Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana
Dominio achemenideIl Grande Ciro (Ciro)

منشور کوروش بزرگ به عنوان اولین بیانیه حقوق بشر

حتما برای شما هم جای سوال داره که چرا منشور کوروش بزرگ رو به عنوان اولین بیانیه حقوق بشر میدونند، قصد توضیح دادن ندارم، قرار نیست کلی نظریه علمی از دانشمندهای مختلف ارائه بدم و بگم ببینید چه دلایل محکمی، فهمیدن این موضوع رو به عهده خودتون میذارم، کتیبه کوروش بزرگ رو که به مناست فتح بابل نگاشته شده است با کتیبه های پادشاهان قبل مقایسه کنید

کتیبه آشورنصیرپال (پادشاه آشوری) : به فرموده خدایان بزرگ آشور و ایشتار، من با لشکر و ارابه های جنگی خود به شهر گینابو حمله بردم وآنجا را به یک ضرب شست تصرف کردم. Ho subito decapitato seicento soldati nemici, bruciato vivo tremila prigionieri nel fuoco e non ho lasciato in vita nemmeno una persona, ho scuoiato con le mie mani il sovrano della città e ho appeso la sua pelle alle mura della città.. Da lì sono andato nella città dell'oro. Poiché la gente di quella terra non ha chiesto l'elemosina e non si è sottomessa a me, ho attaccato la loro città e ne ho aperto anche le porte.. Ne ho uccisi tremila. بسیاری دیگر را در آتش کباب کردم. اسرای بی شماری را از آنها گرفتم، دست و انگشت و گوش و بینی آنها را بریدم و هزاران چشم از کاسه و هزاران زبان از دهان بیرون کشیدم. از اجساد کشته شدگان پشته ای ساختم و سرهای بریده آنها را به تاک های بیرون شهر آویختم.
کتیبه آشور بانیپال (پادشاه آشوری) : من شهر بزرگ و مقدس را به خواست خدایان آشور گشودم. من وارد کاخ های معبد شهر شدم و هر آنچه از سیم و زر و مال فراوان بود، همه را به غنیمت برداشتم. من همه ی آجرهای زیگورات شوش را که با سنگ لاجورد تزیین شده بود، شکستم. من تمامی معابد عیلام را با خاک یکسان کردم، شهر شوش را به ویرانه ای تبدیل کردم و بر زمینش نمک پاشیدم. من همه ی دختران و زنان را به اسارت گرفتم. از این پس دیگر کسی صدای شادی مردم و سم اسبان را در عیلام نخواهد شنید.
کتیبه نبوکدنصر (پادشاه بابلی) : فرمان دادم صدهزار چشم در آوردن و صدهزار ساق پا را بشکنند. Ho cavato l'occhio del comandante nemico con le mie stesse mani e bruciato migliaia di ragazze nel fuoco. Poi ho distrutto le case della città in modo tale che non ci fosse più gioia da esso.

Iscrizione di Ciro il Grande
Quando entrai a Babilonia senza combattere, tutto il popolo accolse con gioia i miei passi. Mi sono seduto sul trono Shahriari alla corte dei re di Babilonia. Marduk, il grande dio, mi ha mostrato i cuori puri del popolo di Babilonia perché lo rispettavo e lo amavo . Quando il mio grande esercito entrò pacificamente a Babilonia, non lasciai soffrire il popolo di questa città e di questa terra.. وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان دادمن برای صلح کوشیدم. من برده داری را برانداختم و به بدبختی آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم همه ی مردم در پرستش خدای خوی آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند

کوروش بر خلاف روش های وحشیانه معمول در آن زمان، در شهرهایی که به تسخیر در می آورد کشتار نمی کرد، به دین و مذهب ملت های شکست خورده احترام می گذاشت و حتی به هزینه خود معابد و پرستشگاه های مخروبه آنها را نوسازی و رونق م داد. برای مثال، پس از تسخیر بابل بود که معابد اسگیله و ازیده را تعمیر کرد و دستور داد معبد سلیمان(É) را در اورشلیم (Gerusalemme) از نو بسازند. او حتی پس از کشته شدن بلشصر پسر پادشاه بابل دستور حتی در دربار پارس نیز عزای عمومی اعلام شود. او پس از اینکه سرزمین لیدی را تسخیر کرد، از خود اهالی آنجا حکمرانی برای مردم تعیین نمود. دستور داد شهر صیدا را که بخت النصر پادشاه پیشین بابل نیمه ویران کرده بود، نوسازی کنند و دارای پادشاه شود. کوروش میل نداشت در روح و روان ملت های شکست خورده، احساس حقارت و خفت بوجود بیاورد و یا دین و آداب و رسوم و عواطفشان را خار دارد و آنها را ناامید و بی پناه کند.
با پادشاهی کوروش در قرن ششم قبل از میلاد، دوره خونریزی و خونخواری و ویرانگری به پایان رسید و دوره نوینی آغاز شد که برعکس دوره های پیشین، صلح و انسان دوستی رواج یافت، حقوق و عواطف انسانی مورد توجه قرار گرفت، دادرسی و دادگری در اجتماعات انسانی رونق یافت و ارزش انفرادی و اجتماعی انسان مورد احترام واقع شد.

Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana

Shamshad Amiri Khorasani

Conoscere la storia e la cultura dell'Iran è come entrare in un mondo in cui non ci aspetta nulla tranne l'amore e l'onore e talvolta la tristezza, forse la nostra storia è immagazzinata nella memoria dei nostri geni in modo che possiamo usarla per espandere l'autocoscienza e l'autocoscienza . .

Articoli Correlati

sottoscrivi
Notificami
ospite

0 Commenti
Feedback in linea
Visualizza tutti i commenti
Pulsante per tornare all'inizio