Rokhshai, le premier assistant de l'intelligence artificielle iranienne Rokhshai, le premier assistant de l'intelligence artificielle iranienne
Perse antiqueL'Iran à l'époque contemporaineLe Grand Cyrus (Cyrus)

Jetez un œil aux habitants de Talesh et à la langue de Talesh

تالش

Langue Talesh et Taleshi :

Strabon, un scientifique grec bien connu qui a écrit son livre sur la géographie il y a deux mille ans, lors d'une conversation avec (( Atoropathie méd. )) که خواستش Azerbaïdjan کنونی است ایلهای کوه نشین آنجا را بدینسان نام می برد : Kurtian, Amardan, Taporan, Kadousian . از این چهار ایل سه تای نخست شناخته می باشد و از هر کدام کم و بیش آگاهی در میان می باشد . لیکن از کادوسان یا کادوسیان که به نوشته همان دانشمندان تیره ای بزرگ و نیرومند و نامدار می بوده اند ، نام و نشانی دیده نمی شود . (1).

گیرشمن در تاریخ ایران می نویسد : Darius II ( 424-405 avant JC ) در اواخر عمر رهبری نبرد با کادوسی ها cadusiens را بر عهده گرفت و اندکی بعد هم مُرد و تاج سلطنت را برای پسر ارشدش اردشیر دوم بر جای نهاد . ( بین اردشیر دوم 405-359 ق.م نیز با کادوسیان جنگی در می گیرد که نتیجه خاصی ندارد . ) Ardeshir III ( 359-338 avant JC ) با قاطعیت هر چه تمام تر ، کادوسی ها را سرکوب کرد و قیام ساتراپ ها را فرو نشاند . (2).

این بی گفتگو است که نشیمن کادوسیان در کوهستان شمال شرقی آذربایجان ، در آنجا می بوده که اکنون نشیمن تالشان است . می باید گفت : نه کادوسیان از میان رفته اند و نه تالشان از جایی دیگر به جای ایشان آمده اند . این تالشان فرزندان و بازماندگان همان کادوسان می باشند و نام (( تالش )) دیگر شده از نام (( کادوس )) est . (3).

دکتر سیروس ایزدی نیز در کتاب مجموعه مقالات خود نوشته ای را با عنوانپدید آمدن دولت ایران هخامنشی ” De ” ای . Et . پیانکفI.v. pyankov ترجمه کرده است ، که در قسمتی از آن این گونه آمده است : کورش با کادوسی ها دارای مناسبات اتحادی بود . این نکته را تنهاکِتسیخبر می دهد و می گوید هنگامی که کورش هنوز در درگاه آستیاگ ( پادشاه ماد ، پسر هووخشتره ) بود ، پادشاه ماد او را نزد کادوسی ها فرستاد تا با فرمانروای آنها درباره ی اتحاد به توافق برسد و می نماید کورش کادوسی ها را به سوی خود می کشاند و در پی آن ، در دَمِ سرنوشت ساز پیکار با آستیاگ ، می توان اندیشید که چشم به راه دریافت یاری از آنها بوده است . دشوار است بگوییم که این نکته تا چه اندازه پاسخگوی واقعیت است . تنها ، گمانی نیست بر اینکه خودِ ویژگیِ مناسبات کادوسی ها با شاه ، حال و روز دوران کتسی را برای او تصویر می کند . درست ، به هنگام آمدن کتسی به دربار اردشیر دوم ، این پادشاه علیه کادوسی ها که از او فرمان نمی برده اند ، لشکرکشی کرده و با آنها پیمان اتحاد بست . در دورانی آغازین تر ، حال و روز به گونه ای دیگر بود . در روزگار داریوش یکم ، کادوسی ها ( در ساختار ساتراپی یازدهم ، پیرو نوشته هرودت ) از اتباع شاهنشاهِ پارس بودند . (4).

زبان تالشی در داخل گروه شمال غربی زبانهای ایرانی از ویژگی مشخصی ، بخصوص از لحاظ لغات برخوردار است که اولین کسانی را که به این زبان علاقه مند شده اند به تعجب انداخته است . هر چند که خانیکوف برعکس این زبان را « لهجه ایکاملاً همان لهجه گیلکی » می داند ! در حقیقت زبان تالشی زبانی واسطه ای بین گیلکی و تاتی می باشد که به تاتی نزدیکتر است و زبان تاتی کُلور به آسانی توسط تالشهای شاندرمن و بالعکس یاد گرفته می شود . (5).

تالشی در جمهوری آذربایجان ، در دشت لنکران و مناطق کوهستانی غرب آن رواج دارد . خارج از مرزهای اتحاد شوروی ( سابق ) ، تالشی در مناطقی در شمال غربی ایران ، در ساحل دریای خزر و در مرز ایران و شوروی ( سابق ) نیز رایج است . عده تالشی زبانان در 1976 à propos 220000 تن بوده که 150000 تن از آنان در اتحاد شوروی ( سابق ) ساکن بوده اند . تالشی دنباله یکی از گویشهای ایرانی شمال غربی است که در ادوار گذشته در آذربایجان رواج داشته اند . دوبیتی هایی که در منطقه اردبیل به دست آمده اند و به قرن دهم .ه / شانزدهم .م ، تعلق دارند به یکی از این گویشها سروده شده اند . تحلیل این دوبیتی ها ( توسط ب.و. میلر ) نشان داده است که گویش اردبیلی در قرن دهم / شانزدهم دارای ویژگیهایی است که آن را به تالشی کنونی بسیار نزدیک می کند . (6).

زبان اوستایی :

( Livre ) اوستا ، مواد زبانی بسیار غنیی را تشکیل می دهد . با این همه مطالعه این سند بسیار مهم برای تحقیقات زبان شناختی دارای اشکلات زیادی است . اوستا مجموعه ای از کتابهای مقدس ، حاوی سرودهای مذهبی و نهادهای اقوام ایرانی زبان در دنیای باستان است . بخشهای مختلف آن در دوره ها و مناطق مختلفی و در میان قبایل و اقوام مختلف ایرانی زبان تألیف شده است . قدیمی ترین قسمت های آن ( از نظر محتوا ) ، یعنی سرودهایی که در ستایش خدایان طبیعت سروده شده ( یشتها ) ، احتمالاً در هزاره دوم ق.م سروده شده اند . (7).

پیش از این در خصوص زبان اوستا اختلاف داشتند . برخی آن را از مشرق و برخی دیگر از شمال غربی ایران تصور می کردند . از قدیم به واسطه موجود بودن خطوط میخی هخامنشیان و مقایسه آنها با زبان اوستا ثابت بود که زبان مقدس متعلق به جنوب غربی ایران نمی باشد . در این اواخر به واسطه خطوطی که در تورفان ( وادی تورفان Turfan در ناحیه کوهستانی تیانشان Tian-šan در شمال شرقی ترکستان چین واقع است . قسمتی از کتاب شاپورگان مانی که غالباً مورخین عرب و ایرانی از آن اسم برده اند « شابرقان » در وادی مذکور پیدا شد ) ، پیدا شد یقین گردید که زبان اوستا با زبان سُغدوختُن و یا مشرق ایران تفاوت کلی دارد . بنابراین امروز شکی نماند از آنکه زبان اوستا متعلق به مغرب ایران باشد . (8).

منطقه تالش و آذربایگان :

بنا به گفته پژوهش گران و محققان و زبان شناسان ایرانی و خارجی ، زبان مردم آذربایگان قبل از هجوم تُرکان سلجوقی و مغولان ، زبان آذری ( آذری باستان ؛ تاتی – تالشی ) ont été . و زبان مردم آذربایگان با تحقیقات جدید نشان داده شده است که بسیار شبیه زبان تالشی – تاتی بوده ؛ در واقع شاید بتوان گفت گویشی از زبان تاتی – تالشی بوده و اکنون برای نام گذاری آن از زبان تاتی یا زبان آذری باستان استفاده می شود .

کیامهر فیروزی می نویسد : An 431 هجری ، نقطه عطفی است در آغاز دگر گشت زبان مردم آذربایجان . چه آنکه یورش ترکان سلجوقی در همین سال اتفاق افتاد . (9).

کسروی می گوید : آذری یکی از نیم زبانهای بزرگ و ریشه داری همچون کردی و مازندرانی و تالشی و گیلانی و مانند اینها بوده و در سراسر آذربایجان سخن گفته می شده و آن جز شاخه ای از زبان ایران نبوده . (10).

بابک خرمدین – منطقه تالش – منطقه آذربایگان :

بزرگ مردانی نیز از ایران زمین بوده اند که جنبش های ملی و عدالتخواهانه را علیه حکام غاصب و نژاد پرست عباسی رهبری می کردند . آنها به پیکار مسلحانه ی فعال علیه ستم بیدادگرانه ای که بنیادش بر نابرابری و زور بود دعوت می کردند . بزرگ ترین شورش خرمدینان « سرخ » جنگ بزرگ کشاورزان به رهبری بابک بود که در کوههای تالش آغاز گردید و در باختر ایران تا اصفهان و کرمان گسترش یافت . افواج خرمدینان ، بارها ارتش بزرگ خلیفه را درهم شکستند . این قیام تکانی سخت به خلافت داد . تنها خلیفه معتصم 833-842 میلادی ، با بازسازی ارتش و گماردن افشین – فئودال آسیای میانه – در رأس آن ، به چرخشی در جنگ کامیاب گردید . فئودال های متحد بابک ، در این هنگام به او خیانت کردند و با فرا چنگ آوردن زمین های تازه ، با خلیفه از در آشتی در آمدند . در ماه اوت سال 837 میلادی ، واپسین دژ خرمدینان – دژ بذ در کوههای تالش – پس از یک سال محاصره ، سقوط کرد . بابک که نزد یک شاهزاده ی آلبانی ( = ارانی = آذربیجان امروز قفقاز ) گریخته بود ، از سوی او به خلیفه تحویل داده شد و به قتل رسید .

بابک ، از نام خودش و نام همسرش – خرمه – و نام سپهسالار و سرهنگش – آذین – که نام هایی ایرانی است ، آویختگی ملی اش روشن است . در تواریخ آمده است که پدر بابک از جایی در نزدیکی تیسفون بود و سپس به مرز و خطه ی آذربایجان رفت . ابتدای کار خرمدینان یعنی شورش آنها علیه سلاطین بنی عباس ، به نوشته یمجمل فصیحیدر اصفهان بوده و باطنیان نیز با آنان یکی شدند و پس از شکست و ناکامی به سوی جبال رفتند و قیام بابک در ادامه ی آن شورش ، سالها پس از آن آغاز شد . بابک در جنگ با خلفای عباسی از تالش و ارمنستان تا اصفهان و کرمان را تصرف کرده و بارها لشکریان غلامان ترک مزدور خلیفه و نیز عرب ها را در هم شکسته بود ، تا اینکه خلیفه معتصم ، یک فئودال زرتشتی – افشین اسروشه ای* – را مأمور جنگ با او کرد . (11).

ماجرای گفت و گوی بابک با معتصم عباسی و اعدام بابک :

بابک در عین بزرگ منشی و شجاعت ، در مقابل معتصم به زانو ننشست و تعظیم نکرد و چون علت را پرسیدند با زبان شیوای آذری ( تالشی – تاتی ) چنین گفت : (( چاما سَرزَمینه مَردَکان ، کُرنِششان آموتَه نیِه )) C'est méchant : ( مردان سرزمین من ، کرنش و تعظیم را نیاموخته اند ) . وقتی که یک دستش را قطع کردند ، با دست دیگر ، خون خود را به صورتش مالید و چون علت را پرسیدند ، گفت : (( وقتی خون چاما بَدنِک بیشی ، چاما دیم زَردَ آبی ، خونَم چمَن دیمَک آسو ، که چِمَن زَردَ دیمَک بینا مَرگَکِ نَتَرسِرَم )) C'est méchant : ( وقتی که خون از بدن برود ، صورت به زردی گراید ، صورتم را با خون رنگین کردم که بواسطه زردی صورتم تصور نکنید که از مرگ می ترسم ) . نوشته اند وقتیکه دست دیگرش را قطع کردند ، هیچ اعتراض نکرد و دم برنیاورد . مرگ بابک ، آتش استقلال طلبی ایرانیان را خاموش نکرد و پس از سالیانی نه چندان دور ، استقلال ایران محقق شد ، اما نام بابک خرمدین همچون ستاره ای بر تارک تاریخ ایران درخشیدن گرفت . (12).

تطبیق واژه هایی از زبانهای اوستایی و تالشی

زبان اوستایی ، تالشی آستارا ، تالشی رضوانشهر

persan
Avestan
تالشی ( Astara )
تالشی ( رضوانشهر )
آن ، آن سو ، آنجا
اَواَ – ava
اَواَ – ava ؛ ایو – ayo
اَور – avar ؛ اگنی – ageny
depuis
اَزِم – azem
اَز – az
اَز – az
Œil
اَش – unš ؛ چشمان – čunšhomme ؛ دائمنdaēhomme
چَش – čunš
چَش – čunš
ما
اَهمه – ahma
اَمه – ama
اَمه – ama
بیهوده ، بی ارزش
آدَرَ – ādara
هَدَره – hadara
ددار- dadār
چربی
آزوتَی – āzutay ؛ پیوَه – pivah
پی – pi
اوزینه – uzyna
taureau
اوخشَن – uxšan
وِشَن – vešan
وشَن – vešan
کارد ، چاقو
کارِتَه – kareta
کُرده – korda
کارده – kārda
چشمه
خان – xan ؛ خان نی – xanny
هونی – huni
خونی – xony
شب
خشَپ – Xšap
شَو – šav
شَو – šav
خشنود ، خوش آمدن
خشناو – Xšnav
خَش – xaš
خَش – xaš
تخم
تَوخمان – taoxman
توم – tum
توم – tom
تازش ، هجوم ، یورش
دِرِش – dereš
دَرِزِ – dareze
_
به پختگی رساندن ، به حد بلوغ آوردن ، کامل ساختن
سراُش – sraoš
سِرَه ف – seraf = کلفت – ضخیم – سالم
سره ف – seraf = به معنای گوسفند سالم و جوان آمده
پختن
پاچَه – pačun
پاتِه – pātē
پته – patē
پُل
پِرِتَو – peretav
پَرد – pard
پَرد – pard
بُرنا شده ، بالغ
پِرِنایَو – perenāyav
پورنهporna = به گوساله یک ساله می گویند که دیگر شیر نمی خورد
پارنه – pārna = به گوساله یک ساله می گویند
Garçon
پوسره – pusra
زوئه – zua
زوئه – zoa
Frère
براتَر – brātar
بوئه – bua
برا – berā
ابرو
بروات – bervat
باو – bav
بره – bera
تند ، سریع
رَوَ – rava
رَو – rav
_
پِهِن ، کود حیوانی
سَیریَه – sairya
سِل – sēje
سل – sel
سرخ ، قرمز
سوخره – suxra
سِه – sē
سر – ser
بودن ، هستن
ستَی – stay
هِستِه – hēste
هِسته – hēsta
چکه کردن ، چکیدن
سرسک – srask
سِلَه – sela
چله – čela
زاییدن ، زاده شدن
زَن – zan
زَندِه – zande
_
دانستن ، دانش داشتن
زن – zan
زِنی یِه – zeniye
زونسته – zonestē
شادکام ، خشنود
شا – šā
شو – šo
شار – šār
خشک
هیشکو – hiškav
هِشک – hešk
_
Femelle
گِنا – genā
ژِن – žēn
ژن – žēn
بررسی تطبیقی واژه هایی از زبانهای تالشی و تاتی
تالشی رضوانشهر ، تالشی آستارا ، تاتی کلور
persan
تالشی رضوانشهر
تالشی آستارا
تاتی کلور
Pomme
سیف – syf
سِف – sef
اسیف – asyf
زنبور عسل
عسله مش – asala mēš
مِش – mēš = زنبور انگوین – angavin = عسل
انگ – ang
نو – جدید
اوه – ava
توژه – tožun / توجه – toja
اوه – ava
اکنون – حالا
اسه – esa
اِسّه – esse
اسا – esā
سفید
ایسبی – isby
ایسپی – ispi
اسبی – esby
مال تواز آن تو
ایشتی – ješty
اِشتِه – ešte
اشته – ešte
فرو بلعیدن
وی بردن – vybardēn
آبردن – abardan
ای بردن – ibardan
آهن
آسن – āsen
اُسِن – osen
آهین – āhyn
dire
بواج – boāj
بُت – bot
باج – bāj
Frère
برا – berā
بوئه – bua
برا – berā
گریستن
برمه – beramē
بَمی یه – bamiye
برمسن – beramesan
être en vie
بژیاش – bežyāš
بژی یویش – bežiyoyš
بزیاش – bezyāš
درب پرچین
بله ته – balēta
بَلِت – balēt
gros
یال – yāje
یول – yol = برای انسان / گِلَن – gēlen = برای اشیاء
پیله – pylla
معده – شکم
لوه – lava
لوه – lava = قسمت داخل شکم برای هضم خوراک / تِر – tēr = قسمت بیرون شکم ، شکل ظاهری شکم
ترنه – terna
چکه – چکیدن
چِلَه – čela
سِلَه – sēla
تِلَه – tela
جوجه تیغی
تیه گوره – tya gora
ژَژِه – žunžē / تیه گوره – tiya gura ؛ گویی که این دو جانور با یکدیگر متفاوتند ولی تقریباً شبیه هم هستند
تیگنه گوره – tygena gora
چقدر – چه اندازه
چنه – čana
چَخته – čaxta
چنده – čanda
شکوفه
چیزه – čyza
زیزه – ziza
چیجه – čyja
تخم مرغ
آگله – āgela
اواَ – oua
خا – Xā
لباس
خلا – xalā
اولَت – olat
خلاو – xalāv
چشمه
خونی – xony
هونی – huni
خانی – Xāny
sœur
خالا – Xāje(y)ā Une y کوچک بالای L
هووَه – hova
خاو – Xāv
خوابیدن
خته – xetē
هِتِه – hētē
ختن – xetan
خندیدن
خورسته – xoreste
سِه ری یه – sēriye
خورسن – xoresan
نگاه کردن – نگریستن
دیشته – dyaštē
دَدَشتِه – dadašte
دیشتن – dyaštan
Garçon
زوئه – zoa
زوئه – zua / زَه – za = مخفف زوئه
زا – zā
plaie
زم – zam
یَرَه – yara
زخم – zaxm
خنک
سره – sēra
سَرین – sarin
سرین – saryn
مُتکا
سرنه – saran
سَنگونَه – sangūna / تلفظ ū در این واژه بسیار حساس می باشد . شاید چیزی است بین ō کشیده و u .
سینه – sēyna

Sources :

(1)- زبان پاک ، آذری زبان باستان ، نام شهرها و دیه های ایران ؛ سید احمد کسروی تبریزی ، انتشارات فردوس ، چاپ دوم ، تهران ، 1379 , p 221 – 224

(2)- تاریخ ایران ، از آغاز تا اسلام ، رومن گیرشمن ، ترجمه : محمود بهفروزی ، نشر جامی ، چاپ چهارم ، 1388 , p 190 – 194

(3)- زبان پاک ، کسروی ، ص 225 – 226

(4)- نگاشته هایی در باب تاریخ ، زبان و فرهنگ ایران زمین ، دکتر سیروس ایزدی ، مؤسسه فرهنگی ، هنری و انتشارات بین المللی الهدی ، چاپ اول 1389 , p 134 – 135

(5)- تالش ، منطقه ای قومی در شمال ایران ، مارسل بازن ، ترجمه : دکتر محمد امین فرشچیان ، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی ، 1367 ، جلد دوم ، ص 414 – 415

(6)- زبانهای ایرانی ، یوسیف . M. ارانسکی ، ترجمه : دکتر علی اشرف صادقی ، انتشارات سخن ، چاپ اول ، 1378 õ 139 – 140

(7)- زبانهای ایرانی ، یوسیف . M. ارانسکی ، ص 50

(8)- Avesta ( Ghâts ) ، ابراهیم پورداوود ، انتشارات پارمیس ، چاپ اول ، 1389 , p 58

(9)- آذربایجان تُرک نیست ( تُرک زبان است ) ، کیامهر فیروزی ، انتشارات به نگار ، چاپ اول 1387 õ 87

(10)- زبان پاک ، کسروی ، ص 136

(11)- نگاشته هایی در باب تاریخ ، زبان و فرهنگ ایران زمین ، دکتر سیروس ایزدی – ص 232 – 238

(12)- آذربایجان تُرک نیست ( تُرک زبان است ) ، کیامهر فیروزی ، ص 42 – 43

(13)- رهیافتی به گاهان زرتشت و متن های نو اوستایی ، هانس رایشلت ، گزارش : جلیل دوستخواه ، انتشارات ققنوس ، چاپ اول 1383 , p 514 – 713 / واژه های اوستایی از این منبع است .

(14)- فرهنگ تاتی و تالشی ، علی عبدلی ، انتشارات دهخدا ، چاپ اول 1363 ، صفحات مختلف . / واژه های تالشی رضوانشهر از این منبع است .// واژه های تالشی آستارا از نویسنده این مقاله می باشد .

(15)- فرهنگ تاتی و تالشی ، علی عبدلی ، صفحات مختلف / لغات تالشی رضوانشهر و تاتی کلور عیناً از این منبع برگرفته شده است . ( کلور – kellor ؛ مرکز بخش شاهرود خلخال در جنوب استان اردبیل ؛ زبان تاتی ) / لغات تالشی آستارا از نویسنده این مقاله می باشد .

……………………………………………

[important]
گرد آوردنده و فرستنده نوشتار : ضیاء – ط

وبلاگ فرستنده: Les amoureux de l'effort ( Astara ) Cliquez ici

[/important]

Rokhshai, le premier assistant de l'intelligence artificielle iranienne Rokhshai, le premier assistant de l'intelligence artificielle iranienne

Shamshad Amiri Khorasani

Connaître l'histoire et la culture de l'Iran, c'est comme entrer dans un monde où rien ne nous attend sauf l'amour et l'honneur et parfois la tristesse, peut-être que notre histoire est stockée dans la mémoire de nos gènes afin que nous puissions l'utiliser pour développer la conscience de soi et la conscience de soi . .

Articles similaires

S’abonner
Notifier de
invité

1 commentaires -
Le plus récent
Le plus ancien Les plus votés
Commentaires en ligne
Voir tous les commentaires
دان

درود بر شمشاد امیری خراسانی.نوشتار بسیار خوبی است. زبان تالشی کاملا به زبان تاتی ما(دانسفهان تاکستان اشتهارد سگز آباد شال اسفرورین ابراهیم آباد خیارج خوزنین ودر استان قزوین)بسیار نزدیک است میتوان گفت از یک زبان است.سپاسگزارم برای این نوشتار و چه زیباست آن بخش گفتگوی بابک خرمدین و معتصم ملعون عباسی. جای نام بابک خرمدین در نوشتار سرداران و فرماندهان ایران زمین بسیار خالیست.بسیار سپاسگزارم

Bouton retour en haut de la page