Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana
Antichità e valori storiciAntica PersiaDominio achemenideIl Grande Ciro (Ciro)

Analisi della Carta di Ciro il Grande

Carta di Ciro il Grande
Carta di Ciro il Grande

 

بسیاری از ترجمه های ناقص و دارای عیب و اشکال منشور Il Grande Ciro که در فضای تارکده(Internet) E molti libri sono disponibili; In realtà si tratta solo di una traduzione persiana delle traduzioni inglese o francese degli scritti di questo cilindro, che presentano molti errori e difetti..

اما فرهنگستان فارسی برآن شد تا نسخه ای دقیق و معتبر از ترجمه ی این فرمان را دراختیار همگان قرار دهد. این ترجمه ی مستقیم با کوشش پروفسور عبد المجید ارفعی و با همکاری پروفسور پاول ریچارد برگر گردآمده است.

عبدالمجید ارفعی
عبدالمجید ارفعی

 

این منشور را می توان به دو بخش تقسیم کرد. بخش نخست احتمالاً سخن های یک فرد بابلی است که شرایط را توضیح می دهد و بخش دوم سخنان کوروش و یا گزارشی از سخنان کوروش بزرگ می باشد.

نکته نظر پارسیان دژ : آن شخص بابلی از بدکاری های مردوک می گوید

متن استوانه Il Grande Ciro

La prima parte:

١. ………[بنا کرد] (؟)

٢. ……… گوشه ی جهان.

٣. ……… ناشایستی شگرف بر سروری[١] کشورش چیره شده بود[٢]

۴. ……… (فرمود تا به زور) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهند[٣]

۵. (پرستشگاهی) همانند اَسنگیل Esangila بنا کرداز برای او ur و دیگر جای های مقدس

۶. با آیین هایی نه در خور ایشان، آیین پیش کشی قربانی ای نهاد که (پیش از آن) non era. هر روز به گونه ای گستاخانه و خوار کننده سخن می گفت، و نیز با بدکرداری از بهر خوار کردن (di Dio)[۴]

٧. بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [E (Anche) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی] Per (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست.

٨. کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل Bābilion) تباهکاری روا می داشت (E) هر روز [به آزردن (Esso) سرزمین دست (می یازید)، مردمانش] را با یوغی بی آرام به نابودی می کشانید، همه ی آن ها را.

٩. از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان (= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد. [ جای های مقدس رها شدند و یادنمای (Esso) پرستشگاه ها (= آثار) به فراموشی سپرده شد]. دیگر خدایان باشنده در میان ایشان (نیز) پرستشگاه های خویش را ترک کردند.

١٠. In (برابر) خشم وی (= Marduk) E (= نبونئید Nabūna’id) essi (= پیکره های خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود]، از بهر همه ی باشندگان روی زمین که جای های زندگیشان ویرانه گشته بود،

١١. E (از بهر) مردم سرزمین های سومر Šumer و اکد Akkadî که (بسان) [ کالبد ] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (= Marduk) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.

١٢. (Marduk) در میان همه ی سرزمین ها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر،[۵] آنگونه که خواسته ی وی (= Marduk) باشد، ‌شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت.[۶]

١٣. E (= Marduk) کورش، پادشاه شهر انشان Anšan را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه ی جهان.

E (= Marduk) سرزمین گوتیان Qutî و تمامی سپاهیان مندَ Manda (= مادها)Ì[٧] را به فرمانبرداری از او (= cecità) واداشت.[٨] E (Marduk) -(واداشت تا)- مردم، سیاه سران،[٩] به دست کورش شکست داده شوند.

١۴. (در حالی که) E (= cecità) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی می کرد،‌ خدای بزرگ، نگاهبان مردم خویش، با شادی به کردارهای نیک و دل (پر از) داد او ( = cecità) نگریست.

e 5. (Così) او را فرمود که به سوی شهر وی، بابل، پیش رود. (Marduk) E (= cecità) را برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام برداشت.

١۶. (در حالی که) سپاهیان بی شمار او[١٠] که همانند (قطره های) آب یک رود به شمارش درنمی آمدند،[١١] پوشیده در ساز و برگ جنگ،[١٢] در کنار وی گام برمی داشتند.

١٧. E (= Marduk) بی هیچ کارزاری وی (= cecità) را به شهر خویش، بابل، فرا برد. (Marduk) بابل را از هر بدبختی برهانید (E) نبونئید را -پادشاهی که وی (= Marduk) را پرستش نمی کرد- به دست او (= cecità) سپرد.[١٣]

١٨. همه ی مردم بابل،‌ همگی (Le persone) سومر و اکد، (Tutto di) شاهزادگان و فرمانروایان [١۴] به وی (= cecità) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (E) از پادشاهی اش شادمان گردیده، چهره ها درخشان کردند.

١٩. سروری که به یاری وی خدایان ِ(؟) در خطر مرگ (قرار گرفته) زندگی دوباره یافتند و از گزند و آسیب رها شدند، (E) همه ی خدایان (؟) به شادی او را همی ستودند و نامش را گرامی داشتند.

Seconda parte:

٢٠. Io, Ciro, il re del mondo, il grande re, il potente re, il re di Babilonia, il re di Sumer e Akkad, il re dei quattro angoli del mondo,

٢١. Il figlio di Kamboja, il grande re, il re (Città) Anshan, nipote di[e 5] Ciro, il grande re, il re (Città) Anshan, il pronipote di Chish Pish, il grande re, il re (Città) Essi

٢٢. Dal seme di un regno eterno, colui il cui regno è Dio[١۶] (= Marduk) E amano Nabû e vogliono il suo regno per la gioia del loro cuore.

Quando io (= cecità)Ho chiesto la riconciliazione a Babilonia.[١٧]

٢٣. Con gioia e felicità nel palazzo di Shahriari edificherò mia signoria, Marduk, il grande signore, che ha dato il sigillo del mio cuore generoso.[conferito] Babilonia è a volontà [salvati] (Così) Ho cercato costantemente di adorarlo ogni giorno.[١٨]

٢4. (E quando) Molti soldati[١٩] Camminavano in amicizia a Babilonia, non l'ho permesso a nessuno (in un posto) essere terrificante in tutte le terre di Sumer e Akkad.

٢۵. a partire dal (Città) Babilonia e tutto il resto (altro) Ho superato le città sante in abbondanza. Aiutanti che vivono a Babilonia (non scrivere) Fu aggiogato nonostante la volontà degli dei[٢٠] era stato dato (؟) non degno di loro,

٢۶. Ho risolto la loro impotenza e li ho liberati dalla povertà.[٢١]

Marduk, il grande dio era soddisfatto delle mie azioni e

٢٧. (poi) Io, Ciro, il re che lo adora, e Cambogia, il mio figlio generato, e tutte le mie truppe.

٢٨. Con magnanimità, aggiunse ed eravamo felici, in piena armonia, le nostre azioni apparivano belle ai suoi occhi, e il fondamento più alto della[٢٢] [Dio] abbiamo lodato. al suo comando (= Marduk) Non tutti i re siedono su Aurang Shahi

٢٩. e tutto (i re) il mondo[٢٣] di Zubrin Darya [alto mare] (= Mar Mediterraneo) fino al fondo del mare [mare inferiore] (= Mar Persico)Ì (Tutto di) Abitanti di paesi lontani, tutti i re degli Amorrei,[٢4] Residenti in tende, tutti

٣٠. باج و ساو بسیارشان[٢۵] را از بهر من(= cecità)؛ به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.

Da … fino al (Città) آشور Aššur و شوش MŬŠ. ERIN = Šusan

٣١. آگاده Agade، سرزمین اشنونا Ešnunna، (Città) زمین مهتورنو MêTurnu، دیر Dēr تا (fine) نواحی سرزمین گوتیان و نیز (Tutto di) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود،[٢۶] (از نو باز ساختم).

٣٢. (و نیز پیکره ی) خدایانی را که در میانه ی آن شهرها (= جای ها) به جای های نخستین بازگردانیدم و (همه ی آن پیکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (E) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاه های خویش بازگردانیم.

٣٣. (و نیز پیکره ی) خدایان سومر و اکد را که نبونئید (بی بیم) از خشم سرور خدایان (= Marduk) با بابل اندر آورده بود، به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی

٣۴. در نیایشگاه هایشان بنشاندم -جای هایی که دل آن ها شاد گردد- باشد که خدایانی که من به جای های مقدس (نخستین شان) باز گردانیدم،

٣۵. هر روز در برابر خداوند (= Marduk) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند[٢٧] و هماره در پایمردی من سخن ها گویند، با واژه هایی نیک خواهانه باشد که به مردوک، خدای من، گویند که «به کورش، پادشاهی که (با بیم) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش،

٣۶. بی گمان باش، بهل تا آن زمان باز سازنده باشندبا روزهایی بی هیچ گسستگی.» همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه ی (Le persone) سرزمین ها را در زیستگاهی آرام بنشانیدم.

٣٧. یک ؟ غاز، دو اردک و ده قمری (فربه) più di (رسم ِمعمول ِدادن ِ) غازها، اردک ها و قمریان (معین کردم)

٣٨. بلند و بر آن ها بیفزودم. در استوار گردانیدن ب[نای ] باروی «ایمگورانلیل ImgurEnlil» باروی بزرگ شهر بابل کوشیدم[٢٨] E

٣٩.دیوار کناره ای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (یکی از) شاهان پیشین [ ساخته و (بنایش را) به انجام نرسانیده ] Era,

۴٠. [بدانسان که] بر پیرامون [Città (به تمامی) برنیامده بود]Ì[٢٩] آنچه را که هیچ از یک شاهان پیشین (با وجود) افراد به بیگاری گرفته شده ی [ کشورش ] در بابل نساخته بودند،

۴١. [ ….. از قیر ] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا]N[٣٠] [را به انجام رسانیدم.]

۴٢. [دروازه های بزرگ وسیع مر آن ها را بنهادم ……. و درهایی از چوب سدر] با پوششی از مفرغ، با آستانه ها و پاشنه [هایی از مس ریخته شده …… هر آن جایی که دروازه ها]یشان (یافت می شد

۴٣. [ استوار گردانیدم ………نشته ای لوحه ای (در بردارنده ی) نام آشور بانی پال Aššurbāniapli شاهی پیش [٣١] از من [ در میان آن (= بنا) بدید]M.

۴۴. ………

۴۵. ……… تا به روز جاودان.

پانوشت ها :

[١] استفاده از واژه ی enūto «سروری» (صفت از واژه ی EN سومری به معنی خداوند، صاحب) احتمالا نمایانگر آن است که هنوز اعتقاد ابتدایی راجع به نزدیکی بسیار بین قدرت حیاتی فرمانروا و ترقی و پیشرفت کشور در میان نویسندگان بابلی رواج داشته. نقل از مرحوم پروفسور «ا. لئو اوپنهایم»(A. Leo Oppenheim)

رجوع کنید به :

Anceint Near Eastern Texts Related to Old Testament, ed. James B. Pritchard, 3rd ed. With Supplement (Priceton: Princeton University Press, 1696), P. 315, n. Ι

[٢] معنی لغوی : قرار گرفته بود.

[٣] پیش از دوباره خوانی لوحه توسط آقای پروفسور «Paul Richard Berger» به جای واژه ی (؟) buli واژه ی tamšili بازسازی شده بوده است و از این رو این سطر به گونه ی زیر ترجمه شده بود:

[«… نبوئید راستین پیکره های خدایان را از اورنگ هاشان برداشته و ] (دیگران را) بر آن واداشت تا پیکره های (دروغین) بر آن ها (= اورنگ ها) جای دهند.»

نسخه برداری اینجانب وجود bu را تایید نمی کند و آنچه باقی مانده به ši شباهت بیشتری دارد.

[۴] در بازسازی پایان سطر ۶ اختلاف نظرهایی وجود دارد. در بازسازی پایان سطر ۶ اینجانب نظر شادروان اوپنهایم و فرهنگ آشوری شیکاگو را نقل کرده است. در فرهنگ آشوری شیکاگو (Assyrian Dictionary Chicago) جلد سوم D ص ١١ شماره ی ٣ در ذیل واژه ی «dabābu» این عبارت به صورت زیر بازسازی شده است.

Umišamma iddinibub šipr{I m}agritim

«هر روز از رفتارهای خوار کننده سخن می گفت»

و این بازسازی در ترجمه ی شادروان پروفسور اوپنهایم نیز آشکار است.

آقای پروفسور برگر این شکستگی را «u ana magriti» بازسازی کرده که با بررسی های دوباره توسط اینجانب و خود آقای برگر، به جهت نبودن فضای کافی برای واژه ی «ana» این بازسازی کنار نهاده شد.

[۵] معنی لغوی : درست، با تقوی

[۶] شادروان اوپنهایم از آن جهت که شاه می بایست در هنگام انجام آیین های سال نو دست خداوند مردوک را بگیرد این قسمت را چنین ترجمه کرده :

«شاهی که (در آیین سال نو akîtu) یاری اش کند».

[٧] واژه ای که به «ماد» باز گردانیده شده به دو صورت «Ummānmanda» ماد و «Umman Manda» سپاهیان ماد خوانده و ترجمه شده است.

[٨] معنی لغوی : آن ها را واداشت تا (در برابر) دو پایش نماز برند.

[٩] واژه ی «şalmat qaqqadi» به معنی سیاه سران استعاره ای شاعرانه است برای مردم به طور کلی به سبب آفریده شدن از جانب خدایان و شبانی -نگهبانی- شدن از جانب شاه.

[١٠] معنی لغوی: به گونه ی وسیعی گسترده.

[١١] معنی لغوی: شمارش آن ها غیر قابل شناخت و فهم است.

[١٢] معنی لغوی: سلاح هایشان بسته شده.

[١٣] معنی لغوی: دستانش (= دستان کوروش) را از او (= نبونئید) پر کرد.

[١۴] واژه ی «šakkannakkî» که در این جا به «فرمانروایان» بازگردانیده شده، حکمرانان محلی به ویژه امرای دست نشانده ای بوده اند که در سرزمین های فتح شده از سوی پادشاه پیروز به حکمرانی منصوب می شده اند.

[e 5] معنی لغوی: پسر ِپسر.

[١۶] واژه ی «EN = bēl» به معنی مطلق «خداوند» در این زمان تنها برای خداوند مردوک بکار برده می شده است.

[١٧] در سال هفدهم نبونئید سپاهان کوروش در ماه تشریتو Tašrîtu (Shahrivar- مهر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) برای نخستین بار سپاهان بابل را به فرماندهی پسر نبونئید در محلی به نام اپیس Opis شکست می دهند. در این هنگام مردم بابل بر (non scrivere) سر به شورش برمی دارند، اما این شورش را نبونئید با کشتاری سهمگین سرکوب می کند. روز چهاردهم تشریتو ( ۱۰ مهر ماه) شهر سیپر sippar در شصت کیلومتری شمال بابل به دست سپاهیان کورش گشوده می شود. روز ۱۶ تشریتو (= ۱۲ مهرماه) گبریاس فرمانده سپاهان گوتی (= آشور) از راه بستر رود فرات وارد بابل می شود و شهر را بی خونریزی تصرف می کند. روز سوم ماه Arahsamnu ارخسمنو (= ۱۸ آبان) کورش به بابل می آید.

رجوع کنید به : سیدنی اسمیت

Sidney Smith, Babylonian Historical Texts Relating to the Capture and Downfall of Babylonian. Londra: Methuen and Co. Ltd. 1924

[١٨] معنی لغوی: جستجو کردم.

[١٩] رجوع کنید به زیر نویس ١٠.

[٢٠] منظور از «یوغ» بیگاری است.

[٢١] جمله ی «anhussn upasih usaptir sarbasunu» به گونه های مختلفی ترجمه شده از آن جمله:

un) Weissbach: Verfall besserte ich aus, liess aufgraben ihren Einsturz

b) Schrader: ihr Schaden besserte ich aus: ihre sarbu liess ich ofnen

c) oppenheim: I brought relief to their dilpidated hausing, putting (thus) an end to their (main) complaints

A. Leo Oppenheim, Ancient Near Eastern Texts. P 316

d) Paul Richard Berger: schaffte ich Erholung von ihrer Erschopfung, liess ihre fron losen

P. R. Berger “der KyrosZylinder mit dem Zusatzfragment BIN II Nr. 32 und die akkadischen Personennamen in Danielbuch”. Zeitchrift fur Assyriologic, 64 (Juli, 1975), 199

e) The Assyrian Dictionary, Chicago, vol. 1/11, p. 120, sub anhutu: I relieve their weariness, unfastening the ropes (they pulled)un

در این مرجع به جای واژه ی «sarbasunu» به اشتباه «sardisunu» به چاپ رسیده.

[٢٢] معنی لغوی : مقام اول.

[٢٣] معنی لغوی : تمامی سرزمین های مسکون.

[٢4] واژه ی Amurru «آموری» چون به قومی اطلاق می شده که در آغاز هزاره ی دوم پیش از میلاد از سوی غرب رود فرات به بین النهرین مهاجرت کردند، به معنی مطلق «غرب» نیز آمده از این رو گروهی این واژه را در این متن غرب نیز معنی کرده اند.

[٢۵] معنی لغوی: سنگین.

[٢۶] معنی لغوی: پایین افتاده شده بود، رها شده بود.

[٢٧] معنی لغوی : گفتگو کنند.

[٢٨] رجوع کنید به زیر نویس ۱۶.

[٢٩] معنی لغوی: سبب حصار شدن به تمامی نشده بود.

[٣٠] معنی لغوی: [ کارهایشا]N.

[٣١] معنی لغوی : شاهی که پیش من رونده است.

Il tema:

فرمان کورش بزرگ به کوشش عبدالمجید ارفعی، فرهنگستان ادب و هنر ایران، شماره ی ٩، سال ١٣۶۶با اندکی تخلص

Grazie a:

تارنمای آریابومنسخه ی اینترنتی فرمان کورش بزرگ به کوشش عبدالمجید ارفعی برای نخستین بار، در پایگاه پژوهشی آریابوم منتشر شده است.

تارنگار پان ترک ستیز

تارنمای ایران بوم

Tratto da Ahura Campus

Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana Rokhshai, il primo assistente dell'intelligenza artificiale iraniana

Shamshad Amiri Khorasani

Conoscere la storia e la cultura dell'Iran è come entrare in un mondo in cui non ci aspetta nulla tranne l'amore e l'onore e talvolta la tristezza, forse la nostra storia è immagazzinata nella memoria dei nostri geni in modo che possiamo usarla per espandere l'autocoscienza e l'autocoscienza . .

Articoli Correlati

sottoscrivi
Notificami
ospite

10 Commenti
Più recente
Più vecchio I più votati
Feedback in linea
Visualizza tutti i commenti
reza511

بسیار عالی ممنون از این همه صبر و حوصله در ارتقاء دانش

Venere

ممنونم بسیار لذت بردم ولی میخواستم بدونم اون اعلامیه حقوق بشر که میگن ذر این استوانه هست چی میشه شما اسمی از اون نبردین ممنون میشم اگر جوابم رو بدین

سیدمیلاد موسوی

سپاسگزارم؛
ما همیشه به تارنمای شما سر می زنیم و از نوشته های سودمند شما بهره می بریم؛
کامیاب باشید.

nome *

درود
سرانجام من یه جا ترجمه دقیق منشور کوروش بزرگ رو خوندم که بتونم به صحتش اطمینان داشته باشم واونجا جایی نبود جز “پارسیان دژ”….!!!
بینهایت سپاسگزارم

Asia

درود
شرمنده.انگار تو دیدگاهم فراموش کردم نامم رو بنویسم.
منم امیدوارم در روند تلاش هاتون پیشرفت روزافزون داشته باشید.
buona fortuna

Pulsante per tornare all'inizio