran?

Una donna che legge lo Shahnameh (۲)
«فاطمه حبیبی زاد» معروف به «گردآفرید» از نقالان آموزش دیده در مکتب مرشدان و درویشان است «ساقی عقیلی» معروف به «ندا آفرید» از جمله نقالانی است که از سال ۱۳۷۵ به هنر نقالی به طور حرفه ای روی آورده است. او این روزها در کانادا به سر می برد اما نقالی به زبان انگلیسی را برای مخاطبان غیر فارسی زبان اجرا می کند. او درباره تهدیدهای آیین نقالی می گوید: «هر هنری می بایست مکان و مخاطب برای عرضه داشته باشد، خوشبختانه مخاطب علاقمند فراوان است. اما شوربختانه مکانی دائمی برای این کار در ایران نیست.در حالی «ندا آفرید» فقدان مکان مناسب برای نقالی را یکی از تهدیدهای این هنر می داند که «فاطمه حبیبی زاد» معروف به «گردآفرید» که او نیز از نقالان آموزش دیده در مکتب مرشدان و درویشان است، از «ابتذال» به عنوان یک تهدید برای هنر نقالی یاد می کند.
«گردآفرید» درباره ابتذال در هنر نقالی توضیح می دهد. اما پیش از آن به مرشد «ولی الله ترابی» از نقالان قدیمی اشاره می کند که چند ماه پیش فوت شد: «زمانیکه مرشد ولی الله ترابی فوت شد همان زمان گفتم که درگذشت این مرشد نقالی، یعنی بسته شدن یک پرونده و تمام شدن یک دوران و یک مکتب. چرا که هم اکنون دیگر آن پاتوق، آن پاتوق اصلی نیست، آن مخاطب تغییر کرده است و آن فضا دیگر آن فضای قدیمی نیست. خیلی چیزها عوض شده است ولی در این بین به نظرم نقالی در حال فراموش شدن نیست در حال رفتن به سمت ابتذال است. به شدت مسئله ابتذال را در نقالی و پرده خوانی می بینم.
مرشد ولی‌الله ترابی (زادهٔ ۱۳۱۵ – درگذشت ۱۳۹۲)
او ابتذال در نقالی را اینگونه شرح می دهد: «نقالی روش و سبک اجرای خود را دارد. بر اساس حرکات و بیان مشخص تعریف می شود. تعریف داستان هایی با بن مایه حماسی است. بن مایه کلام حتی اگر درباره موضوعاتی مانند عشق و بزم هم باشد حماسی است.»این زن نقال اضافه می کند: «مثلا فردی نمایش یک نفره اجرا می کند که نام آن پرفورمانس است اما نقالی نیست اما به آن نقالی می گویند. برخی افراد در حوزه تئاتر همه این ها را یکی می کنند یعنی پرده خوانی، روضه خوانی، معرکه گیری و … را می گویند نقالی. در حالیکه عام مردم خوب می دانند که مداحی چیست؟ روضه خوانی کدام است؟ پرده خوانی چگونه اجرا می شود؟ شمایل خوانی چیست؟ تعزیه خوانی و خنیاگری کدام است؟ و در نهایت به چه چیزی نقالی می گویند؟»
Una donna che legge lo Shahnameh (۳)او بار دیگر به مرشد ترابی اشاره می کند و می گوید: «شاید یک نقال مانند مرشد ترابی همه این ها را هم بلد باشد چرا که او هم نقال بود، هم پرده خوان و هم روضه خوان و … بود اما این روزها می شنوم که همه این کارها را می گویند نقالی. این ها ابتذال است. همه این ها در فرهنگ عامیانه ایران تعریف دارد.»

«ساقی عقیلی» معروف به «ندا آفرید» از جمله نقالانی است که از سال ۱۳۷۵ به هنر نقالی به طور حرفه ای روی آورده است.ثبت شده در یونسکو به عنوان میراثی در معرض نابودی سال ۱۳۹۰ سازمان یونسکو ضمن ثبت هنرنقالی و شاهنامه خوانی ایران در فهرست میراث معنوی تاکید کرد که نقالی به عنوان کهن‌ترین شکل از اجرای دراماتیک و زنده که از سوی ایران به کمیسیون میراث معنوی معرفی و در این فهرست ثبت شده، اثری درخطرفراموشی است که به رسیدگی و حمایت مادی و معنوی فوری نیازدارد.
گزارش کمیسیون میراث معنوی یونسکو در پنج بند به دلایل ثبت این اثر و شرایط تهدید کننده آن و ضرورت حمایت از آن پرداخته و یادآور شده است که این هنر هم اکنون نیازمند کمک مالی و حمایت های دولتی و گروه های فعال فرهنگی است.مواردی چون، از بین رفتن قهوه خانه‌های سنتی و کارکرد آن در جامعه، شکل گیری و رواج روش ها و ابزار جدید تفریح و سرگرمی، سالخوردگی مرشدها و بزرگان این هنر سنتی و کاهش جمعیت آن ها در میان نسل جوان، که عامل مهمی در تنزل و کاهش مهارت نقالان شده، مهم ترین دلایلی هستند که از نظر یونسکو ادامه بقای این هنر نمایشی تاریخی و دراماتیک را به شدت در معرض خطر قرار داده است.
هدف مهم از ثبت این اثر در گزارش یونسکو، تشویق مردم و گروه‌های دولتی به تمرکز برای افزایش آگاهی و اطلاع رسانی درمیان نسل جوان جامعه ذکر شده است که از طریق معرفی این هنر با کمک موسسات آموزشی، مدارس و دانشگاه‌ها این هنر قصه گویی و سبک نمایشی و هنری آن را در میان نسل جوان همچنان زنده باقی بماند.از «ندا آفرید» درباره حمایت های مادی و معنوی از آیین نقالی بعد از ثبت در یونسکو می پرسم که می گوید: «تا جایی که می دانم هیچ نهاد دولتی از نقالی حمایت نمی کند اما معدود نهادهای غیر دولتی به این کار پرداخته اند اما بسنده نیست.
این نقال زن در پاسخ به پرسش دیگری درباره نقش نقالان در حفظ این میراث معنوی می گوید: «نقالان همواره این میراث را سینه به سینه و گاه مکتوب حفظ و منتقل کرده اند، نقش من نیز سوای این پیشکسوتان دلسوز نیست و نمود این گفته شیوه نقالی من است که با نمایش ،آمیخته شده زیرا تصویر جذاب تر و ماندنی تر از گفتار در یادها است به ویژه جوانان استقبال بی نظیری از این شیوه داشته اند.»
«فاطمه حبیبی زاد» معروف به «گردآفرید» از نقالان آموزش دیده در مکتب مرشدان و درویشان است
«گردآفرید» هم درباره اینکه «چه نهادی متولی حمایت های مادی و معنوی از نقالی است؟» می گوید: «نهادی برای حمایت از نقالی وجود ندارد. مثل بسیاری از هنرهای سنتی ایران که بدون متولی است، در نقالی هم متولی نداریم. آرشیوسازی مدونی در این حوزه انجام نگرفته است. همه سندها به طور پراکنده در آرشیو افراد مختلف وجود دارد.»او به مثال هایی در این زمینه اشاره می کند و می گوید: «مثلا مرشد «سید مصطفی سعیدی» در روستای یکه دانگه لرستان نقالی می کند یا فرد نقال با تبحری در خراسان زندگی می کرد اما از این افراد هیچ اثری ثبت نشده است یا بسیار کم است. مثلا از مرشد «زریری اصفهانی» فقط یک صدای کوچک وجود دارد درحالیکه در تاریخ نقالی یکی از افراد بی نظیر بود.»
Una donna che legge lo Shahnameh (۴)این زن نقال که چند سالی است به قول خود دل چرکین از ایران خارج شده است، می گوید: «یک دست صدا ندارد و این موضوع یک همت جمعی طلب می کند. من در آینده تنها کاری که می توانم انجام دهم این است که طومارهای نقالان را سر و سامان دهم و دانشنامه بزرگی که در زمینه نقالی داشته ام را پیش ببرم اما این موارد هم نیازمند حمایت و سرمایه گذار است.»

زنان نقال در ایران؛ از قصه گویی شهرزاد تا نقالی در قهوه خانه ها
شهرزاد قصه‌گو را همه می‌شناسند. داستان‌سرایی که با روایت ماهرانه خود هزار و یک شب شهریار را مبهوت خود می‌کند. از شهرزاد که بگذریم،‌ مادران هم بخشی از روایت داستان‌های کودکی ما بودند که فراتر از سنت ایرانیان، بخشی از فرهنگ جهانی را شکل می‌بخشند. اما چگونه است که با ریشه‌های عمیق داستان‌سرایی زنان در طول تاریخ بشر، نقالی، این شیوه روایی و حماسی که گاهی هم با چاشنی روایت‌های عاطفی همراه‌ است، عملی مردانه بوده و همواره مرشدها مرد بودند و بچه مرشدها هم مردانی که مرشدهای آینده می‌شدند.
نقالی که بیشتر آن را با شاهنامه‌خوانی می‌شناسند بخشی از سنت فرهنگ کوچه بوده است. سنتی که به واسطه آن داستان‌های شاهنامه میان مردم کوچه و قهوه‌خوانه روایت می‌شد و به دلیل حضور مردان در این محافل به سنتی مردانه تبدیل شده است و شاید به همین علت زن‌ها نمی‌توانستند نقشی در بازگویی این روایت داشته باشند.
با شکل‌گیری نگاه علمی به فرهنگ عامه و طرح مباحث اجتماعی در بازشناخت این بخش از میراث بشری، نقالی از یک اجرای نمایشی عامه به یک ساختار روایی ویژه در هنر نمایش ایران تبدیل شد و به این ترتیب زن‌ها هم موفق شدند فارغ از حوزه عمومی جامعه نقشی در شیوه اجرای این نمایش داشته باشند.
هم اکنون زنان زیادی در عرصه نقالی فعال هستند که بخشی از آن ها از هنر تئاتر به این آیین روی آورده اند. برخی از افرادی که در تاریخ نقالی تحقیقاتی داشته اند، از همسر فردوسی جزو نخستین شاهنامه خوان زن نام می برند. از سوی دیگر برخی تحقیقات هم نشان می دهد که در سال های انقلاب ایران هم یک نقال زن به نام «فرحناز کریم‌خانی» در برخی فضاهای عمومی نقالی کرده است.
همچنین با توجه به اینکه طبق برخی اسناد تاریخی اسم «نقالی» حدود چهار قرن است که باب شده است. پیش از آن با نام «خنیاگری» که داستان گویی همراه با ساز و آواز است، شناخته می شد به طوریکه برخی معتقدند که تاریخچه نقالی زن ایرانی به دوران ساسانی و فردی به نام آزاده، خنیاگر بهرام گور ساسانی برمی گردد.
پیش از انقلاب هم زن نقالی به نام بلقیس زندگی می کرده است. بلقیس معرکه‌گیری بود که به محله “گارت‌ ماشین” (ایستگاه ماشین دودی) در شوش می‌آمد و نقل می‌گفت. مرشد بلقیس که پیش از انقلاب نقالی می کرد و تا چند سال بعد از انقلاب هم کارش را ادامه داد اما نتوانست این کار را برای طولانی مدت انجام دهد.
«گرد آفرید» در این باره گرچه نقالی یا خنیاگری زنان در گذشته نادیده نمی گیرد و البته به مرشد بلقیس در گفت و گویی که در شماره ۵۳۴ با روزنامه کارگزاران داشت اشاره می کند اما در عین حال درباره خود می گوید: «من نخستین زنی بودم که در مکتب قهوه خانه، خانقاه و زورخانه تعلیم دیده ام.در واقع تا پیش از اینکه من به نقالی روی آورم، هیچ زنی نبوده است که در این مکتب در کنار مرشدها تعلیم دیده باشد. همه می دانیم که در گذشته، زنان شرایط اجتماعی آنچنانی نداشتند که بخواهند به این نوع فعالیت ها که کاملا در محیط های مردانه انجام می شد، وارد شوند و معرکه گیری یا نقالی کنند.»
وی اضافه می کند: «همیشه طبق سنت، این عصا، این طومار، این فوت و فن به شاگرد پسر یا به فرزند آن مرشد رسیده است اما من سال ها به خانقاه و زورخانه برای تحقیق می رفتم و البته تنها محقق نبودم بلکه یک مرید هم بودم. از همان سال ها کاری که یک بچه مرشد باید انجام دهد را انجام می دادم تا اینکه مرشد ها پذیرفتند تا میراث خود را به من منتقل کنند و اجازه نامه نقالی هم به من دادند. آنها طوماری نوشتند که من تنها شاگرد زنی بودم که با این افراد آموزش دیدم.»
عقیلی که با نام «ندا آفرید» معروف است نیز درباره نقالی خود می گوید: «از کودکی به این میراث هنری بازمانده از دیرباز دلبسته و از همان زمان در میهمانی ها نقالی می کردم، اما کودکانه و غیر حرفه ای، از سال ۷۵ به شکل حرفه ای به نقالی پرداختم و هنر جویانی را برای نگهداشت این هنر فرهنگی آموزش داده ام، همچنین با دو تن از نابینایان نیز آموزش نقالی را تجربه کرده ام.»
او درباره نگاه مردانه به آیین نقالی می گوید: «از نگاه برخی، نقالی کاری است مردانه اما از دید من کاری است زنانه به دلیل اینکه همواره مادران برای کودکان خود قصه گفته و می گویند، همچنین نقالی تنها گفتار نیست، بهره بردن از زبان بدن به دریافت نقل کمک شایانی می کند و به همین خاطر مردم در سراسر دنیا با هر زبانی نقالی مرا متوجه شوند.»
این نقال زن می گوید: «خوشبختانه نقالان زن بیشتر از مردان هستند و این کار نقالی را شیرین تر و دلچسب تر می نماید. گاهگاهی می شنوم که نقالی خانم ها کنسل شده تنها بدین دلیل که زن هستند و این محدودیت ها نقالی را به ورطه خطر می اندازد، من نیز در ایران با این محدویت مواجه شده ام اما بسیار کم زیرا من تمام نکاتی که موجب می شد کارم را کنسل کنند رعایت می کردم تا این نشود، زیرا وظیفه داشته و دارم که مردم را با شاهنامه بیشتر آشنا کنم.»
«نداآفرید» نقالی به زبان انگلیسی هم انجام می دهد. او در این باره می گوید: «می خواستم اثر نقل شاهنامه ای را روی انگلیسی زبانان را نیز بدانم، در ترکیه و کانادا با استقبال زیادی روبرو شد، به ویژه در کانون قصه گویان اتاوا و همچنین در بین مخاطبان یوتیوب.»فردوسی خود در این زمینه شعری دارد که می گوید: «هرآنکس که شهنامه خوانی کند/ اگر زن بود پهلوانی کند یا به روایت دیگر هرآنکس که شهنامه خوانی کند، چه مرد و چه زن پهلوانی کند»«گردآفرید» درباره مشکلات خود به عنوان یک نقال زن به شرق پارسی می گوید: «من در ایران کلاس های شاهنامه و نقالی داشتم که بیشتر هم خانم ها حضور داشتند و به نظر می رسد نقالی زنان هم اکنون در ایران خیلی جا افتاده است به طوریکه حتی شنیده ام در سال های اخیر در مناطق لرنشین و بختیاری زنان شاهنامه خوانی می کنند و آن گرفتاری های قبلی را ندارند.»
این روزها سایه تهدیدهای ریز و درشت بر سر نقالی و شاهنامه خوانی ایران قرار دارد. باید نظاره کرد بعد از گذشت دو سال از ثبت این میراث معنوی در یونسکو که مخصوص ایران است و در کشورهای فارسی زبان دیگر به مانند ایران هیچگاه رونق نداشته است، چه بر سر آن می آید. بار سنگینی که این روزها بر دوش زنان و مردان نقال چه داخل و چه خارج از کشور و همچنین حمایت های دولتی و غیردولتی از این آیین سنتی سنگین تر از گذشته است.

Riferimento: http://url.parsiandej.ir/wingF

نوشتار های توصیه شده از طرف ما:

Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana

Shamshad Amiri Khorasani

Conoscere la storia e la cultura dell'Iran è come entrare in un mondo in cui non ci aspetta nulla tranne l'amore e l'onore e talvolta la tristezza, forse la nostra storia è immagazzinata nella memoria dei nostri geni in modo che possiamo usarla per espandere l'autocoscienza e l'autocoscienza . .

Articoli Correlati

sottoscrivi
Notificami
ospite

0 Commenti
Feedback in linea
Visualizza tutti i commenti
Pulsante per tornare all'inizio