Histoire de l'islam chiite en Iran – Partie 5(Services mutuels de l'Iran et de l'Islam)
مشاهده قسمت سوم: تاریخ اسلام شیعی در ایران – قسمت ۴ (Les terrains de formation de la guerre de Qadisiyah dans les guerres de chaînes et de ponts )
اسلام و ملیت
اسلام از همان آغاز کوشید تا پوسته ی عربیت را از خود بدور افکند …. قرآن با لحن شدید و اتهام آمیز از اعراب سخن گفته است و آنان را از نظر روانشناسی اجتماعی ، در نفاق و حق کشی از همه سخت تر و شدید تر خوانده است .
قرآن بطور بسیار مشخصی وجود ملیت ها را به عنوان واقعیت هایی عینی و طبیعی اعتراف نموده است .
اسلام گرایی ایرانیان از دیدگاه قرآن
« Ô gens ! اگر خدا بخواهد شما را از میــان می بـرد و افـراد دیگـری را ( به جای شما ) می آورد . » (نساء-۱۳۳)
آقای تقی زاده: Islam … آیینی نو ، دارای محاسن و اصول و قوانین منظم آورد و انتشار اسلام در ایران روح تازه و ایمان قویتر دمید که دو مایه ی مطلوب نیز بر اثر آن به این دیار آمد . یکی زبان بسیار غنی و پرمایه ، وسیع یعنی عربی بود … … دیگری علوم و معارف و تمدن بسیار عالی پر مایه ای بود که بوسیله ی ترجمه های کتب یونانی و سریانی و هندی به زبان عربی در شرق اسلامی و قلمرو خلافت شرقیه از اواسط قرن دوم تا اواخر قرن سوم بین مسلمین آشنا به زبان عربی و بالخصوص ایرانیان انتشار یافت .
اولین چیزی که اسلام آن را در ایران از بین برد ، تشتت افکار و عقاید مذهبی بود . سپس به جای آن وحدت عقیده را گسترش داد . این کار برای اولین بار بوسیله ی اسلام در این مرز و بوم صورت گرفت . فکر واحد ، آرمان واحد و ایده آل واحد پیدا کردند و احساسات برادرانه میان آنها بوجود آمد . هر چند این کار به تدریج در طول چهار قرن انجام گرفت ، ولی سرانجام به نتیجه رسید و از آن هنگام تا کنون حدود ۹۸ درصد مردم ایران اندیشه و احساسات مشترکی دارند .
اسلام از نفوذ و توسعه ی مسیحیت در ایران و به طور عام در مشرق زمین جلوگیری کرد .
ایران در پرتو گرایش به اسلام ، هنگامی که کشور های مسیحی در تاریکی قرون فرو رفته بودند ، همدوش با سایر ملل اسلامی و پیشاپیش همه ی آنها مشعلدار تمدنی عظیم و شکوهمند به نام « تمدن اسلامی » بود .
اسلامی نیست ، از زمانی که سایه ی اسلام بر این مملکت
گسترده شده است ، هر خطری که برای این مملکت پیش
آمده بوسیله اسلام دفع شده است .
خدمات ایرانیان به اسلام از کی شروع شد ؟
به همان نسبت که اسلام یک دین همه جانبه است و بر جنبه های مختلف حیات بشری سیطره دارد ، خدمات ایرانیان به اسلام نیز وسیع و گسترده و همه جانبه است و در همه صحنه ها و جبهه های گوناگون صورت گرفته است . جبهه ی نشر و تبلیغ و دعوت ملت های دیگر ، جبهه ی سـربازی و نـظامی ، جبهه ی علم و فرهنگ و جبهه ی ذوق و صنعت و هنر .
اولین خدمتی که باید از آن نام برد ، خدمت تمدن کهن ایرانی به تمدن جوان اسلامی است . ایران قبل از اسلام خود دارای تمدنی درخشان و با سابقه بوده ؛ دیگر این که این تمدن در دوره ی اسلامی مورد استفاده واقع شده است .
ایرانیان خدمات بسیار شایانی به اسلام کرده اند و آن خدمات از روی صمیمیت و اخلاص و ایمان بوده است .
روی هم رفته ، حدیث ، تفسیر ، کلام ، فلسفه ، تصوف در قرن نخستین اسلامی پی ریزی شد و ملت ایران در این مورد در درجه ی اول قرار دارد . غزنویان نیز نخستین افراد ایرانی هستند که دین مقدس اسلام را از طریق سند به هندوستان بردند .
ذوق و صنعت
•شاهکارهای صنعتی ایران در دوره اسلامی :
اعم از معماری
ها ، نقاشیها ، خوشنویسی ها ، تذهیب کاریها ، خاتم کاری ها ،
کاشی کاری ها و معرق سازی ها و…. بیشتر در زمینه های دینی
اسلامی بوده است . شاهکارهای فوق همه در مساجد و مشاهد
و مدارس و قرآنها و کتب تجلی کرده است ، معمارها هنر خود را
در مساجد و مشاهد و مدارس اسلامی بروز داده اند .
علم و فرهنگ
میدانهای خدمات ایرانیان به اسلام است.سرعت پیشرفت و
توسعه ، کلیت و شمول و همه جانبگی ، شرکت طبقات
مختلف اجتماع ، اشتراک مساعی ملل گوناگون ، چیزهایی
است که اعجابها را در مورد تمدن اسلامی سخت برانگیخته
Est .
کوشش های علمی ایرانیان در دوران بعد از اسلام
داشته اند و کتابخانه هایشان از پوست و بخط پهلوی بوده است و
پس از پیدایش اسلام ایرانیان از بزرگترین عوامل تاسیس کتابخانه
و مدارس در بغداد ، ایران و غیره به شمار می آمدند .
مدرسه
علم و تمدن در ممالک اسلامی بدون مدرسه رواج و توسعه یافت
، فقها و اطبائ و فیلسوفان و دانشمندانی بدون رفتن به مدرسه
پدید آمدند . نخستین مردمی که در اسلام مدارس تاسیس کردند
امراء ( بزرگان ) ایران بودند و اگر هم روایت فرنگیان مربوط به
مأمون درست باشد باز هم نخستین مدرسه ی اسلامی در ایران
( خراسان و یا نیشابور ) و با نظر ایرانیان بنا شده است.
Résultat
ابطحی ، نور الدین ( ۱۳۸۳ ) ایرانیان در قرآن و روایات ، تهران : به آفرین ، چاپ اول .
ابراهیمیان ، حجت الله ( ۱۳۸۳ ) اسلام و ایران ، تهران : کانون اندیشه جوان ، چاپ اول .
حقیقت ، عبدالرضیع ( ۱۳۸۰ ) خدمات ایرانیان به اسلام ، تهران : کومش ، چاپ اول .
جرجی زیدان ( ۱۳۵۶ ) تاریخ تمدن اسلام ، ترجمه : علی جواهر کلام ، دوره کامل پنج جلدی در یک مجلد ،
Téhéran : انتشارات امیر کبیر ، چاپ پنجم .
ر . ناث و گلدزیهر ( ۱۳۷۱ ) اسلام در ایران ، شعوبیه : نهضت مقاومت ملی ایران علیه امویان و عباسیان
، مترجمان : محمود افتخار زاده و محمد حسین عضدانلو ، تهران : مؤلف ، چاپ اول.
زرین کوب ، عبدالحسین ( ۱۳۴۸ ) کارنامه اسلام ، تهران : شرکت سهامی انتشار .
قربانی ، زین العابدین ، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی ، تهران : نشر فرهنگ .
محمدی اشتهاردی ، محمد ( ۱۳۷۸ ) رابطه ایران با اسلام و تشیع ( از آغاز تاکنون ) , Téhéran : preuve
مطهری ، مرتضی ( ۱۳۷۰ ) خدمات متقابل اسلام و ایران ، تهران : انتشارات صدرا ، چاپ شانزدهم .
مخاظبین عزیز لطفا از انتشار بدون کسب اجازه ی متن یا بدون ذکر نویسنده و آدرس دهی به وبگاه فوق خودداری نمایند.با سپاس هادی فرهنگ دوست
آدرس اصلی مطلب برای ارجاع:
آیا ایرانیان پیش از اسلام از علم بی بهره بودند؟
در زمان ساسانیان ایرانیان از علم بی بهره نبودند. اردشیر بابک سفارش کرد که از چین و هند کتابهای علمی را به ایران آورده و ترجمه کنند. شاهپور اول نیز راه پدر را دنبال کرد. خسرو انوشیروان نیز این کتابها را جمع آوری و ویرایش کرد. در زمان همین پادشاه بود که برزویه طبیب به هندوستان رفت تا گیاهی برای عمر جاودانی بیابد. اما پس از مأیوس شدن از یافتن چنین گیاهی ، کتاب پنچه تنتره را از سانسکریت به اضافه شرح حالی از خود به زبان پهلوی برگرداند. که بعد ها این کتاب توسط ابن مقفع به عربی برگردانده شد.
در زمان انوشیروان دانشگاه جندی شاپور مهمترین مرکز آموزشی بود. وقتی دانشگاه ادسا در سال ۴۸۹ تعطیل شد نسطوریانی که از آنجا به ایران پناهنده شدند باعث غنی تر شدن سطح علمی این دانشگاه شدند. انوشیروان بر این نسطوریان ارج گذاشت. زمانیکه مدرسه افلاطونی آتن در سال ۵۲۹ به فرمان جوسنتبان بسته شد، دانشجویان آتنی نیز به این دانشگاه آمدند. در این زمان دانشگاه جندی شاپور یک مرکز علمی و آمورشی بود که دانشجویان ایرانی ، یونانی، رومی، سریانی و هندی را در خود جای داده بود و آنها را تشویق می کرد که با هم تبادل اطلاعات کنند. این دانشگاه دارای یک بیمارستان برای یاد گیری علوم پزشکی بود و یک رصد خانه نیز داشت و همه آموزشها به زبان سریانی بود. تا اینکه شرق نزدیک از جمله ایران تحت تسلط اعراب در آمد. در سال ۶۶۱ میلادی پس از مرگ علی ، دمشق به عنوان پایتخت پادشاهان اموی انتخاب شد. پادشاهان اموی هر چند که تحت تأثیر شعر و هنر یونان قرار گرفتند اما با وجود نزدیکی به بیزانس هیچ علاقه ای به فراگیری علوم یونانیان نداشتند. عربهای این دوره توصیه های پیامبر را برتر از همه آنچه توسط سریانیها و یونانیها اراده می شد می دانستند. بنابراین علاقه ای به فراگیری علوم نداشتند.
http://ajums.research.ac.ir/
در سال ۷۴۰ حکومت بنی امیه سرنگون شد و بنی عباسیان جای آنها را گرفتند. ایرانیانی که از ظلم بنی امیه به ستوه آمده بودند از عباسیان حمایت کردند. و زبان دولتی که در زمان امویان عربی بود همچنان در عهد عباسیان نیز عربی ماند. در زمان خلیفه دوم عباسی المنصور بود که خالد ابن برمک حاکم بین النهرین شد. بیشترین تأثیر ایرانیان در این دوره بود. جابر ابن حیان در این دوره علم کیمیا گری را با ترکیبی از عرفان ایرانی و هندی درآمیخت. جابر ابن حیان در دربار عباسیان قرب و منزلتی یافته بود. اما پس از اینکه برمکیان در سال ۸۰۴ برافتادند، جابر ابن حیان هم از چشم دربار افتاد. المنصور در سال ۷۶۲ بغداد را پایتخت خود قرار داد و دو ستاره شناس ایرانی به نامهای نوبخت و ماشاالله را به دربار خود برد و همچنین علوم یونانیان را بدون واسطه سریانیها به عربی ترجمه کرد. وقتی در سال ۷۶۵ در بستر بیماری افتاد از شخصی به اسم جرجیس که رئیس دانشگاه جندی شاپور بود خواست تا او را مداوا کند. در نتیجه نسطوریان پزشکان رسمی دربار شدند. از این پس کتابهای علمی یونانیان مخصوصاً در زمینه پزشکی مورد توجه عربها قرار گرفت و در بغداد تدریس می شد.
در حالیکه دمشق نسبت به بغداد به بیزانس نزدیک تر بود اما هرگز امویان (مسلمانان اولیه صدر اسلام )هیچ علاقه ای به فراگیری علوم یونانیان نداشتند. پس از المنصور هارون الرشید و مامون نیز به ترجمه کتب یونانیان علاقه نشان دادند. مامون تحت تأثیر جنبش آزادی خواهانه معتزله قرار گرفت و مرکز تحقیقاتی به نام بیت الحکمت در بغداد تاسیس کرد و آثار بیشتری از یونانیان را به عربی ترجمه کرد. در این دوره کتابهای نجومی نیز به عربی ترجمه شد. خوارزمی ریاضی یونان و هند را با هم درآمیخت و آنچه را امروزه به آن جبر می گوییم ابداع کرد.
دانشمندان این دوره به دلیل اینکه زبان رسمی آن دوره عربی بود به عربی می نوشتند. از دانشمندان آن دوره می توان المسعودی ، الفارابی، البیرونی، ابن رشد و غیره را نام برد. اکثر غریب به اتفاق این دانشمندان ایرانی بودند نه عرب. عرب هیچگاه از شکم و زیر شکم فرا تر نرفته است. اگر براستی امام جعفر صادق دارای یک کلاس علمی ۴۰۰۰ نفره بود چرا امروزه هیچ اثری از گفتار علمی یا کتاب علمی امام جعفر صادق وجود ندارد؟ آثار ایرانیان به زبان عربی بود که این امر هیچ ربطی به اسلام ندارد. این دانشمندان قبل از پرداختن به علوم پزشکی و نجوم باید به علوم الهی می پرداختند و اگر در آثار آنان کمترین نشانی از منافات با آموزه های اسلامی یافت می شد به سختی سرکوب می شدند. همانطور که زکریای رازی را با کوفتن کتابهایش بر سرش نابینا کردند. زکریای رازی کتابی نوشت که در آن کتاب وحی را بی عدالتی خوانده و همچنین معجزه را زیر سوال برده بود. اما همیچ آثاری از این دشت کتابهایش وجود ندارد. تنها با اشاره در کتابهای اشخاص دیگر است که به وجود آن کتابها پی می بریم.
ظلم و ستم ؟؟؟؟؟؟؟؟ اختلافات طبقاتی ؟؟؟
در یک جمله بگم زیادم نگم بهت : برو جنایات اعراب رو بخون ………… همین
در مورد اختلافات طبقاتی هم فکر میکنی چرا شعوبیان به وجود اومد ؟
چرا شاعران و خردمندانی با مراجعه با ایات قران هرگونه برتری جویی نژادی رو منع دونستند و این کار اعراب رو خطا اعلام کردن ؟
مطالعه تان را قبل نظر دادن بیشتر کنید
سلمان یک وطن پرست واقعی بود و تنها میخاست ایران رو از دست ظلم ان زمان پادشاهان نجات بدهد در اون زمان اختلاف طبقاتی بیداد میکرد و همه چیز کشور برای طبقه نجیب زاده ها بود لطفا دلایل مسلمان شدن ایرانیان رو مطالعه کنید اونوقت پی میبرید که سلمان افتخار ایرانیان است.
طبق گفته دکتر زرینکوب در کتاب کارنامه اسلام منبع خبر کتابسوزی اعراب به قرن هفتم میرسه و معتبر نیست اما با این حال نمی توان آنرا هم به طور کامل منتفی دانست .
Cordialement
دوستان من توی یه سایتی خوندم که :
پس از درگذشت پیامبر اسلام , در زمان \”عمر بن خطاب\” او به یاری لشگر اعراب تدارک و استراتژی یک جنگ و حمله به ایران را طرح ریزی کرده و نقاط ضعف و حساس سپاه ایران را به اطلاع خلیفه عمررسانید و از آنجا که از صحابه ی نزدیک پیامبر بود جایگاه ویژه ای نزد عمر داشت.در جنگ تیسفون اعراب به راحتی بر دژ و خندقهای شهر تیسفون فائق آمدند. پس از جنگ و بازگشودن کتابخانه ها سلمان عمر را از محتوای تمام کتابها آگاه ساخت و این جمله از زبان عمر برخاست : (هر آنچه در این کتابهاست یا در قرآن هست که دیگر نیازی به آن نیست. یا در قران نیست که کفر است. پس همه ی این کتابها را بسوزانید ! ) \”به نقل از تاریخ طبری\” سلمان در جنگهای قادسیه و نهاوند و فتح تیسفون و مدائن فرمانده ی سپاه اعرا ب بود و از تمام نقاط ضعف و قوت سپاه ایران اطلاع داشت اعراب که از دیدن فیل ها در سپاه ایران به وحشت آمده بودند به پیشنهاد سلمان که نقطه ضعف فیلها زیر شکم و خرطوم آنهاست ! با سنگ به جان فیلهای سپاه ایران افتادند و آنها را سرنگون کردند.
.
.
این واقعیت داره ؟؟؟اولین مسئله تاریخی که خودم شک کردم لطفا با ذکر منبع معتبر(کتاب های معتبر ) بهم کمک کنید بدونم این واقعیت داره یا نه
چون مسئله روزبه (سلمان)شد من این سوالمو اینجا طرح کردم
برتری اسلام به دیگر ادیان زمانی معلوم میشود که زندگی متفکری مثل سلمان فارسی را بررسی کنیم او ابتدا زرتشتی بود چون آیین زرتشت اورا راضی نمیکرد به آیین مانی گرایید و چون مانویها در ایران اعدام میشدند به شام فرار کرد.در آنجا مسیحی شد به نحوی که بعضی مورخین یکی از چهار انجیل را به او نسبت میدهند.وی در نهایت اسیر شد و به عنوان برده سر از عربستان درآورد و با کمک پیامبر اکرم آزاد شد.او یکی از فداییان پیامبر اسلام بود.محبوبیت او چنان است که میگویند اسلام را ایرانیان تا حدی بوسیله او شناخته اند.حتی در فرقه علوی او یکی از سه گانه های محبوب است(در کنار حضرت علی و مسیح) البته فرقه علوی از نظر شیعیان و دیگر مسلمانان باطل است
این سلمان خاعنی بیش نبود
******** که همش دین عوض میکرد
باز درود بر اشو زرتشت پیامبر پاک جهان
دوست عزیز بر هر انسانی واجب ان است که دینی را که کامل تر است را برای اینده خویش برگذیند.
من مخالفم
چرا درباره ی یکی از بزرگان اسلام و ایرانیان حق جو این گونه می گویید؟؟
دین ومیهن به هم وابسته نیستند که بگوییم هر کس مسلمان شد میهنش را فروخته و حتما باید زرتشتی باشد.
حضرت زرتشت یکی از پیامبران خداست همان گونه که حضرت محمد هم پیامبر خداست.
سلمان هیچ گاه به میهنش خیانت و یا پشت نکرد. لطفا بزرگان میهنی و یا دیتی را بد نام نگنید.
منظورم چون از دین زرتشت به دین اسلام گرویدنبود دوستان.
ایشان را خاعن خطاب کردم در رابطه به پشت کردنشان به میهن
با تحقیق میتوانید بخوانید
البته شاید من درست نمیگم تا انجایی که میدانم اینطور بود.