Shah nella cultura iraniana e achemenide
il re در دوره هخامنشی
این نام که از سه هزار سال پیش در زبانهای ایرانی رواج دارد ، از پارسی باستان گرفته شده است که پس ازتحولات تاریخی بسیار به صورت « شاه » در آمده است . Perché dopo l'unione dei Medi e della Persia da parte di Ciro il Grande, (550 ق . M ) Si usava il termine imperatore . این بدان جهت بود که مردم آریایی و غیر آریایی فلات ایران و پیرامون آن به کشور هخامنشی پیوستند و خصوصا پادشاهان و شهریاران آنها نیز برتری کوروش را پذیرفتند . شاهنشاه در پارسی باستان خشایه ثیه یعنی شاه شاهان آمده است.
لباس ویژه شاهنشاه در دوره هخامنشی
شاهنشاه درهنگام صلح جامعه ای بلند از دیبای ارغوانی که آستینهای فراخ داشت برتن میکرد و در زیر آن پیراهن بلندی می پوشید که تا زانو می رسید و مغزی سفید داشت و کمر بندی روی آن می بست . کفش شاه نیز ، زرین و پاشنه دارونوک تیز بود .
یونانیــان تـاج شاهنشاهیان هخــامنشی راتیار و یا گیسداریس خوانده اند . شاه ، ریش دراز و موهای مجعد داشت و بر تخت زرین می نشست و عصای زرین به دست می گرفت . فرمانها و نامه های سلطنتی به مهر شاه می رسید و نسخه ای از آن در دفاتر شاهی نگهداری می شد . کشورداری داریوش پس از اینکه بر اوضاع کشور ایران مسلط شد، ایران را به سی و سه خشتره یا استان تقسیم کرد و ادارة آنها را به افرادی که مورد اعتماد شاهنشاه بودند واگذار نمود.
از زمان جانشینان خشایارشاه که دولت هخامنشی روی به ضعف نهاد استانداران یک نوع خود مختاری پیدا کرده حتی ریاست سپاه محلی را که بر عهدة سرداری به نام کارانا بود نیز بدست گرفتند. اختیارات شاهان یا امیران محلی با قوت یا ضعف حکومت مرکزی تغییر می کرد. ضرب سکه طلا از مختصات شاهنشاه بود . اما استانداران می توانستند گاهی سکه هایی از نقره یا مس بزنند . دراوایل دورة هخامنشی سالی دوبار بازرسان شاهنشاهی که چشم و گوش شاه خوانده می شدند به استانها گسیل می گشت.
یه مقایسه کوچیک البته میدونم که مع الفارقه پیامبر بر زمین می نشست و مهمان را بر پوستین می نشان لقبشان هم عبد الله بود یعنی بنده خدا.
درود بر جناب آقای شمشاد امیری خراسانی و بقیه مسئولین این سایت تاریخی و فرهنگی. من از سایت شما بسیار اطلاعات مهم و با ارزشی آموختم. così lunga vita. مطالب شما را با لینک اتان شر میکنم. così lunga vita.